نوع برخورد و واکنش طالبان در سه سال حاکمیت شان نشان می دهد که آنها از چندین گروه انسانی وحشت دارند:
اول: طالبان از مردم و مظاهر زندگی شهری می ترسند. شهرنشینی و زندگی شهری در مقابل زندگی بدوی است. طالبان، شهرنشینی و تمدن شهری را برای بقای خودشان یک خطر می دانند. بین فرهنگ و زندگی شهری، با زندگی طالبانی تنازع وجود دارد: یا طالبان باید شهری و اهلی شوند و یا مردم باید به سِلک طالبان در آیند و تفکر طالبانی بگیرند و فرهنگ طالبانی را بپذیرند و طالب شوند؛ حد وسط وجود ندارد. این همه فتوای طالبانی در مورد زنان و ریش مردان و عورت و صدای زن و نماز اجباری و ادارات امر بالمعروف و هزاران تا محتسب و پرورش دههاهزار طالبچه در مدارس دینی-جهادی، برای آن است که سایه طالبان بر سر شهر و زندگی شهروندی، گسترده شود.
سه سال است که بین زندگی شهری و فرهنگ شهری و تمدن کابلی با تفکر طالبانی و با فرهنگ طالبانی جنگ است. این جنگِ مخفی، زمانی به انفجار خواهد رسید. آیا مردم می توانند حاکمیت طالبانی با هزاران مفسده و بدبختی و عقبگرد و سختگیری و نژادپرستی شان را تحمل کنند؟ آیا می توانند لباس ملایی بر تن دختران شان بپوشانند؟ و یا آیا طالبان استعداد آدم شدن و اهلی شدن را دارند؟
دومین گروه، شیعیان هستند. ظاهر قضیه این است که شیعیان یک کتله غریب و بیچاره هستند که امثال محمد اکبری و مدارعلی کریمی ظاهراً در نقش رهبر، رقص و ادعا می کنند. اما اینها در جامعه شیعه فضله هستند. اقتدار پنهان جامعه شیعه، فراتر از آن است که اینها ادعای بزرگی و رهبری کنند. قدرت پنهان جامعه شیعه موجب وحشت طالبان است. لذا وقتی عملکرد طالبان را بسنجیم و ببینیم که طالبان به شیعیان وزارت نمی دهند، مذهب را به رسمیت نمی شناسند، تمرکز استخباراتی سنگینی بر حوزه زیستی شیعیان دارند، از عاشورا و عزاداری های شیعیان وحشت زده می شوند و از مهاجرت های دسته جمعی شیعیان استقبال می کنند، و از مهاجرت نخبگان شیعه جلوگیری نمی کنند؛ معنایش این است که شیعه در متن خود چیزهایی دارد که موجب وحشت طالبان شده است.
ضدیت طالبان با مذهب شیعه معنایش این است که در مذهب شیعه، جوهره های ارزشمندی است که موجب ضعف و زوال قرائت های منحط طالبانی می شود. همچنانکه طالبان تا قبل از پروژه سقوط کابل، صدها نفر مولوی باسواد حنفی مذهب را ترور کردند؛ چرا؟ به دلیل اینکه آن علمای شهید، در برابر قرائت طالبانی از دین و مذهب و عقاید، حرف های عمیقی به گفتن داشتند. آنها چالش های بزرگی در برابر قرائت طالبانی از حنفیت بودند. ورنه چه دلیلی دارد که طالبان، مولوی های بزرگ حنفی را بکشند؛ یا در مساجد انفجار و انتحار کنند!
لذا میان مذهب شیعه و مذهب حنفی از لحاظ اصول و قرائت های دینی- مذهبی پیوندی عمیق برقرار است که این پیوند، ریشه های قرائت طالبانی از دین و فرهنگ و سیاست و ایدئولوژی را می خشکانَد. بنابراین اکنون طالبان در پوستین حنفیت و در سکوت علما و توده های احناف، شیعه را هدف گرفته اند. که اگر شیعه ستیزی متوقف نشود، افغانستان به معدن و منبع تکفیر و خشونت و کشتار و طالبانیزم استبدادی مبدّل خواهد شد و اکنون با فعال شدن هزاران مدرسه جهادی، در همان مسیر، در حرکت است.
سومین گروهِ موجب وحشت طالبان؛ زنان هستند. طالبان زنان را منبع فساد می دانند. اما کدام فساد؟ فاسد شدنِ طالب ها. فاسد شدن طالب های بازارگرد و جوان و زن ندیده و هوسران.
هم از لحاظ تجربی و هم از نظر روان شناختی، مشاهده شده که طالب ها علاقمندی زیادی به دیدن و نظر انداختن به زنان و دختران دارند. زنان می تواند در دل و دین طالب ها رخنه بیندازند. ترس رهبران طالبان این است که طالب بچه ها ایمان خود را از دست بدهند و جذب زندگی شهری و جذابیت های تمدن شهری شوند.
تمام قیودی که طالبان علیه اشتغال، تحصیل، سفر، فعالیت اجتماعی زنان وضع می کنند و تمام فرامین رهبر طالبان مبنی بر عورت بودن صدای زنان و مخفی شدن صورت زنان و ممنوعیت های گسترده علیه زنان، همگی ریشه در بی ایمانی و سست عنصری طالب ها دارد. ورنه مردم و شهروندان و شهرنشینان افغانستان، با دیدن زنها اسیر فساد نمی شوند، زنان را جزو خود می دانند و زنان شان را با دید احترام می بینند. بنابراین ما شاهد هستیم که طالبان هم در گفتارشان و هم در کردارشان علیه زنان هستند.
چهارمین گروهی که طالبان از آنها می ترسند؛ رسانه های آزاد هستند. رسانه های آزاد که همانند طلوع و آریانا و همچون یوتیوبرهای بی مغز، توجیه گر جنایت ورزی های طالبان نیستند؛ برای طالبان دردسر بزرگی هستند.
جمع زیادی از رسانه های آزاد و مستقل، مجبور شده اند دفاترشان را در افغانستان تعطیل کنند. اما انتشار اخبار و افشاگری های روزانه؛ اعصاب طالبان را خراب کرده است.
بنابراین؛ رسانه های آزاد به شدت تحت پیگرد طالبان هستند و خبرنگارانی که با این دسته رسانه ها همکاری داشته باشند، مورد تفتیش و شکنجه قرار می گیرند. همچنین فعالیت های مردم در شبکه های اجتماعی و بیدارگری های گسترده در این فضا، خواب راحت را از طالبان گرفته است.
پنجمین گروه، جوانان عضو جبهات آزادیبخش ملی هستند. خصوصا جوانان پنجشیر و اندراب و شمالی و... شدیدا تحت نظارت و فشار طالبان هستند. هزاران جوان این حوزه در زندان های طالبان به سر می برند. جمع کلانی از این جوانان فقط به ظن ارتباط با جبهه مقاومت ملی و جبهه آزادی در زندان، سر می کنند.
طالبان به دلیل اینکه یک گروه بیگانه هستند و با شهری ها و زندگی شهری بیگانه اند؛ از هر شهروندِ جوان کشور می ترسند. می ترسند که مبادا عضو مقاومت ملی یا عضو کادرهای امنیتی حکومت پیشین باشند. لذا در این حوزه، هم بی محابا می کشند و هم هزاران جوان را به این ظن، دستگیر می کنند.
طالبان و مردم افغانستان، دو عنصر ناهمگون و ناهمخوان باهم هستند. سنخیتی باهم ندارند. راهی وجود ندارد که جذب یکدیگر شوند. در عصر علم و ارتباطات، محال است که مردم افغانستان طالب شوند و تکفیر کنند. اما تا زمانی که طالبان، هوش بگیرند و اهلی شوند، جان مردم افغانستان در می آید. پس لازم است که مردم افغانستان فارغ از فشارها و سیاست های طالبانی، قدم به قدم و مرحله به مرحله برای آزادی گام بردارند. همه مواردی که موجب وحشت طالبان اند؛ سرمایه های مردم افغانستان هستند و باید مورد توجه و حمایت مردم ما قرار بگیرند.
محمد مدنی-
خبرگزاری جمهور