چگونه می توان بین فعالان حوزه ضدطالبان اعتمادسازی کرد؟
چند روز پیش در طرح:"نخبگان افغانستان چه باید بکنند"
http://www.jomhornews.com/fa/article/171586/ مسائلی مطرح کردم که مورد استقبال قرار گرفت.
گام اول برای عملی شدن طرح فعالیت منسجم نخبگان، اعتمادسازی میان نخبگان است که در میان همه اقوام و مناطق افغانستان پراکنده اند. پیام های حمایتی زیادی از طرح نخبگان دریافت شد؛ اما یکی از ابهامات و سئوال هایی که مطرح بود، این بود که باتوجه به اختلافات زیاد در میان کتله های متعدد حوزه مقاومت ضدطالبانی چگونه باید اعتمادسازی صورت بگیرد. این اعتمادسازی از کجا آغاز شود؟
بدترین مشکل حوزه مقاومت علیه طالبان، اختلافات و تنش های درونی این حوزه است. این اختلافات به سادگی در فضای مجازی راه پیدا می کنند. به سادگی به بحث عمومی تبدیل می شوند، به سادگی موجب نفاق و دعوای قومی-محلی می شوند. همین تنش های مجازی موجب واگرایی در میان تحصیلکردگان حوزه مقاومت می شود. این حالت واگرایی ضمن اینکه نیروهای مفید مقاومت را به هم مشغول کرده و از مبارزه برای آزادیخواهی دور می کند، فرصت خوبی برای آسودگی و خاطرجمعی طالبان فراهم می نماید.
لذا جالب توجه است که طالبان با فهم این معضل، از طریق ایجاد نمبرهای فیک و جعلی در شبکه های اجتماعی و با استخدام مأمورین و چلوونکی ها، بر شعله ور شدن و فراگیر شدن این اختلافات تلاش می ورزند و از نتیجه آن، لذت می برند. آنها از نفاق تحصیلکردگان حوزه مقاومت، برضد مردم و جبهه مقاومت استفاده به عمل می آورند. اینکه تحصیلکردگان و روشنفکران و نخبگان حوزه مقاومت همانند چوب سوخت و لشکر بی مزد طالبان مورد استعمال قرار بگیرند حقیقتا جای خجلت و اندوه است. بنابراین به بیداری و هوشیاری و اندیشه ورزی میان تحصیلکردگان ما شدیدا احساس نیاز می شود.
کلیت اختلافات و تنش های لفظی که در میان ساکنان حوزه ضدطالبانی در فضای مجازی شاهد بوده و هستیم، از لحاظ قومی عمدتا شامل اختلاف هزاره و تاجیک؛ هزاره و سادات بوده و از لحاظ محلی نیز اختلاف میان پنجشیر و بدخشان بوده و از لحاظ تاریخی بحث جنگ های داخلی و حادثه افشار و از دسته بندی پیروان رهبران سیاسی نیز نزاع میان هواداران شهید مسعود و شهید مزاری بوده؛ لذا وقتی کسی در انتقاد از مزاری سخنی گفته یا علیه مسعود گپی زده، نخبگان و تحصیلکردگان هزاره و سید و تاجیک در فضای مجازی ذهن شان و قلم شان را علیه هم درگیر کرده و این درگیری مدتهاست که ادامه دارد و نیروی فعال و مبتکر و مبارز ما را از مسیر اصلی مبارزه و مطالبه منحرف نموده است.
هر فردی که بصورت بیمارگونه به سوابق و شخصیت ها و ارزش های یک قوم و محل اهانت می دارد باید توسط نخبگان همان قوم و محل، طرد شود. ما برای گلایه گذاری ها و جدالهای ذات البینی فرصت زیاد داریم؛ اما برای مبارزات آزادیخواهانه ضد دشمن مشترک، وقت مان ضیق و اندک است.
دو دیگر اینکه ما باید اشتباهات سابق عناصر خودی مان را به رسمیت بشناسیم. بپذیریم که در جنگهای داخلی اشتباه شده؛ در کنفرانس بن اشتباه شده، در سیاست ورزی دو دهه جمهوریت اشتباه شده، اما این اشتباهات مربوط به عناصر خاصی هستند و ربطی به قاطبه مردم و تحصیلکردگان و نخبگان و مبارزان ما ندارد؛ لذا دلیلی ندارد که خبط یک رهبر و یک سیاستمدار قومی- محلی را به پای تمام قوم و محله حساب کرده و عقده های فروخفته ذهنی را بر سر هم تباران و هم سرنوشت های خودمان فریاد بزنیم.
این دردی از ما دوا نمی کند اما همه ما با پذیرش اشتباهات گذشته و پذیرش سرنوشت آینده و به رسمیت شناختن هویت ها و خرده فرهنگ ها، می توانیم به سمت اعتمادسازی جهت ایجاد یک جبهه مشترک آزادیخواهی گام برداریم.
منِ پنجشیری خودم باید بپذیرم که سیاستمدار پنجشیری اشتباه کرده، منِ تاجیک باید بپذیرم که سیاستمدار بلخی عیبی داشته، منِ بدخشانی باید بپذیرم که دل کلان داشته باشم، منِ هزاره باید بپذیرم که در گذشته اشتباه داشته ام؛ لذا در دفاع از کسی در مقابل هم، سنگرسازی و جبهه گیری نکنیم و به شخصیت های جانب مقابل اهانت نکنیم. ما باید بپذیریم که هرکدام به نوعی و به مقداری، اشتباه کرده ایم و حالت و وضعیت امروز ما حاصل اشتباه خود ماست؛ تمام. لذا نباید خودمان را پاکیزه و دیگران را خطاکار بدانیم و انتقاد کنیم و تمام برف را بر بام همسایه بیندازیم.
اگر انتقاد را خوش داریم و می خواهیم از اشتباهات مان درس بگیریم بهتر است از نقد خود و خودی های مان آغاز کنیم، یک پنجشیری، خودش از سیاستمدار ولایتش انتقاد کند، و یک بدخشانی از رهبر خودش و یک هزاره از رهبران و سیستم خودش و یک سید از خطاهای خودش و بابایش و یک ازبک از کمبودها و خطاهای خودش و رهبرش. دلیل عقلی ندارد که ما خطاکاران خودمان را رها کنیم و خطاهای دیگران را بزرگنمایی کنیم.
بناءاً اگر یک بدخشانی از سیاستمدار پنجشیری انتقاد کند (ولو که حق گفته باشد) کل پنجشیر در برابرش موضع می گیرند؛ این تجربه شده است. این قاعده را می توان به تمام اقوام و مناطق افغانستان تعمیم داد. انتقاد یک بچه سید یا تاجیک از شهید مزاری می تواند بسیار ویرانگر باشد اما اگر یک هزاره از رهبر انتقاد کند واکنش هزاره ها ملایم تر خواهد بود.
لذا دلیلی ندارد که در این شرایط، مدام زبان به انتقاد از فلان کس و فلان جا بگشاییم. اگر یک آدم مریض و بیمار و عصبی نمیتواند جلو عقده و ذهن بیمارش را بگیرد ما و نخبگان و تحصیلکردگان، به ترویج عقده های ذهنیِ بیماران روانی کمک نکنیم.
این قدم های نخستین اعتمادسازی میان ماست. گام دوم اعتمادسازی این است که ما تمام هویت ها و خرده فرهنگ ها را به رسمیت بشناسیم و به ظرفیت ها و توانمندی های همدیگر ایمان بیاوریم. هیچ کدام مان را نادیده نگیریم. بپذیریم که هیچ طایفه ای و محلی و نژادی از دیگران برتر یا کمتر نیست. اما اگر همه اینها متحد شوند و در یک مسیر مشترک، مبارزه شان را آغاز کنند، همگی به یک قدرت برترِ مشترک دست خواهند یافت.
بنابراین ما نیاز به اعتمادسازی با هدف ایجاد یک جنبش سراسری آزادیخواهی داریم که همگی با نیت آزادی وطن از شر جاهلان و قاتلان و طالبان بعنوان دشمن مشترک مان، از هر ابزار و تخصصی که داریم در راستای مبارزه مشترک اقدام نماییم.
حسینی مدنی-
خبرگزاری جمهور