دیروز، کودکی در فاریاب به شهر رفت، تا اسباب بازی کودکانه بخرد. چندلحظه بعد، دوربین رسانهها، عروسکاش را افتاده در میان خاک و خون و پیکرهایی خونین و خستهیی نشان داد که با انتحار طالبان، جهان را وداع گفتهاند.
وقتی تصویر عروسک کودک را در میان خاک و خون دیدم، از خود پرسیدم که این، چگونه دینداریی است که وحشت و دهشت آفریده و قیامت برپا کرده است؟
دینداری خائفانهدر میان انواع دینداری، یکی هم دینداری خائفانه است. در این دینداری، چهرهیی که از باری تعالی ترسیم میشود، چهره هستیِ قهاری است که بهانه میجوید تا بندگان را مجازات کند. در این دینداری، چیزی که در میان آموزههای دینی برجستهتر میگردد و بسیار تبلیغ میشود، عذاب قبر و درد و رنج رستاخیز و دشواریهای زیستن در دوزخ میباشد. اکثر مبلغان اینگونه از دینداری، علماء و متشرعانی هستند که برای مردم احکام فقهی میآموزانند و از آدرس منبر وعظ و مدرسه، احکام حلال و حرام را بیان میکنند. یکی از مهمترین ویژگیهای دینداری خائفانه، تولید و بازتولید خوف و ترس است. این گونه از دینداری، از بس که بر خوف و ترس از عاقبت و باری تعالی تأکید میکند، باعث ایجاد خوف و ترس و وحشت و دهشت در دنیا میگردد. در اینگونه از دینداری، انسانها معمولاً همان رفتاری با یکدیگر میکنند که انتظار دارند باری تعالی در آخرت با بندگانش نماید. در دینداری خائفانه، اگر باری تعالی هستیِ قهاری ترسیم میشود که اندک بهانه میجوید تا بندگانش را عقوبت کند، انسانها نیز اندک بهانه میجویند تا همدیگر را تکفیر کنند و به قتل برسانند. اشتیاق این دینداری به ایجاد خوف و ترس به اندازهیی است که اگر روزی لامذهبی را پیدا نکنند، دق خواهند کرد. متأسفانه دینداری غالب امروزه در افغانستان، همین دینداری خائفانه است.
دینداری عاشقانهاما گونه دیگر دینداری نیز وجود دارد که از آن، به نام دینداری عاشقانه یاد میشود. در این گونه از دینداری به جای ایجاد خوف و ترس، تلاش صورت میگیرد تا رابطه بندگان با خداوند، رابطه عاشقانه ترسیم شود. مبلغان اینگونه از دینداری، غالباً متصوفان و عارفان میباشد. همانگونه که دینداری خائفانه، خوف و وحشت و ترور را ترویج میکند، دینداری عاشقانه، تساهل و تسامح و رواداری و عشقورزی به انسانها را در اجتماع تبلیغ میکند و نهادینه میسازد. رفتار انسانها در اینگونه از دینداری با همدیگر، شبیه رفتار باری تعالی با بندگانش در آن میباشد. من در اینجا یک نمونه از سخن دینداران عاشقپیشه را یادآوری میکنم:
میگویند که بر سر در خانه شیخ ابوالحسن خرقانی چنین نوشته بود: هرکه در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید. چه آنکس که به درگاه باری تعالی به جانی ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نانی ارزد».
وضعیتی که امروزه در افغانستان وجود دارد ناشی از فربه شدن دینداری خائفانه است. ما وقتی میتوانیم در این سرزمین به صلح و ثبات برسیم که در کنار یکسری اصلاحات و اقدامات دیگر، به مسأله دینداری نیز توجه نموده و به احیای سنت عرفانی این سرزمین اهتمام بورزیم. کافی است مردم به مولانا رجوع کنند، تا انساندوستی را دریابند.
عبدالشهید ثاقب-
خبرگزاری جمهور