تعامل یکجانبه برخی شیعیان با طالبان، نتیجهی بد داد. تعاملگرهای شیعه نزد طالبان، نزد مردم و حتی نزد باداران خود بی اعتبار شده اند.
آوار و ویرانی این سه سال بر سر مردم شیعه به حدی سنگین است که هیچ برنامه کوتاه مدتی نمی تواند خرابی ها را ترمیم کند. آنچه شیعیان از زمان حاکمیت طالبان از دست داده اند غیرقابل ترمیم در کوتاه مدت است.
حال و روز شیعیان افغانستان
حذف شیعیان از قدرت، حذف از سیاست، حذف حقوق انسانی و شهروندی شیعیان، حذف فیزیکی شیعیان، افزایش مهاجرت و جلای وطن توسط شیعیان، محاصره جغرافیایی و تجمیع شیعیان در محلات خاص، تهی شدن جامعه شیعه از نخبگان و عناصر کارآمد، مداومت حملات تروریستی علیه مراکز شیعی، حذف مناسک و مکاتب و مناسبت های مذهبی شیعیان، اِعمال محدودیت های محرمی و عزاداری، حذف فقه شیعه از نصاب درسی مکاتب و دانشگاه، محدودیت بر تمامی فعالان شیعه، تصمیم بر مصادره مجموعه خاتم و تمدن، تبدیل شدن شیعیان بعنوان رعیت بدون حقوق شهروندی؛ در کنار افکار تکفیری بخش بزرگی از طالبان که معتقدند شیعیان گمراه و اهل بدعت اند، شیعیان مشرک هستند، شیعیان روافض هستند، خوردن ذبیحه شیعیان حرام است، بنیانگذار شیعه ابن سبا است، و بعد برخی از آنها شیعیان را به اسلام دعوت می کنند، نشان می دهد که طالبان؛ شیعه را نه بعنوان یکی از مذاهب اسلامی بلکه بعنوان یک دین مستقلِ غیراسلامی می دانند و این بسیار انحرافی و خطرناک است.
صحبت های ملایم و فرمالیته برخی از عناصر طالبان راجع به شیعیان را نباید ملاک شناخت و تصمیم خود قرار بدهیم؛ زیرا ذات طالبان با تکفیر شیعیان گره خورده است. عمل طالبان نشان می دهد که آنها ذاتا با شیعیان مشکل اساسی دارند؛ ورنه چطور است که طالبان حتی یکبار هم مذهب شیعه را جزو مذاهب اسلامی یاد نمی کنند، مذهب شیعه را به رسمیت نمی شناسند، فقه شیعی را حذف کرده اند، تعطیل رسمی عاشورا را حذف کرده اند، از بیرق امام حسین نفرت دارند، در کتاب های شان علیه شیعیان می نویسند و همان ها را تدریس می کنند، حتی یک شیعه در دستگاه قضایی شان نیست، در دستگاه تقنینی شان نیست، در شورای علمای شان نیست، یک شیعه وزیر نیست، رهبرطالبان تاکنون یک شیعه را ملاقات نکرده، برخی رهبران طالبان حتی نان شیعیان را نمی خوردند، اقلیت شیعیان در ولایات سنی نشین حق انجام مناسک و مراسم شان را ندارند، به چهره ها و علمای اهل سنت اجازه اختلاط در مراسم شیعیان را نمی دهند و بسیار رفتارهای کوته فکرانه دیگر علیه شیعیان دارند که سخنان تبلیغاتی و ادعاهای واهی برخی طالبان در تکریم شیعیان را بی اعتبار می سازد. سخنانی که از زبان امثال امیرخان متقی و شهاب الدین دلاور و عبدالسلام حنفی شنیده ایم کاملا سیاست بازی و منافقت است.
لذا ما عملکردها را می بینیم و به شعارها اهمیتی نمی دهیم.
مسئله مهمی که در رابطه با طالبان و شیعیان افغانستان وجود دارد، علاوه بر اینکه شیعیان را قبول ندارند، آنها را وابسته به جمهوری اسلامی ایران و ارتباط ایران و شیعیان را ناگسستنی می دانند. این طرز تفکر نیز شیعیان افغانستان را در برابر طالبان آسیب پذیرتر ساخته است. یعنی حالا شیعیان تحت حاکمیت طالبان، از اینجا رانده و از آنجا مانده اند.
دورنمای زندگی شیعیان و خطری که شیعه را تهدید می کند
باتوجه به تمام اندیشه ها و عملکردهای طالبان در قبال شیعیان؛ گمانه زنی راجع به دورنمای زندگی شیعیان ظلّ حاکمیت طالبان کار دشواری نیست. مضاف بر این، اطلاعاتی که نگارنده از درون طالبان دارد؛ می توان تصور کرد که در سیستم طالبانی:
- - نخبگان شیعه باید جلای وطن نموده و افغانستان را ترک کنند
- عام و توده شیعیان افغانستان باید رعیتِ مطیع طالبان باشند
- مراسم و مناسک شیعیان محدود و محدودتر خواهد شد
- جمعیت بزرگی از کوچی ها زمین های شیعیان را در مناطق مرکزی و هزاره جات غصب خواهند نمود
- آزار و اذیت مردم مناطق مرکزی توسط ناقلین آغاز شده و شیعیان مجبور به کوچ اجباری می شوند
- هرنوع فعالیت سیاسی، مذهبی، رسانه ای و مدنی شیعیان منع و حق فعالیت شان سلب خواهد شد
- گروههای ارشاد و دعوت طالبانی متشکل از طالبان مدارس جهادی، به میان شیعیان خواهند رفت و تدریس اجباری فقه و عقاید طالبانی خواهند داشت
- تبلیغ علیه شیعیان با اتهامات مشرک و روافض و اهل بدعت، علنی در مساجد و رسانه انجام خواهد شد
- کتب اعتقادی و متون دینی-مذهبی شیعیان اجازه انتشار و توزیع نخواهند داشت
- عناصر مؤثر و متنفذ شیعیان به بهانه های مختلف، مقیّد و محدود و محبوس خواهند شد
- هزاره ها و شیعیان به شدت تحت اشراف استخباراتی قرار خواهند گرفت
- و....
لذا شیعیان افغانستان با این مواصفات، باید برای حفظ خود، حفظ هویت و مذهب و زادگاه و مایملک و منافع و حال و آینده خود باید از بی تفاوتی و کرختی و نظاره گری بیرون شوند و راهی برای حفظ داشته ها و تضمین آینده شان بسازند.
در این مسیر باید بدانیم که طالبان آنچنان که نشان می دهند یک گروه قدرتمند ملی نیستند. حالا گروهی به شدت آسیب پذیر هستند. هم مشکل درونی دارند و هم مشکل بیرونی. این مشکلات بزرگ و عدیده، زمینه های انزوا و انقراض طالبان را مساعد می سازد.
بخشی از مشکلات طالبان
- - قرائت دینی و ملی طالبان، خدشه دار است. آنها با آنکه خود را متولّی فقه حنفی می دانند اما نشان داده اند که با حنفیت بیگانه هستند. با آنکه خود را افغان و همه شمول می دانند اما نشان داده اند که صرفاً یک گروه قبیله ای با سیاست ورزی های تباری هستند.
- با این وجود، اختلاف ذات البینی شان شدید و عمیق است. اختلافات قندهاری و مشرقی و درّانی و غلجایی شان کم کم دهان باز خواهد کرد. دو آدرس قدرت در کابل و قندهار و مراجعه عوامل اطلاعاتی و دیپلماتیک کشورها به این دو آدرس، طالبان را دیر یا زود به تقابل علیه هم می رسانند.
- نارضایتی طالبان غیرپشتون دیری نخواهد پایید که به اعتراض و سپس به انفجار برسد. طالب های ازبیک و طالبان تاجیک و حتی طالبان پشتون غیرقندهاری و غیر مشرقیوال از وضع موجود راضی نیستند. آنها به محض آنکه یک بدیل مطمئن در مقابل طالبان ببینند قطعا در مقابل طالبان پشتون قیام خواهند کرد.
- نارضایتی عمومی از طالبان، غیرقابل کتمان است. حتی مردم پشتون جنوب و مشرقی در کنار وطنداران شمال و شمالی ما تا شهرنشینان کابلی و هراتی و بلخی و بدخشی عموما از طالبان ناراضی هستند. در صورت استمرار این حکومت با همین دست فرمان، انفجار اجتماعی علیه طالبان دور از تصور نیست.
- هیچ کشوری برای طالبان شخصیت مورد احترام قائل نیست. همه می خواهند از این گروه بهره گیری کنند. امریکا به نوعی و چین و روسیه به نحوی و هند و پاکستان به قِسمی. طالبان در نگاه بین الملل هنوز یک گروه خشنِ ضد حقوق بشرِ بدنام است. هیچ کشوری به طالبان شخصیت قائل نیست اما هرکسی به نحوی می خواهد طالبان را به نفع منافع ملی خود، کنترل و استعمال کند.
وضع و حال طالبان همین است. لذا در این حالت، هیچ انسان مبارزِ عاقلی دست روی دست نمی گذارد و تماشاگر نمی نشیند؛ مخصوصا شیعیان افغانستان که مورد توهین و تکفیر طالبان قرار دارند و تصمیم به حذف و طرد آنها گرفته شده است.
برای ما ثابت شده که هیچ کشوری در جهان دوست و متحد شیعیان افغانستان نیست. هیچ کشوری منافع ملی خودش را بخاطر شیعیان افغانستان یا بخاطر منافع فارسی زبان های افغانستان، در برابر طالبان به خطر نمی اندازد. همه کشورها نگاه شان در راستای منافع شان معطوف به رابطه و کنترل طالبان است. اگر شیعیان تصور کنند که کشوری برای آنها نقش امام زمان (عج) و منجی را بازی می کند سخت در اشتباه هستند. شیعیان افغانستان نه فریب لفاظی ها را بخورند و نه ناامید از تلقی ها و تلقین های مسموم به نفع طالبان و علیه خود شوند.
لذا هرآنکسی (شیعه یا سنی) که در مسیر مبارزه علیه طالبان و برای حق طلبی، به سمت و به جیب ایران و امریکا و پاکستان چشم می دوزد؛ یا تاجر است، یا مجبور است، یا محتاج است و یا یک ابله سیاسی است.
مهمترین عنصر مبارزه را باید در درون خود، در توانایی های خود، در ظرفیت های ملی خود و سپس در درون دشمن خود (طالبان) جستجو کرد و طرح یک مبارزه آرام، عقلانی، ترکیبی و همه جانبه را پی ریزی نمود.
حمایت های داخلی و بین المللی نیز زمانی کسب می شوند که افراد و مجموعه ها، خلاقیت ها و توانمندی ها و ظرفیت هایی از خود نشان بدهند. شیعیان افغانستان متاسفانه تاکنون هیچ اقدام ارزشمند و امیدوارکننده ای از خود تبارز نداده اند. آنچه ما از شیعیان دیده ایم صرفا تبارزِ ناتوانی بوده و این جای اندوه است.
لزوم فعال شدن شیعه جعفری
شیعه یک مذهب پیشرو و بر مبنای اندیشه است. شیعه مکتب عقلانیت و مبارزه است. شیعه اگر روزی امکان مبارزه با شمشیر نداشت، قلم و اندیشه اش را در مغزش دفن نمی کند. شیعه پیرو امام حسین و امام صادق است؛ یا می رزمد و شهید می شود و یا مخلوق را به پای مکتبش می کشاند و در مسیر تاریخ سازی به جریان می اندازد.
شیعهی هِبّتی و شیعهی تطهیرگرِ دستگاه امارت، جایی در مکتب حسینی و جعفری ندارد. شیعه راستین، تکفیرگر خودش را امیرالمؤمنین نمی گوید. شیعه برای تحکیم حاکمیت دشمنان امام حسین(ع) رسانه ها نمی سازد، دعوتگری ها نمی کند، توجیه گری ها نمی کند، پول نمی دهد، سفرها نمی رود، دروغ بافی ها نمی کند. شیعه حقیقی برای بقای حکومت ظلم، زیر چترِ دستگاه استخبارات خلافت نمی رود.
شیعه حسینی دادخواهی می کند. شیعه ای که کار حسینی نتواند کار زینبی می کند، شیعه آگاهی می دهد، حق طلبی می کند، بیدارگری می کند و شیعه هرگز تسلیم نمی شود و دست از مبارزه خلاقانه بر نمی دارد.
بنابراین؛ در شرایطی که شیعیان افغانستان در کنار سایر اقشار افغانستانی، آسیب پذیر و در مخاطره هستند، نیاز است که به هم اندیشی و همبستگی با هدف دفاع از هویت و مذهب و اعتقادات و مردم خویش بیندیشند و گام بردارند. در این راستا نقش نخبگان و اندیشمندان و مبارزان در تبعید و مهاجرت، اهمیت اساسی دارد.
نخبگان و بزرگان شیعه ولو که مهاجر شده اند؛ اما نگاه شان معطوف به مردم تحت ستم شان در داخل افغانستان است و این بزرگان باید برای نجات مردم، متصل و متحد شوند و راه تازه ای برای نجات مردم افغانستان بسازند.
ادامه دارد....
حسینی مدنی-
خبرگزاری جمهور