در چارچوب مطالعات امنیتی و در حوزه مفهومی آن، امنیتیسازی یک روند معمول، متعارف و در بسا موارد رویکرد معمول دولتها برای اهداف و اقدامات خاص امنیتی، پنداشته می شوند. از اینکه امنیتیسازی (Securitization) مفهومی در حوزهی مطالعات امنیتی و روابط بینالملل است که به فرآیند تبدیل یک موضوع به یک مسئلهی امنیتی اشاره دارد. امنیتی سازی به مثابه اقدامی است که یک دولت، سازمان، یا گروهی خاص یک موضوع را بهعنوان تهدیدی حیاتی برای بقا و امنیت معرفی کند و با استفاده از این ادعا، توجیهی برای اتخاذ اقدامات فوقالعاده (مانند محدودیتهای قانونی، افزایش بودجهی نظامی، یا حتی اقدامات نظامی) فراهم آورد.
بناءا خالی از مفاد نخواهد بود در قالب آن، به بررسی بحران مستمر امنیتی و بی ثباتی سیاسی و اقتصادی در افغانستان، بپردازیم. چون اساسا، این مفهوم توسط مکتب کپنهاگ در مطالعات امنیتی معرفی شد و همانند مفاهیم دیگر مطالعات امنیتی مانند مجموعه امنیت منطقه ای، معمای امنیتی، می تواند ما را به مسیر نسبی تحلیل رخداد ها و انکشاف حوادث امنیتی در آینده سوق دهد.
بدیهی است که بحران افغانستان که معلول مداخلات قدرت های بزرگ، منطقه و همسایه های آن است. اما روی علت اصلی این بحران که معلول این فرایند امنیتی سازی می تواند محسوب شود، کم تر تماس گرفته شده است. مسایلی مانند مهاجرت غیر قانونی، تروریسم، بیماری های همه گیر و تغییرات اقلیمی، همه در قالب فرایند امنیتی سازی در تفکر امنیتی و اقدامات متعاقب آن در رویکرد های کشور های بیرونی در قبال مساله افغانستان، تبلور یافته اند. برای عبور از مولفه های نظری فرایند امنیتی سازی، تنها به تشریح مراحل امنیتی، می پردازیم.
این مراحل شامل سخن پردازی امنیتیSpeech Act( معرفی یک موضوع منحیث یک تهدید دولت یک دولت)، پذیرش عمومی Public Acceptance( قبول این تهدید از طرف جامعه و گروه های تاثیر گذار) و اقدامات امنیتی Extraordinary measures( اتخاذ اقدامات خاص و غیر عادی امنیتی توسط دولت) است که قدرت های بزرگ و عمدتا دولت ها در پهنای آن، به توجیه اقدامات امنیتی و سخت خود به آن می پردازند. مساله امنیتی سازی، یک رویکرد معمول قدرت های متخاصم در خصوص مساله افغانستان بوده که همواره به آن دست یازیده اند.
نیاز است تا در مورد امنیتیسازی مسأله افغانستان، روشنی بیشتری انداخته شود. فرآیندی که در آن بازیگران داخلی و بینالمللی، مسائل مربوط به افغانستان را بهعنوان تهدیدی امنیتی برای خود معرفی کرده و اقدامات ویژهای برای مقابله با آن انجام دادهاند. این روند طی چند دهه گذشته تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله جنگ، تروریسم، مواد مخدر، مهاجرت و رقابتهای منطقهای شکل گرفته است.
اگر قصد بر این باشد که بحران امنیتی افغانستان، ریشه یابی گردد؛ مساله امنیتی سازی در جنب موضوعات بررسی جایگاۀ افغانستان در مجموعه امنیت منطقه ای و معمای امنیت در این کشور، باید همواره کاوش، بررسی و موشگافی دقیق و عمیق قرار گیرند. این کار به ما فرصت می دهد تا فراتر از تحلیل های کلیشه یی، عام فهم و معمول، به عمق یابی بهتر و بیشتر بحران امنیتی در افغانستان، دست یابیم. تذکر می دهم که هدف ما فراتر از بحث های تیوریک و سطحی ای است که اکثریت تحلیل گران، آن را علت اصلی بحران در افغانستان می دانند.
به طور مثال در حالیکه ما مراحل امنیتی سازی در خصوص بحران امنیتی افغانستان را قبول می کنیم، تلاش داریم تا به موضوعات معمول مطروحه در خصوص موضوعات امنیتی شده، نگاۀ دیگری داشته باشیم. در ادامه باید اذعان گردد که امنیتی سازی، مبنای تفکر امنیتی، رویکرد سیاسی و بن مایۀ نگاۀ ژئوپولیتیک، سایر کشور ها از جمله همسایه ها، منطقه و فرامنطقه در برابر افغانستان، است که پی آمد آن، بی ثباتی منطقه ای و استمرار بحران ثبات و امنیت در افغانستان، بوده است. در راستای تحلیل این سوژه امنیتی ساز می توانیم ماهیت اصلی رقابتهای قدرتهای منطقهای (ایران، پاکستان، هند، چین، روسیه و آمریکا) که افغانستان را به صحنهای برای جنگ های نیابتی و دخالتهای امنیتی تبدیل کرده، نگاه مشخص تری داشته باشیم. در ادامه، بر مبنای همین طرز فکر تحلیلی است که می توانیم بگویم که پس از حوادث ۱۱ سپتامبر سال 2001، کشورهای جهان و حتی مردم افغانستان به این باور رسیدند که جنگ با تروریسم یک ضرورت امنیتی است. اما در سالهای اخیر، برخی کشورها و تحلیلگران، تغییر تحلیل داده اند و به این نتیجه رسیدهاند که امنیتیسازی افراطی افغانستان در برخی موارد توجیهی برای حضور نظامی خارجی و اعمال فشارهای سیاسی بوده است. برعلاوه، می توانیم باجسارت ادعا کنیم که مداخله نظامی سال ۲۰۰۱ آمریکا و ناتو در افغانستان نتیجه مستقیم یک روند امنیتیساز، این کشور بود.
به همین علت حملات هوایی و عملیاتهای نظامی گسترده امریکا و متحدانش در قالب سازمان ناتو، باعث افزایش نارضایتی مردم و تقویت گروههای تروریستی خطرناک در افغانستان و منطقه شد. در ضمن، در سطح داخلی، در دورههای مختلف، دولتهای افغانستان شروع از سال 2001 تا سقوط جمهوریت در سال 2021 با استناد به "امنیت ملی"، مخالفان خود را سرکوب کردند. به همین سان، در حال حاضر طالبان نیز از امنیتیسازی برای توجیه اقدامات خصمانه، سرکوب گرانه و خلاف حقوق بشری خود علیه رسانهها، فعالان و مخالفان سیاسی استفاده میکنند.
همچنین، به علت همین اقدامات امنیتی ساز، سطح تهدیدات امنیتی از جانب گروه های تروریستی مانند داعش خراسان، گروه های تروریستی از کشور های آسیای میانه، بسیار بلند است. زیرا، امنیتیسازی مداوم و عملیاتهای نظامی باعث شد برخی گروهها مانند داعش-خراسان در افغانستان ظهور کنند. همچنان، با وجود سقوط نظام جمهوریت تحت حمایت واشنگتن، حاکمیت گروه تروریستی طالبان و ایجاد چتر مطمئن برای سایر گروه های تروریستی در داخل خاک افغانستان، حملات این گروهها در کابل و سایر شهرها همچنان امنیت عمومی را تهدید میکند. اما تمام مباحث تیوریک در خصوص امنیتی سازی مساله افغانستان، آنچنانکه در قالب اقدامات امنیتی ساز کشور های پیرامونی ادعا می شود، نیست.
مثلا موضوع تروریسم که قدرت های منطقه و فرامنطقه آن را توجیهی برای اقدامات امنیتی خود حساب می کنند، در اصل منبع و خروجی آن، خود این کشور های قدرتمند هستند. مواد مخدر که یکی از مسایل امنیتی ساز در خصوص بحران افغانستان است، منبع تامین برنامه های استخباراتی کشور های ذیدخل در قضیه افغانستان، حساب می شوند واز آن سود فراوانی می برند. موضوع عمق استراتیژیک که یک مبحث واقع گرایی است، یکی دیگر از علت های مزید امنیتی سازی قضیه افغانستان و مداخله دوامدار کشور های ذینفع در آن، حساب می شود. همین طور، تلاش برای داشتن سلطه درفضای ژئوپولیتیک، نشان از نیت غیر موجه کشور های همسایه، منطقه و فرا منطقه در خصوص قضیه افغانستان، است که در قالب نظریه امنیتی سازی، همواره توجیه شده است. مساله جدایی طلبی که مبحث جدی و یکی از تهدیدهای بالقوه در برابر امنیت منطقه و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشور های پیرامونی در خصوص افغانستان، حساب می شود، بستر مساعدی را برای بازی های امنیتی در میدان افغانستان برای کشور های دارای نفع امنیتی، سیاسی، اقتصادی و ژئوپولیتیک، مساعد ساخته است.
نتیجهگیری
در این شکی نیست که امنیتی سازی، یکی از علت های بنیادی، تعمیق، تداوم و استمرار بحران امنیتی، بی ثباتی سیاسی و فقر و منبع بروز تهدید های متنوع امنیتی در افغانستان بوده است. در عین حال که، امنیتی سازی، یکی از مولفه های اساسی دیدگاۀ ژئوپولیتیک و یکی از بنیاد های سیاست خارجی کشور های پیرامونی می باشد. همچنین، این روند امنیتی سازی، برای نیل به اهدافی از جانب کشور های مختلف، طراحی شده است. به طور این کشور ها با امنیتی ساختن قضیه افغانستان، زمینه استفاده بهینه ونگاۀ فرصت طلبانه و سود جویانه را برای کسب منافع اقتصادی، سیاسی، امنیتی و ژئوپولیتیکی خود، فراهم آورده اند. هدف دیگر نگاۀ امنیتی سازی کشور های پیرامونی به قضیه افغانستان، انحراف افکار عامه خودشان، برای تداوم و استمرار حیات نظام سیاسی غیر مردمی در این کشور ها بوده است تا در بستر لاپوشانی و پرادزش سیمای کاذبی از واقعیت ها، حقایق را پنهان کنند و توجیهی برای عملکرد های امنیتی شان، داشته باشند.
سیاست امنیتیساز، یعنی نگاۀ زیرکانه ی کشور های پیرامونی در خصوص بحران امنیتی افغانستان است که بواسطه آن، تلاش شده و می شود تا این بحران سیاسی، امنیتی و اقتصادی، در داخل افغانستان، حفظ گردد، تا در بستر آن، بتوان به اهداف راهبردی، دست یافت. در اخیر گفته می توانیم که امنیتیسازی افغانستان یک پدیده پیچیده است که هم در سطح داخلی و هم بینالمللی تأثیرات زیادی دارد. در حالی که برخی تهدیدات واقعی هستند، استفاده ابزاری از امنیتیسازی در افغانستان، توانسته به افزایش بیثباتی و مشکلات اجتماعی در این کشور منجر شود و این کشور را به چاله ی امنیتی برای منطقه مبدل ساخته است.
عبدالناصر نورزاد-
خبرگزاری جمهور