اگرچه تصور عام و فهم متعارف از آینده نظم بین الملل، یک مرحلۀ گذار به نظم پساقطبی را که نظام بین الملل، تا حال آن را تجربه نکرده و پیشینه آن را نداشته است، نشان می دهد، اما آنچه که مسلم است این است که آینده نظم بینالملل به عوامل مختلفی از جمله تغییرات ژئوپلیتیکی، اقتصادی، فناوری، محیط زیستی، و روابط قدرت بین کشورها بستگی خواهد داشت. در این میان، برخی سناریوهای احتمالی برای آینده نظم بینالملل در تحت حاکمیت نظم پسا قطبی، قابل مشاهده است که ممکن با تغییرات در عرصه توزیع قدرت در عرصه بین المللی و تغییر در ماهیت نظم بین الملل، تعبیر دگرگونی فوری را بدهند.
از طرف دیگر، به نظر می رسد با به قدرت رسیدن ترمپ در آمریکا، جهان غرب از فقدان ایدئولوژی، رهایی یافته باشد. زیرا قبلا، تصور بر این بود که دنیای غربی پساقطبی با نبود لیبرالیسم آمریکایی، در فقدان یک ایدیولوژی جهانی قرار خواهد گرفت. لیبرالیسم امریکایی که بنیادهای فکری آن را نهادگرایی لیبرال و صلح امریکایی شکل می داد، حالا با به قدرت رسیدن ترمپ، محافظه کاری و توجه معطوف به چالشهای بنیادی امریکا، تحت شعار" اول امریکا"، جایگزین آن شده است. این تحول می تواند در جهت تفسیر رویداد های جهانی در سطح نظام بین الملل، در سایۀ انارشیسم عام گستر و دنیای پر هرج و مرج با تسلط قدرتهای زورگو، به ما کمک کند تا این نظم را بهتر و درست تر بشناسیم.
اما حالا، یک جهان به رهبری آمریکا و غرب مجهز با تکنوفاشیزم با خصلت محافظه کاری افراطی و مرکانتالیسم و با طمع بیشتر برای کسب منابع زیر زمینی، تسخیر قلدر مابانه سرزمین های دارای مزیت راهبردی و تلاش برای کسب منافع خودی، و طرف مقابل(محورآسیایی) با فقدان یک روایت ایدیولوژیک، بحرانهای عدیدهی سیاسی، اقتصادی، امنیتی و شکاف های عمیق فکری مواجه است. مشکل از این جا نشأت می گیرد که محور آسیایی، تا حالا تنها توانسته با پیشکش اقتدارگرایی دولتی در کیش شخصیت، استبداد درونی و فقدان یک روایت ایدیولوژیک ساز و اتحاد فکری، نمودار فکری را در برابر تکنو-فاشیزم آمریکایی نشان دهد. حالا، بحران جهانی باعبور از فقدان ایدیولوژی، به بی موازنهگی در عرصه تقابل ایدیولوژی های جهانی، گذار کرده و این خلا به شدت در کارزار رقابت های جهانی، محسوس است.
تا زمانیکه شرق نتواند به این بی موازنه گی، واکنش نشان دهد و بدیل همانند اردوگاۀ سوسیالیسم شوروی را در برابر غرب به شدت آزمند به منصۀ ظهور رساند، این بحران کماکان ادامه خواهد داشت. نباید فراموش کرد که غرب تکنو-فاشیست، تا حد امکان اجازه نخواهد داد تا شرق نیازمند، به این بی موازنه گی ایدیولوژیک، پایان دهد و ایدیولوژی رقیب را در برابر آن معرفی کند. به یقین که با تامین توازن ایدیولوژیک در این عرصه، رقابت های ایدیولوژیک جهانی شدت خواهد گرفت. همچنان، احتمال زیاد دارد که دنیای پساقطبی با پیشکش دو ایدیولوژی متخاصم، به ثبات نسبی برسد. مشروط بر اینکه شرق در ایجاد یک تفکر ایدیولوژیک، دست به کار شود و در رفع این بی موازنه گی، سهم بگیرد.
محور شرق که جنوب جهانی را نیز با خود دارد، در تلاش است تا نفوذ خود را در قاره افریقا، امریکای جنوبی، شرق میانه، شرق دور و جنوب آسیا، گسترش دهد. مناطق راهبردی از لحاظ ژئوپولیتیک مانند کمربند هارتلندی جغرافیای آسیای مرکزی و میانه، قفقاز و شرق اروپا، نیز در معرض توجه رقابت آمیز قدرت های شرقی با غربی است.
یک جغرافیای جدیدی که احتمال زیاد دارد صحنه رقابت های آینده جهانی باشد و توازن قدرت دریایی غرب را به نفع شرق، تغییر دهد، قطب شمال است. تلاش های امریکا برای در کنترل داشتن آبراه های راهبردی مانند کانال پانامه، جزایر دارای اهمیت استراتیژیک مانند گرینلند، تلاش برای ایجاد اسراییل بزرگ در خاورمیانه، توسعه و عمق دادن راهبرد جنوب آسیا در همکاری با هند، تلاش برای سبوتاژ فعالیت های هژمونیک چین در شرق آسیا، ایجاد کانونهای منازعه در همجواری جغرافیایی محور آسیایی مانند شرق اروپا در برابر روسیه و استفاده از ابزارهای سخت برای ایجاد اصطکاک در برابر افزون طلبی محور شرق مانند منازعه افغانستان، تروریسم فراملیتی، قاچاق موادمخدر و جدایی طلبی، از جمله اقدامات پیشگیرندۀ این کشور در برابر محور شرقی است. اما محور شرق تنها در بعد عملی، توانسته با طالبان افغانستان کنار بیاید.
در اقصی نقاط جهان، تغییر رژیم های دیکتاتوری به نفع غرب و امریکا تمام شده است. در ضمن، باید اشاره گردد که رقابت بین چین و آمریکا، بهویژه در حوزههایی مانند تجارت، فناوری و امنیت، میتواند نظم بینالملل را بیثبات کند. این رقابت ها ممکن است باعث شکلگیری اتحادهای جدید منطقهای و جهانی شود و بازیگران غیر دولتی را وارد این کارزار رقابتی نماید. برعلاوه، قدرت سایبری و اطلاعات میتواند به ابزاری کلیدی در شکلگیری نظم جهانی و رقابت متعاقب آن، مبدل شود. رقابت در عرصه هوش مصنوعی، امنیت سایبری و تلاش قدرت های همانند چین برای یافتن جایگزین تراشه های که به اساس وابستگی متقابل، تامین می شود و در پیشرفت فناوری آن، کمک می کند، هم می تواند عملا در شکل گیری نظم بین المللی آینده، اثر گذار تمام شود. اما چالش عمده؛ فقدان یک روایت ایدیولوژیک و فکری است که این رقابت ها، در سایه آن شکل می گیرند. به عبارتی؛ دلیل و علت مزیدی که برای دوطرف انگیزه رقابت را در سطح جهانی بدهد، نفس این رقابت ها در در یک فضای ایدیولوژیک است.
بحرانهای زیستمحیطی ممکن است نظم بینالمللی را به سمت همکاری یا مناقشه سوق دهد. کشورها ممکن است مجبور به تدوین سیاستهای مشترک برای مقابله با تغییرات اقلیمی، مهاجرتهای زیستمحیطی، و کمبود منابع شوند. اگرچه دومحور شرق و غرب برای فعال نگهداشتن ماشین تولیدی و اقتصادی خود، توجه کمتری به تغییرات اقلیمی نشان می دهند، اما کشور های آسیب پذیر فقیر در شرق و جنوب، در تلاش همیشگی اند تا از بحران فزاینده، در آینده در حد توان جلوگیری کنند. این تلاش ها اگر انسجام بیشتر یابند و توفیقاتی در این زمینه، میان کشور های مختلف حاصل گردد، بازهم فقدان یک ایدیولوژی نیاز است تا بتواند این تلاش را منسجم سازد و به آن سمت و سو دهد.
نتیجه گیری:
با آنچه که گفته شد، فقدان یک ایدئولوژی شرقی در برابر ایدئولوژی غربی، یک چالش عمده فراروی قدرتهای شرقی است که در نبود آن نمیتوانند در مقابله و رقابت با غرب، اطمینان حاصل کنند. از اینکه نظم آینده بینالملل به احتمال زیاد ترکیبی از رقابت و همکاری خواهد بود، هم ایدئولوژی و روایتی که منجر به رقابت و همکاری میان قدرتهای بزرگ جهانی شود، هردو در تعمیق بیشتر حس همگرایی، همکاری و یا برعکس رقابت و تخاصم، نقش خواهند داشت.
اما برای گذار به یک مرحله ثبات در نظم بین الملل جهت فایق آمدن به چالش های موجود جهانی، مدیریت هوشمندانه روابط بینالمللی و تلاش برای حل مسائل جهانی، نقش مهمی در شکلدهی یک ثبات نسبتی به این نظم ایفا خواهد کرد. در ضمن، مولفه های تاثیر گذاری همانند جهانی شدن و چند قطبی شدن، افزایش رقابت میان قدرت های بزرگ، تغییرات اقلیمی، افزایش نقش بازی گران غیر دولتی، افول هژمونی غرب، تشدید تنش های قومی و ملی گرایی افراطی، جنگ سایبری و رقابت بر سر منابع زیر زمینی همه می توانند در کنار فقدان یک روایت فکری در عرصه رقابت قدرت های بزرگ در سطح جهانی، به تشدید بحران جهانی و عام گستر منجر شوند.
عبدالناصر نورزاد-
خبرگزاری جمهور