طالبان بیشتر از سه سال، در آرامش بر افغانستان حکومت کردند. با تغییر حکومت در امریکا به نظر می رسد که ماه عسل طالبان رو به اتمام است. مواضع ضدطالبانی تیم ترامپ موجب ایجاد آشوب در دل طالبان شده است. این دلهره را حالا به روشنی می توان در میان طالبان مشاهده کرد. صداهای مخالف از میان طالبان علیه رهبری این گروه شنیده می شود. رهبر طالبان حالا دست به سلاح برده است چون دیگر موعظه هایش نتیجه نمی دهد. ایجاد و اعزام قطعه نظامی یرموک به کابل، اعزام صدها نیرو به ولایات، ایجاد ظن و بدگمانی در میان رهبران طالب، ایجاد محدودیت به برخی شخصیت های طالبان از جانب رهبر این گروه؛ احیای دو دستگی حقانی ها و قندهاری ها و... این روزها خیلی واضح دیده می شود.
مشخص شده که بود و نبود طالبان وابسته به متغیرهای بیرونی است. وابسته به امریکاست. مشخص شده که حکومت و سیستم طالب بدون حمایت امریکا و تعلق به امریکا نمی تواند، ادامه حیات بدهد.
امریکا کمکهایش را موقتا قطع کرده، گفته اگر آدم نشوید برای سرتان جایزه تعیین می کنیم، گفته که سلاح های ما را پس بدهید و نهایتا طرح محاکمه هبت الله و شیخ حکیم حقانی را در دادگاه لاهه مطرح کرده و گفته اند که 20 نفر دیگرتان هم در لیست محاکمه هستند. اینها اثرات روانی و اقتصادی بدی بر طالبان و حکومت این گروه گذاشته است. انتقادها را علنی کرده است. سفرهای بدون اذن و جواز برخی بزرگان طالب، اعصاب هبت الله را خراب کرده.
در این حالت، دو نفر موی دماغ هبت الله شده اند: سراج الدین حقانی و ملا عبدالغنی برادر
سراج الدین حقانی در سطح بالایی طمع رهبری دارد. در مقابل لقب امیرالمؤمنین برای هبت الله؛ او لقب خلیفه را بر خود پسندیده است. در میان طالبان خلیفه در مقابل امیر است؛ بزرگ مشرقی در برابر بزرگ قندهاری و غلزایی در برابر درانی.
این خلیفه چند عنصر مهم قدرت نظامی را در اختیار دارد: قطعه بدری شامل هزاران جنگجوی ماهر، کندک استشهادی(انتحاری) شامل هزاران نیروی فدایی، تولی عمری شامل کوماندوهای خاص، هزاران جنگجوی خارجی موجود در صفوف اردوی فعلی که به خلیفه وفادار هستند، بخشی از منابع مالی القاعده که در اختیار اوست، حمایت قاطع تروریست های بین المللی از او.
بعد از ترور خلیل الرحمان حقانی دهها فرمانده القاعده، تحریرالشام، حرکت اسلامی ترکستان، تی تی پی و حتی نمایندگان بوکوحرام برای فاتحه پیش سراج الدین حقانی به گردیز رفتند و به او وعده همکاری دادند. جنگجویان شامات مدیون خلیفه هستند چون در جنگ الجولانی علیه بشار اسد حداقل چهار هزار نیروی ماهر جنگی از خوست و لوگر و پکتیا و مشرقی به سوریه اعزام شدند.
خلیفه سراج الدین حقانی در کنار اینها ظاهرا توانسته است حمایت حداقل دو کشور عربی را به خود جلب کند: عربستان و امارات متحده. او برخلاف امر رهبر طالبان، سفرهای متعددی به این دو کشور دارد. این سفرها هرگز نمی تواند بدون مجوز و فازغ از برنامه امریکا باشد. او بارها در امارات با هیئت های امریکایی ملاقات کرده و کمابیش تحت حمایت و البته نظارت امریکا می باشد که بر رهبر طالبان خشمگین هستند. سراج حقانی با تکیه بر منابع مالی، حمایت های عربی و ملاقاتهایی که با امریکا داشته بی میل نیست تا تبدیل به الجولانی افغانستان بشود.
سعودی ها از رهبر طالبان راضی نیستند. ملایعقوب و ملابرادر نیز از هبت الله ناراضی هستند. اما هرگز خوش ندارند که جای هبت الله را خلیفه حقانی بگیرد. حقانی هم که برای خودش شانسی در مقابل قندهاری ها نمی بیند اکنون در صدد حمایت از بدیلی درانی به جای مولوی هبت الله است و لذا به نظر نمی رسد که مخالفتی جدی با طرح امریکایی ایجاد حکومت موقت داشته باشد که در نشست دوحه بین طالبان و امریکا توافق شده بود.
اما
ملا عبدالغنی برادر؛ او خود را از مؤسسین مهم طالبان می داند. برای خودش مراتبی را می شمارد که محق تر از هبت الله برای رهبری طالبان است. این جهش اراده بر ملابرادر زمانی ایجاد شد که ترامپ رئیس جمهور امریکا شد. ترامپ بارها در سخنرانی هایش از او بنام عبدول نام برد و اینکه عبدول بارها به من گفت: عالیجناب!
ملابرادر همچنین طرف مذاکره و توافق میان طالبان و امریکاست. امضای او پای توافقنامه دوحه حک شده است. امریکا به روشنی او را بر ملا هبت الله ترجیح می دهد و معتقدست که می شود با او کار کرد. ملابرادر زمانی مورد خشم هبت الله قرار گرفت که مشخص شد علاوه بر متن مکتوب توافقنامه با امریکا توافقات غیرمکتوبی نیز با امریکایی ها داشته است. به همین دلیل ملابرادر مدتها بدون پُست و مقامِ رسمی و غیرمعتمد بود و حتی باری نیز در جلسه ای توسط خلیل الرحمان حقانی کتک خورد و فراتر از آن، بعد مدتها خانه نشینی از طریق افراد مسلح، وادار به اعلام سرسپردگی به رهبر و ساختار موجود شد.
حالا ملابرادر دوباره نقشی فراتر از دیگر رهبران طالب پیدا کرده است. شاید رهبر طالبان به همان میزان که از خلیفه حقانی می ترسد از ملابرادر نیز حساب می برد. در کنار این دو، ملایعقوب نیز عنصری بسیار مهم و اثرگذار است. او نیز خیلی به امریکایی ها نزدیک شده است. کمک های زیادی دریافت کرده و در حلقه طالبان امریکایی قرار می گیرد.(تصمیم ملایعقوب، تعیین کننده خواهد بود.) این سه تن بعلاوه مولوی وثیق رئیس استخبارات طالبان، چهار نفری هستند که صابون امریکا به تن شان خورده و می توانند از مهره های مهم امریکا در آینده بازی قدرت و سیاست در افغانستان باشند.
آنچه ما از تحرکات اخیر در کابل و افغانستان شاهد هستیم، دست بردن ملا هبت الله به قوه قهریه است. جابجایی نیروی جنگی یرموک در اطراف ارگ، میدان هوایی، بالاحصار کابل و اعزام نیرو به برخی ولایات، خلع سلاح نیروهای وفادار به سراج الدین حقانی در برخی حوزه ها و پوسته های ولایات، نشان از ترس هبت الله دارد. اما اگر اختلافات درونی طالبان منتهی به جنگ بشود؛ احتمالا حقانی ها دست برتر را دارند.
ما در میان طالبان شاهد چهار محاذ هستیم که در گذشته به قول اردو یاد می شدند؛ یعنی چهار قطعه بزرگ نظامی. یکی از این محاذها مربوط به ملایعقوب و ملابرادر؛ یکی مربوط به سراج حقانی، یکی مربوط به صدرابراهیم فرد خاص هبت الله و یکی هم مربوط به طالبان شمال می شود که امثال قاری فصیح الدین حضور دارند. در صورت بروز یک جنگ داخلی، احتمالا سه محاذ در مقابل محاذ تحت رهبری صدر ابراهیم قرار خواهند گرفت که وابسته به هبت الله آخوندزاده است؛ اما این به معنای حمایت نهایی از سراج الدین حقانی یا ملابرادر نیست بلکه؛ به معنای خلاص شدن از شر امیرالمؤمنین قندهاری است. در این صورت احتمال مداخله خارجی و حتی درگیر شدن قدرت های غربی و منطقوی در افغانستان به شدت وجود دارد.
حالا تغییر حکومت موجود طالبان با چهار حرکت جدید و مهم، کلید خورده است: 1- قطع کمک های مالی و آغاز جنگ لفظی توسط کارگزاران حکومت ترامپ علیه طالبان 2- آغاز جنگ روانی توسط پاکستان از مجرای ملاقات رئیس آی اس آی با مخالفان طالبان 3- ملاقات هیئت امریکایی با رهبران سیاسی-جهادی افغانستان و نهایتاً 4- نشست های بسیار مهم و سه جانبه امریکا-قطر و ترکیه در استانبول با موضوع افغانستان و طالبان (این نشست های سه جانبه در سوریه منجر به سقوط حکومت بشار اسد شد)
به نظر می رسد راه آسان برای عدم ورود به چنین مرحله ای، تشکیل حکومتی موقت مطابق توافقنامه دوحه و انتقال مسالمت آمیز قدرت از هبت الله به تیم دیگری است که این تیم، مورد توافق گروههای طالبانی و قدرت های منطقوی باشند. در صورت عدم رضایت هر یک از عناصر اثرگذار طالبانی و منطقوی ما شاهد بحران فراگیر در تمام افغانستان خواهیم بود.
حسینی مدنی-
خبرگزاری جمهور