دیروز وقتی در نوشته ای، دستگاه خلافت را متهم اصلی رویداد فاجعه بار کربلا خوانده و از عدم توجه اندیشمندان مسلمان به مسأله نهادسازی و نقش آن در جهت دهی سیاسی و اجتماعی انتقاد کردم، برخی ها برآشفته گردیده و آن را تحریفِ آشکار تاریخ اسلام خواندند.
برای آنکه از نظرم دفاع کرده باشم، کوشش میکنم ضمن توضیح مجددِ آن دیدگاه در این جا به انتقادات دوستان نیز پاسخ بگویم.
رویداد کربلا
در روز شنبه دهم محرم سال ۶۱ هجرى، رویداد فاجعه باری در جهان اسلام اتفاق افتاد که عبارت از فاجعة کربلا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش به دستِ سپاهیان یزید بود.
امام حسین (ع) هنگامی که دید دستگاه خلافت به دست یزید و یزیدیان عصر از مسیر آرمانی خود منحرف شده و در دام فساد و فحشاء و در جادة ظلم و ستم افتاده است، دست به قیام زد و سرانجام، در یک جنگ نابرابر، به شهادت رسید.
شهادت امام حسین (ع) توسط سپاهیان یزید، اگر از یکسو فاجعة المناکی بود که جهان اسلام را در ماتم انداخت، از سوی دیگر فرصتِ خوبی برای اندیشمندان جهان اسلام بود تا به مهار قدرت، اندیشیده و بحث نهادسازی را جدی بگیرند. اما متأسفانه اندیشمندان مسلمان به جای توجه به مسألة نهادها و ساختارهای سیاسی، در مذمت یزید گفتند و یک فرصت طلایی را به هدر دادند.
این مشکل از آنجا ناشی شد که اندیشمندان مسلمان فکر میکردند که مهمترین عامل فساد و تباهی در دستگاههای سیاسی، رهبریت است. به باور آنها هرگونه تغییر و تبدیلی در رهبریت، میتواند باعث تغییر و تحول نهادهای سیاسی شود. درست از همینجا بود که آن ها عامل اصلی فساد دستگاه خلافت را یزید خوانده و تلاش کردند که در متون فقهی و کلامی اوصافِ یک رهبر ایده آل و آرمانی را تعریف کنند. این در حالی است که تئوری نهادباوری جدید به صراحت بر نقش نهادها در عرصة سیاست، اجتماع و اقتصاد تأکید نموده و نهادها را بازیگران جدی می خواند. رولند، پژوهشگر معروف غربی، در مورد تئوری نهادباوری جدید مینویسد: «درحالیکه نهادباوری قدیم، به نهادها به طورعمده از یک منظر و دیدگاه تاریخی و توصیفی نگاه میکند، نهاد باوری جدید براین باور است که نهادها، به غیر این که کارکرد ساختار اجتماعی- اقتصادی یا نتیجه انتخاب بازیگران صحنه سیاسی به حساب می روند، در ذات خود کارکرد نظام سیاسی را تعیین و مشخص می سازند. یا به عبارت دیگر، به نهادها نه تنها به صورت متغیّرهای وابسته، که به صورت متغیّرهای مستقل، با داشتن توانایی تغییر رفتار بازیگران سیاسی نیز نگاه می شود».
اگر بخواهیم از منظر این تئوری به رویداد کربلا نگاه کنیم، در کنار یزید، عامل دیگر فساد و فحشاء و رویداد شهادت امام حسین (ع)، نهاد خلافت می باشد.
جدا از خلفای راشدین که یاران بزرگ پیامبر بودند، بعد از این بزرگان، دستگاهِ خلافت، بعنوان دستگاه حکومت فردی است. در دستگاهِ خلافت، خلیفه نه تنها رئیس قوای اجرائیه، بل در عین حال رییس قوة قضائیه و مقننه نیز بوده و خود را متولی تمام شئون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و حتا فردی اعضای یک جامعه نیز می داند. از منظر تئوری نهادباوری، این نهاد به دلیل آنکه تمام صلاحیت ها و مسئولیت ها را در اختیار یک فرد می گذارد، زمینه را برای ظهور یک خودکامه مساعد نموده و افراد را فاسد میسازد. لرد اکتون، فیلسوف مشهور غربی، جملة مشهوری دارد که میگوید: «قدرت متمایل به فساد است و قدرت مطلق فساد مطلق می آورد».
از منظر این تئوری، مهمترین پیام عاشورا برای انسان مسلمان، توجه به نهادسازی است. مسلمانان باید بیاموزند که یگانه راه جلوگیری از شرارتهای قدرتمندان، ایجاد حکومت محدود میباشد. ایجاد حکومت محدود و مردمسالار شاید نتواند بر همة درد و رنجها نقطة پایان بگذارد، اما می تواند دستِ کم از دردهای مان بکاهد.
حکومت محدود؛ حکومت جوامع واقعگرا
یکی از موارد مهم اختلاف نهادباوران با رهبرگرایان، در انسانشناسی شان می باشد. نهادباوری، اساس کارش را بر انسانهای متوسط میگذارد. نهادباوری بدین عقیده است که بیشتر انسانها نه قدیس هستند و نه هم امام حسین(ع)، بل انسانهای متوسط می باشند. از منظر نهادباوران، یکی از تفاوتهای عظیم انسانها با حیوانات در افزونخواهی شان می باشد. خشایار وقتی به آتن لشکر کشید نه خوراک کم داشت و نه پوشاک و زن. نیوتون از روزی که استاد دانشکدة «ترینیتی» شد اسباب آسایش جسمانی اش، فراهم بود. اما آنچه آن ها را واداشته بود تا دست به اقدامات بزند افزون خواهی شان بود. انسانها معمولاً هوس های بی شماری دارند که یکی از آنها قدرت طلبی است.
تئوری نهادباوری جدید دقیقاً برای کنترول و مهار چنین انسان هایی می اندیشد. از منظر تئوری نهادباوری جدید، جوامع انسانی معمولاً آکنده از چنین انسان هایی بوده و اگر نهادهای سیاسی به گونه ای طراحی نشود که جلو سوء استفادة آن ها را از قدرت بگیرد، آنها فاسدتر خواهند شد. تئوری نهادباوری رسیدن افراد شریر به قدرت را محتمل میداند و برای آن تدبیر می اندیشد، اما رهبرگرایان نه. امام حسین (ع) با فساد و ظلم و ستم مبارزه میکرد. اکنون بهترین امتثال از اهداف والای او، مبارزه علیه نهادهای یزیدپرور می باشد.
عبدالشهیدثاقب- خبرگزاری جمهور