۰

از دینداری خائفانه تا دینداری عاشقانه

سه شنبه ۲۷ حوت ۱۳۹۲ ساعت ۲۱:۱۷
در دینداری خائفانه، اگر باری تعالی هستیِ قهاری ترسیم می‌شود که اندک بهانه می‌جوید تا بندگانش را عقوبت کند، انسان‌ها نیز اندک بهانه می‌جویند تا همدیگر را تکفیر کنند و به قتل برسانند...
از دینداری خائفانه تا دینداری عاشقانه

دیروز، کودکی در فاریاب به شهر رفت، تا اسباب بازی کودکانه بخرد. چندلحظه بعد، دوربین‌ رسانه‌ها، عروسک‌اش را افتاده در میان خاک و خون و پیکرهایی خونین و خسته‌یی نشان داد که با انتحار طالبان، جهان را وداع گفته‌اند.
وقتی تصویر عروسک کودک را در میان خاک و خون دیدم، از خود پرسیدم که این‌، چگونه دینداریی است که وحشت و دهشت آفریده و قیامت برپا کرده است؟
دینداری خائفانه
در میان انواع دینداری، یکی هم دینداری خائفانه است. در این دینداری، چهره‌یی که از باری تعالی ترسیم می‌شود، چهره هستیِ قهاری است که بهانه می‌جوید تا بندگان را مجازات کند. در این دینداری، چیزی که در میان آموزه‌های دینی برجسته‌تر می‌گردد و بسیار تبلیغ می‌شود، عذاب قبر و درد و رنج رستاخیز و دشواری‌های زیستن در دوزخ می‌باشد. اکثر مبلغان اینگونه از دینداری، علماء و متشرعانی هستند که برای مردم احکام فقهی می‌آموزانند و از آدرس منبر وعظ و مدرسه، احکام حلال و حرام را بیان می‌کنند. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های دینداری خائفانه، تولید و بازتولید خوف و ترس است. این گونه از دینداری، از بس که بر خوف و ترس از عاقبت و باری تعالی تأکید می‌کند، باعث ایجاد خوف و ترس و وحشت و دهشت در دنیا می‌گردد. در این‌گونه از دینداری، انسان‌ها معمولاً همان رفتاری با یکدیگر می‌کنند که انتظار دارند باری تعالی در آخرت با بندگانش نماید. در دینداری خائفانه، اگر باری تعالی هستیِ قهاری ترسیم می‌شود که اندک بهانه می‌جوید تا بندگانش را عقوبت کند، انسان‌ها نیز اندک بهانه می‌جویند تا همدیگر را تکفیر کنند و به قتل برسانند. اشتیاق این دینداری به ایجاد خوف و ترس به اندازه‌یی است که اگر روزی لامذهبی را پیدا نکنند، دق خواهند کرد. متأسفانه دینداری غالب امروزه در افغانستان، همین دینداری خائفانه است.
دینداری عاشقانه
اما گونه دیگر دینداری نیز وجود دارد که از آن، به نام دینداری عاشقانه یاد می‌شود. در این گونه‌ از دینداری به جای ایجاد خوف و ترس، تلاش صورت می‌گیرد تا رابطه بندگان با خداوند، رابطه عاشقانه ترسیم شود. مبلغان این‌گونه از دینداری، غالباً متصوفان و عارفان می‌باشد. همان‌گونه‌ که دینداری خائفانه، خوف و وحشت و ترور را ترویج می‌کند، دینداری عاشقانه، تساهل و تسامح و رواداری و عشق‌ورزی به انسان‌ها را در اجتماع تبلیغ می‌کند و نهادینه می‌سازد. رفتار انسان‌ها در این‌گونه از دینداری با همدیگر، شبیه رفتار باری تعالی با بندگانش در آن می‌باشد. من در این‌جا یک نمونه از سخن دین‌داران عاشق‌پیشه را یادآوری می‌کنم:
می‌گویند که بر سر در خانه شیخ ابوالحسن خرقانی چنین نوشته بود: هرکه در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید. چه آنکس که به درگاه باری تعالی به جانی ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نانی ارزد».
وضعیتی که امروزه در افغانستان وجود دارد ناشی از فربه‌ شدن دینداری خائفانه است. ما وقتی می‌توانیم در این سرزمین به صلح و ثبات برسیم که در کنار یک‌سری اصلاحات و اقدامات دیگر، به مسأله دینداری نیز توجه نموده و به احیای سنت عرفانی این سرزمین اهتمام بورزیم. کافی است مردم به مولانا رجوع کنند، تا انسان‌دوستی را دریابند.
عبدالشهید ثاقب- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


Ajmal
Bulgaria
حمله انتحاری در مارکیت؛ این عمل طالبان که بر ضد ارشادات اسلامی می باشد تنفر مردم را در مقابل طالبان بیشتر و بیشتر می نمایند. در این حمله انتحاری طالبان در فاریاب که در مارکیت عمومی صورت گرفت فقط زنان، اطفال و مردم ملکی کشته شدند. مردم این کشتار طالبان را به هیچوجه فراموش نمی کنند. به نظر می رسد طالبان و حمایت کنندگان خارجی آنان، خود نیز بدین امر واقف اند که دیگر نمی توانند جای پایی در افغانستان داشته باشند و با حملات انتحاری می خواهند که مردم از ترس در انتخابات ریاست جمهوری شرکت ننمایند ولی مردم دیگر به تهدیدهای طالبان گوش نمی دهند و می خواهند که با شرکت کردن در انتخابات ریاست جمهوری سرنوشت مملکت خود را خودشان تعیین نمایند.
کاش فرصتی پیش می آمد که می توانستم به اندازه وسع وطاقتم نسبت به هردو دینداری مطلبی بنویسم. اما دراین جا فقط براین نکته تاکید می کنم که هردو دینداری دینداری عارفانه است وهردو دینداری کسی را دحشت وترور فرا نمی خواند. هردو تجربه از خدا شناسی است. هردو انسان را به خود شکنی دعوت می کند. نمی دانم این دوست ما وحشت وتروررا چکونه استنتاج کرده اند.سر سلسله یکی امام محمد غزالی است وسردمدار دیگر دسته از دینداری حضرت مولانا جلال الدین رومی بلخی. هردوی این دو بزرگ شهود هایی از امر متعالی دارند که انساز ساز هستند. هردو انساهارا به خدا می خوانند. توسل به هردو خوانش می تواند انسان ساز باشد ومارا با هستی بر سر مهر آورد نه بر سر جنگ. امید وارم دوستانی که این مقال را می خوانند به این مطلب ابتر ونا فرهیخته بسنده نکنند خود قبول زحمت نمایند وبه آثار این دو بزرگ اندیشه مراجعه کنند وخود گوهری از دریای اندیشه ای این دو بزرگ فرا چنگ آورند.
پربازدیدترین