اگر مهمترین ویژگی انسانیت را عشق به همسایه و نوعدوستی بدانیم، لازمه این امر، گذار از غریزه بقا و نگاه محبتآمیز و همدلانه ما به همنوعان مان میباشد. نوعدوستی، به قول خاخام هیلل، عصاره تمام پیامهای انسانی و الهی میباشد. اما در اینجا (افغانستان) نه تنها از نوعدوستی، اثری نیست، بل بعضاً روابط حاکم میان اقوام مالامال از نفرت و تخاصم و بدبینی میباشد. آنچه که باعث شده است تا روابط حاکم میان اقوام افغانستان چنین تیره و تار گردد، سه گفتمانِ حذفگرایانهیی است که امروزه در میان نخبگان و تحصیلکردگان کشور به شدت رایج است:
گفتمان لوی افغانستان
«گفتمان لوی افغانستان»، عبارت از گفتمانی است که افغانستان را سرزمین پشتونها و دولت آن را یگانه دولت پشتونی در سطح جهان دانسته و در بعد داخلی خواهان تحمیل هویت و فرهنگِ یک قوم برسایر اقوام، و در بعد خارجی، خواهان تجزیه پاکستان و انضمام بخشهایی از جغرافیای آن کشور به خاک افغانستان میباشد. نماینده اصلی این تفکر در افغانستان حزب افغان ملت است. انوارالحق احدی، رهبر حزب افغان ملت و وزیر مالیه پیشین کشور، باری گفته بود: «ما به حکومت کابل با صدای رسا میگوییم که پشتونها در افغانستان برادر بزرگ هستند و مقام دوم را به هیچ وجه نمیپذیرند».
او در مقاله «زوال پشتونها در افغانستان»، دلایل این امر را چنین برمیشمارد: «پشتونها معتقدند که آنها اکثریت را در افغانستان تشکیل میدهند و دولت افغانستان به وسیله پشتونها تشکیل شد. افغانستان تنها دولت پشتونی در جهان است و اقلیتها باید هویت پشتونی دولت افغانرا بپذیرند».
روستار ترکی؛ نیز در این باره چنین مینویسد:«زمامداران، همیشه منسوب به قوم اکثریت و مسلط در ترکیب جامعه افغانی بوده و قدرت بلامنازع همین قوم را تمثیل کردهاند. این قوم مسلط و اکثریت پشتونها بودند که تاریخ حماسی و سیاسی قرن ۱۸ افغانستان را رقم زدند».
ایران فرهنگی
دومین دیدگاه حذفگرایانهیی که وجود دارد، دیدگاه «ایران بزرگ فرهنگی» است. این گفتمان با اتکاء به گذشته، نام و هویت کنونی این سرزمین را نام و هویت تحمیلی دانسته و افغانستان را ایران شرقی یا فلات ایران مینامد. از آنجایی که نگاه حاکم در این گفتمان، نگاه حماسی (خیر/شر) و غیریتسازی افراطی فردوسی (ایران و انیران) است، در این گفتمان نیز تمام دستآوردهای فرهنگی گذشته به نفعِ قومِ ویژهیی مصادره میگردد و با دیگران به عنوان اقوام وحشی برخورد میشود.
ترکستان جنوبی
گفتمان دیگری که شبیه دوگفتمان پیشین، حذفگرایانه و انحصارطلبانه است، گفتمان پانترکیسم است. پانترکیسم در شکل افراطیاش، یک ایدئولوژی ناسیونالیستی و توسعهخواهانه است که برپایه آن تمام مردمانی که ترکتبار هستند و یا به زبان ترکی سخن میگویند، باید یک ملت و تحت رهبری واحد در دولتی واحد و مستقل متحد شوند. داعیهدار اصلی این ایدئولوژی اگرچه دولت ترکیه است، اما جلوههایی از آن را در میان برخی ترکتباران کشور نیز میتوان پیدا کرد.
این ایدئولوژی امروزه در میان برخی نخبگان افغانستان در قالب جدالهای فرهنگی و اغلباً دشنامهای تاریخی تبارز یافته است. هوادران این جنبش در کنار آنکه همه مدنیت گذشته این سرزمین را به نفع ترکان مصادره میکنند، همچنان افغانستان را «ترکستان جنوبی» مینامند. آقای اسدالله ولوالجی به تازگی کتابی نوشته است زیر نام «اینجا ایرانشرقی نیست». او در این کتاب، به صراحت نوشته است که افغانستان، توران جنوبی است.
نتیجهگیری
همه گفتمانها و ایدئولوژیهایی را که در بالا ذکر کردیم، گفتمانهایی حذفگرایانه است. هرکدام از این گفتمانها، برای آن طراحی شده است که برتری قومی و نژادی گروه خاصی را ثابت نموده و برای سایر اقوام کشور، برادر بزرگ شان را معرفی کند. پانترکیسم، ترکها را و پانایرانیسم و لوی افغانستانطلبی، تاجیکان و پشتونها را برادر بزرگ و شهروند اصلی معرفی میکند.
این گفتمانهای سهگانه، گفتمانهای همدلی نه، گفتمانهای نفرت است. حضور این گفتمانها در میان اقوام کشور باعث گردیده است که هرقوم در هراس از قوم دیگر به سر برده و توانایی دوستداشتن و عشقورزیدن شان نسبت به همدیگر را از دست بدهند. ما تا هنگامی که علیه این گفتمانها نایستیم و جلو افزونخواهیها و برتریطلبیهای موجود در میان نخبگان را نگیریم، فاصلهها کماکان بیداد خواهد کرد و کشور محبوب مان افغانستان، هرگز روی خوشی را نخواهد دید.
عبدالشهید ثاقب- خبرگزاری جمهور