دیورندخواهی، بستر و زمینهی مداخلات پاکستان را در افغانستان فراهم کرده است. دیورندخواهی برخی از مقامات کشورمان موجب افزایش مداخلات و نفوذ پاکستان در کشورما گردیده است. معضل دیورند باید برای ما افغانستانیها هم حل گردد.
دیورندخواهی؛ عامل اصلی منازعه میان افغانستان و پاکستان
احمدارشاد خطیبی
8 سنبله 1393 ساعت 18:00
دیورندخواهی، بستر و زمینهی مداخلات پاکستان را در افغانستان فراهم کرده است. دیورندخواهی برخی از مقامات کشورمان موجب افزایش مداخلات و نفوذ پاکستان در کشورما گردیده است. معضل دیورند باید برای ما افغانستانیها هم حل گردد.
به گواهی تاریخ، امیرعبدالرحمن خان، مقتدرترین پادشاه افغانستان در قرن نوزدهم میلادی بوده است. امیرعبدالرحمن خان که از سال ۱۸۸۰ تا ۱۹۰۱ میلادی پادشاه افغانستان بود، در عرصههای مختلف کارنامه متفاوتی دارد. به طور کلی؛ او در زمینه تأمین امنیت، تجارت، تشکیلات اداری و صنایع؛ دارای کارنامهی مثبتی بوده اما در عرصههای فرهنگ، آموزش و روابط خارجی؛ دارای کارنامه خوبی نبوده است. در واقع، درباره چگونگی زمامداری این پادشاه، حرف و حدیثهای زیادی وجود دارد که پرداختن به آن از حوصله این نوشته خارج است. هر چند در خصوص کارنامههای عبدالرحمن خان میان مورخان افغانستان اختلاف نظر زیادی وجود دارد، اما تقریباً همهی مؤرخان متفقالقولند که وی زمامدار مستبد و هیبتناکی بوده که با هوشیاری، بیست و یک سال در افغانستان پادشاهی کرد.
از امیر عبدالرحمن خان، این پادشاه هوشیار اما سفاک، میراثهایی برای افغانستان برجای مانده است. یکی از میراثهای او؛ معاهدهی دیورند میباشد که از زمان انعقاد تا کنون، تأثیرات بسیار مخربی بر اوضاع افغانستان داشته است. امیر عبدالرحمن معاهدهی دیورند را در سال ۱۸۹۳ میلادی با ِسر مارتیمر دیورند وزیرخارجه هند بریتانیوی امضاء کرد. معاهدهی دیورند در واقع مکمل و متمم معاهدهی ننگین گندمک میباشد که در سال ۱۸۷۹ میلادی آن را امیر محمدیعقوب خان با انگلیس امضاء کرد. هم معاهدهی گندمگ و هم معاهدهی دیورند، کاملاًبه زیان افغانستان بوده و بخشهایی از خاک افغانستان را از پیکرهی آن جدا کرد. با امضای معاهدهی دیورند، افغانستان مناطق بسیار مهمی مثل کرم، باجور، وزیرستان، درهی خیبر، چترال و غیره را رسماً از دست داد.
اصل مسئله این است که امیر عبدالرحمن خان با امضاء این معاهده، افغانستان را قربانی منافع و تخت و تاج شخصی خویش کرد. امیر نامبرده برای اینکه پادشاهی مطلقهی او تداوم یابد، این معاهده را تأیید کرد. وی به این پندار بود که اگر معاهدهی مذکور را امضاء نکند، انگلیس به افغانستان لشکرکشی خواهد کرد و مردم افغانستان در برابر سپاه متجاوز انگلیس دست به قیام ملی خواهند زد و بر اثر این لشکرکشی و قیام مردم، حکومت او سرنگون خواهد شد. بنابر اسناد معتبر تاریخی، امیر عبدالرحمن خان، فردی مستبد و خودرأی بوده و تصمیمهای کلان و ملی را به طور فردی اتخاذ میکرده است. او از کسی در امر امضاء معاهدهی دیورند، مشورهای نگرفته بود.
شادروان میر غلام محمد غبار مورخ شهیر و صدیق افغانستان در جلد دوم اثر تاریخیاش «افغانستان در مسیر تاریخ»، به مسئلهی خط دیورند به خوبی پرداخته است. وی در صفحهی ۶۸۹ این کتاب، معاهدهی دیورند را برای افغانستان معاهدهای «زهردار» و «شوم» میخواند و چنین مینگارد: «او{عبدالرحمن خان}، طبق معمول بدون رأیگیری از مردم افغانستان و یا نمایندگان آنها، و حتی بدون مشوره با مأمورین دربار خود بر این معاهده امضاء گذاشت». آقای غبار، با توجه به بیتدبیری امیر عبدالرحمان خان در انعقاد این معاهده، در صفحهی ۶۹۲ این اثر ماندگارش چنین مینویسد: «امیر عبدالرحمان خان یا آن همه هوش و قوتی که داشت، معاهدهی دیورند را امضاء نمود، معاهدهئی که میتوان آن را در بین معاهدات دول «معاهده ملا نصرالدین» نام نهاد، زیرا دولت انگلیس علاقههای مسلم و عملاً داخل افغانستان را ملکیت افغانستان شناخته بود، در حالی که امیر آن خاکهای افغانستان را که در زیر تسلط انگلیس نرفته بودند، با تقریباً سه میلیون نفوس آن مال و ملک دشمن شناخت».
به هر صورت، بعد از مرگ امیر عبدالرحمن خان، فرزندش امیر حبیب الله خان زمام امور افغانستان را به دست گرفت و پادشاه کشور گردید. وی مثل پدرش به کمک انگلیس هیجده سال در این سرزمین پادشاهی کرد. او برای تداوم حیات سیاسی خود همچون پدرش معاهدهی دیورند را به رسمیت شناخت. امیر حبیب الله خان در سال ۱۹۰۴ میلادی، معاهدهی «خال» را با انگلیس امضاء کرد. در این معاهده، امیر حبیب الله خان، تمامی معاهدات به شمول معاهدهی دیورند و تعهدات پدرش با انگلیس را رسماً پذیرفت، تا دولت انگلیس از او حمایت کند.
بعد از امیر حبیب الله خان، در سال ۱۹۲۱ میلادی شاه امان الله خان نیز به گونهای این معاهده را قبول کرد، تا انگلیس استقلال افغانستان را به رسمیت بشناسد.
واقعیت این است که معاهدهی دیورند چندین بار از جانب چندین پادشاه و زمامدار افغانستان قبول گردیده است. آنان به خاطر تداوم قدرت سیاسی خود این معاهده را پذیرفتند و منافع فردی خود را بر منافع جمعی و ملی، ترجیح دادند.
از هنگام تشکیل کشور پاکستان از سال ۱۹۴۷ تا کنون، معاهده و خط دیورند، بر روابط افغانستان و پاکستان تأثیر زیاد و تعیینکنندهای داشته است. از زمان تشکیل پاکستان تا کنون، همواره دیورندخواهی و پشتونستانخواهی برخی از زمامداران و بازیگران سیاسی افغانستان، بر روابط دو کشور تأثیرگذار بوده است. تعدادی از زمامدارن افغانستان و سیاستمدارن پاکستانی همواره از این معاهده به نفع شخصی خود استفاده کردند و متأسفانه تا کنون نیز چنین است. در افغانستان از زمان تشکیل پاکستان تا کنون، برخی از زمامدارن و احزاب سیاسی، از معضلهی دیورند استفاده کثیف میکنند. آنان با طرح مسایلی چون آن طرف خط دیورند از ماست و باید پشتونستان به افغانستان برگردد از احساسات مردم استفاده سیاسی کرده و میکنند. در واقع، این افراد، با استفاده ابزاری از این معضل، در میان مردم برای خود جایگاهی ساختند و با اظهارات غیرواقعی و غیرمنطقی، نه تنها برای حل این معضل کاری نمیکنند بلکه آب را گلآلودهتر میسازند تا ماهیهای بیشتری به دست آورند.
متأسفانه مناسبات افغانستان با پاکستان با گذشت زمان بدتر و خرابتر میگردد. این چنین وضعیتی به نفع مردم افغانستان و پاکستان نیست، هرچند برخی از سیاستمدارن دو کشور از آن استفاده شخصی میکنند. عوامل متعددی وجود دارد که موجب «تنش رو به افزایش» در روابط دو کشور میگردد. در این میان، بزرگترین عامل و عامل اصلی منازعه میان افغانستان و پاکستان، معضل معاهده و خط دیورند است. تا زمانی که این معضل باشد، حسننیت بر روابط دو کشور حاکم نخواهد بود. برای پاکستان مسئلهی دیورند حل شده است، و هر گونه بحث درباره این معضل بیهوده است. نظامیان و برخی از احزاب سیاسی پاکستان، از دیورند خواهی و پشتونستانطلبی برخی از مقامات و جریانهای سیاسی و قومی افغانستان به عنوان ابزاری جهت مداخله در کشور ما استفاده میکنند. دیورندخواهی، بستر و زمینهی مداخلات پاکستان را در افغانستان فراهم کرده است. دیورندخواهی برخی از مقامات کشورمان موجب افزایش مداخلات و نفوذ پاکستان در کشورما گردیده است. معضل دیورند باید برای ما افغانستانیها هم حل گردد. ما با واقعیتگرایی، تدبیر و خردورزی قادر به حل این معضل خواهیم شد، نه با برانگیختن احساسات قومگرایانه، لافزدن، شعارگرایی و خیالپردازی. وقت آن رسیده است که با واقعیتها کنار بیاییم و به واقعیتگریزیهای خود درباره این مسئله و هر مسئله دیگر کشور پایان دهیم.
احمد ارشاد خطیبی- خبرگزاری جمهور
کد مطلب: 55217
آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/55217/