امریکای تحت رهبری ترامپ، تلاش زیادی برای حفظ جایگاه امریکا در سطح بین المللی خواهد کرد؛ اما با یک تفاوت که ترامپ خواستار کاهش قابل ملاحظه هزینه هایی است که امریکا برای سالیان متمادی برای حفظ این جایگاه، پرداخت کرده است. معنای این حرف این است که امریکا می خواهد با کمترین هزینه و با اتخاذ ترفندهای مرموز، در این بازی قدرت جهانی، برنده شوند.
این تلاش های ایالات متحده امریکا، در جهت مهار فعالیت ها، تلاش ها و اقداماتی است که محور متفقین آسیایی، مانند روسیه، چین و ایران در سالیان اخیر انجام می دهند. از سرمایه گذاری گرفته تا ایجاد ارتباطات راهبردی با دنیا، از پیمان های دفاعی و امنیتی تا بدیل شاهرگ های تامین اقتصادی، از اقدام به تسخیر جغرافیا به وسیله هجوم نظامی گرفته تا حمایت از دشمنان امریکا، همه در قالب این تلاشهای متفقین آسیایی از جانب امریکا مدنظر است.
ترامپ، یک ایده دارد تا بتواند امریکای امروز را با کمترین مصرف و مخارج اقتصادی و مالی، در صدر سیاست های جهانی، نگهدارند. این کشور از زمان روی کار آمدن جو بایدن، استراتیژی ایجاد شکاف میان چین و روسیه یا روسیه و ایران و هر ضلع را در دستور کار جدی قرار داده بود. حتی قبل از آن، ترامپ با دیدارهای بی پیشینه و تاریخی با کیم جون اونگ، رهبر کوریای شمالی، میانۀ گرم با پوتین و دیپلماسی ظاهری و فریبنده با رهبر چین، در تلاش بود تا از پیشرفت و استحکام این اتحاد، بواسطه ایجاد شکاف، جلوگیری کند. حالا، با مختوم ساختن قضیه اوکراین که ظاهرا به نفع روسیه هم است، امریکا در تلاش است تا با ایجاد سیاست فشار حد اکثری، ایران و روسیه را از کنار چینی ها دور بسازد. با این کار، هدف امریکایی ها، منزوی ساختن و تنها گذاشتن چین در بحبوحه رقابت های جهانی با امریکا است که میتواند تا حد زیادی بر روحیه این رقابت بر چینی ها، تاثیر منفی بگذارد و این ایده امریکایی ستیزی و امریکا زدایی را محدود سازد.
راهبرد محاصره چین توسط ایالات متحده امریکا، بستن شاهرگ های اقتصادی دریایی و ایجاد اصطکاک در مسیر اجرایی شدن طرح یک کمربند- یک جاده چین، از جمله های مولفه های این راهبرد حساب می شوند. در حالیکه، ایجاد شکاف در اتحاد آسیایی که چین در آن، نقش محوری دارد، مولفه امنیتی، نظامی و سیاسی این راهبرد، بشمار می آیند. از سوی دیگر، حمایت از تایوان منحیث یک ابزار فشار بر روان چینی ها، نمودی از سیاست فشار سنتی امریکایی ها در برابر چینی ها است. به این ترتیب، امریکا با دور ساختن روسیه و ایران از محور آسیایی، حلقه محاصره چین را تنگ تر ساخته و تلاش می کند تا تمام زمینه های رقابت چین با امریکا را محدود سازد. همچنان، ایالات متحده امریکا، در نظر دارد تا در ضمن تلاش ها برای ایجاد شکاف در میان متفقین آسیایی، ایران را به عنوان ضعیفترین عضو اتحاد اوراسیایی هدف قرار دهد و از این اتحاد خارج کند. زیرا این اتحاد که شامل چین، روسیه و ایران است، با همکاری های دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی در برابر نظم جهانی به رهبری آمریکا قرار گرفته است.
تصور امریکایی ها این است که در دوره دوم ترامپ، آمریکا باید رویکردی تهاجمیتر از سیاست دفاعی دولت بایدن اتخاذ کند. بهجای ادامه سیاستهای بازدارنده، واشنگتن باید به ایران فشار حداکثری وارد کند تا این کشور از همکاری با چین و روسیه دست بردارد. راهبرد فشار بر ایران باید شامل چندین بعد فشار اقتصادی، اقدامات نظامی، فشار دیپلماتیک و ایدئولوژیک، محدودسازی برنامه های هسته یی، حذف ایران از اتحاد اورآسیایی و تضعیف ایران در محور موسوم به مقاومت باشد، تا ایران مجبور شود به این اتحاد نه بگوید.
از طرفی، با حل مناقشه در اوکراین، عجالتا به روسیه باید تضمین های امنیتی ناشی از عدم عضویت این کشور در ناتو، توقف تعقیب و پیگیری سیاست های پیشرونده ی ناتو به سمت شرق و ایجاد پل ارتباط سیاسی با پوتین، این کشور را آرام بسازد. تنها گزینه ی مورد نظر، چین است که باید تحت سیاست محاصره و ایجاد فشار در فضای بین المللی، آن را از دنبال کردن سیاست های توسعه طلبانه در برابر امریکا، باز دارد.
حال سئوالی مطرح می شود که امریکایی ها در مرحله بعدی بازی چه در نظردارند؟ پاسخ به این سئوال نفس اصلی این تحلیل را شکل می دهد. زیرا صرف نظر از موفقیت و اجرایی شدن این طرح و یا اینکه آیا این راهبرد عملی می شود یا خیر، امریکایی ها در نظر دارند تا ایران را با اتخاذ سیاست فشار حداکثری، در یک خلای اتحاد راهبردی با چین و روسیه قرار دهند و شامل توافقات بین المللی سازند تا این کشور برای زمان حاضر آرام شود و قناعت آن فراهم شود. بعد با ایجاد فضای فشار نرم، زمینه را برای تغییر رژیم در این کشور، مساعد خواهند ساخت. روسیه را با کنار آمدن در قضیه اکراین، همچنان تحت فشار تحریم های خفه کننده ی اقتصادی نگهدار می دارند تا از زیر بار این فشار، بیرون نیاید و مجال نیابد در برابر توسعه های طلبی های سنتی امریکا، اقدام تلافی جویانه نماید. بعدا با تقویت اتحاد با همسایگانش و کشور های منطقه که میانۀ خوبی با روسیه ندارد، این کشور را در زنجیره ی محاصره شده از اتحاد دشمنان، قرار می دهند تا مجال نفس کشیدن، نداشته باشد. تنها چین با روش فعلی محاصره، مجبور است برای بقایش بجنگد و هرچه در دست دارد، هزینه کند. از نظر امریکایی ها، چین به تنهایی، قادر نخواهد بود تا در برابر این راهبرد خفه کننده، به تنهایی ایستادگی کند و در برابر امریکا مقابله کند. با این کار امریکا از شر بغاوت های توسعه طلبانه و افزون طلبی های محور آسیایی، در امان خواهد ماند. زیرا گفته ی مشهوری است که می گویند: " اگر میخواهی فیلی را بخوری، ابتدا آن را قطعه قطعه کن، بعدا آن را بخور".
نتیجه گیری:
راهبرد ایجاد شکاف در محور متفقین آسیایی، چند منظوره و دارای جهت های مختلف است. این راهبرد با حذف ایران از اتحاد اورآسیایی و اعمال فشار حد اکثری بالای این کشور، توافق فعلی با روسیه و تنگ کردن حلقه محاصره این کشور توسط متحدان امریکا و حفظ حلقه محاصره چین توسط محدود ساختن گزینه های دریایی و خشکه، قابل جمع است. هدف عمده ی این راهبرد، محدود سازی محور آسیایی و از بین بردن اتحاد میان آنها و هم دسترسی امریکا به نقاط حساس و کلیدی و دارای اهمیت راهبردی است که برای حفظ جایگاه جهانی امریکا، ضروری و الزامی پنداشته می شوند.
مثلا حذف ایران از اتحاد اوراسیایی، موقعیت آمریکا را در خاورمیانه تقویت کرده و چین و روسیه را نیز تضعیف خواهد کرد. این رویکرد با استراتژیهای موفق گذشته، از جمله شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول و خروج ایتالیا از اتحاد با آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، قابل مقایسه است. امریکا با این هدف، در تلاش است تا اجازه ندهد تا محور متفقین آسیایی به درد سری بزرگی برای مقام رهبری کننده ی امریکا در سطح جهانی مبدل شوند. در نوشته های بعدی، بر سنجش توان و عملکرد متفقین آسیایی و چگونگی برداشت آنها از این راهبرد امریکا، تحلیل های خواهم داشت. زیرا محور آسیایی نیز، برای مقابله با این راهبرد امریکا، تلاش های پیشگیرانه ی را در دستور کار قرار داده است که قابل بحث و تحلیل اند. از سوی دیگر، این بدیهی است که این تنها امریکا نیست که راهبرد طرح می کند و بازی انجام می دهند. بازی گران مطرحی مانند چین و روسیه در قالب محور آسیایی، دارای ظرفیت های بلندی اقتصادی، نظامی و هژمونیکی هستند که می تواند تضمین کننده ی توازن در این بازی قدرت و هژمون خواهی، باشند و منحیث طرف دیگر این بازی مطرح شوند.
عبدالناصر نورزاد-
خبرگزاری جمهور