۱

سیدهای عاصی و هزاره های طاغی

حسینی مدنی
جمعه ۲۵ حوت ۱۴۰۲ ساعت ۰۱:۳۷
 سید و هزاره پیوندهای خاصی دارند که از نظر طالبان قابل تفکیک نمی باشند؛ مذهب و هویت فرهنگی و همزیستی و پیوند عمیق تاریخی، بخشی مهم از این اشتراکات است. هزاره و سید هرگز نباید بیرون از خودشان به قدرت دیگری متکی بشوند؛ مخصوصا اتکا به دامن طالبان و نگاه به دامن اوغان و عیار ساختن سیاست ملت بر مبنای دامن دیگران اشتباه بزرگ است. اتکای متقابل سید و هزاره به قدرت جمعی خودشان ما را به قدرتی می رساند که نیازمند دامن طالبان نباشیم.  
سیدهای عاصی و هزاره های طاغی

ایجاد اختلاف میان سادات و هزاره در فضای مجازی همیشه وجود دارد که گاهی به نزاع و اهانت می انجامد؛ در حالیکه سید و هزاره دارای مذهب، فرهنگ، گویش، زیست بوم و بسیار مشترکات دیگر هستند. در بخش نخست این نوشته، پیرامون نق زنی ها در فضای مجازی توسط جمعی از جوانان هزاره علیه سادات نوشتم. شکاف اجتماعی معمولا حاصل افتراق دو یا چند جهت است که در این نوشته، نگاهی معطوف به اشتباهات جماعتی از قوم محترم سادات دارم.
 
زندگی سادات در افغانستان فراز و نشیب زیادی داشته است. از یک طرف مورد احترام بوده اند و از طرفی مورد بی مهری. هرچند سیدها در میان تمام اقوام و مناطق افغانستان پراکنده اند اما بیشتر در بین جامعه هزاره و در مناطق مرکزی افغانستان سکونت دارند.

اگر بخواهیم در مورد هویت و شاخصه های این قوم صحبت کنیم باید دین­مداری و عِرق مذهبی این قوم را پررنگ تر از سایر شاخصه ها در نظر بیاوریم. در کنار این شاخصه، سیدها معمولا اهل علم و دانش اندوزی و غالبا در محور علوم انسانی و علوم دینی هستند. سادات کمتر به ریاضیات و علوم کاربردی استعداد و تمایل دارند. اینکه سیدها در سیاست به چشم می آیند و کمابیش در حکومت ها هستند، به دلیل استعداد بالای آنها در حوزه علوم انسانی – سیاسی و اهتمام آنها در علوم دینی است. استعداد هزاره ها نیز ضمن اینکه در این حوزه ها پررنگ است اما بیشتر در زمینه علوم کاربردی، ریاضیات و ساینس پررنگتر است. (البته بر این ادعا مبنای علمی ندارم و صرفاً بیان تجربه و چشمدید من است.) 

سادات در وادی سیاست نیز غالبا حضور اثرگذار دارند. در حکومت ها کم و بیش حضور دارند. غالبا به بهانه نژاد و قومیت شان، مورد طرد و تعصب اوغان و تاجیک قرار نمی گیرند. یک نمونه از این ادعا حضور آقایان انوری، کاظمی، جاوید، هادی، حسنیار، خانم صدیقه بلخی و... پس از کنفرانس بن در حکومت پسا طالبان بود؛ هرچند این حضور به مزاج بزرگان هزاره خوش نیامد و بعدا همگی آنها و نخبگان سادات از حکومت کنار زده شدند و با نگاه قومی، تا سالهای سال سادات شیعه از نمایندگی جامعه شیعه-هزاره حذف شدند.
 
سادات شیعه مذهب، همیشه در کنار هزاره ها و همگام با هزاره ها آسیب دیده اند. یعنی غالبا بدون تفکیک نژادی- قومی، همان آسیبی که هزاره ها از جور زمان و جبر حکومت ها دیده اند، سادات شیعه نیز همان را دیده و از کشتار و نسل کشی در امان نبوده اند. قتل عام سادات یکاولنگ در سال 1379 توسط طالبان نمونه واضح آن است. سادات همچنین از نسل کشی تاریخی عبدالرحمان جلاد ایمن نبودند.

تفکیک میان سادات و هزاره در کلیتی بنام افغانستان دشوار است. سیدها معمولا از دید اغلب اهل سنت با عنوان هزاره یاد می شوند. به همین واسطه، همان نفرتی که طالبان و تکفیری ها از هزاره ها دارند از سیدها نیز دارند.
برای طالبان هیچ تفاوتی میان هزاره و سید شیعه وجود ندارد؛ از هردو تنفر دارند. سادات در حکومت فعلی طالبان حتی یک نماینده ندارد.

 از نگاه انسانی، اسلامی و عقلانی، تمایزی میان این دو قوم وجود ندارد. نه هزاره برتر از سید است و نه سید برتری نسبت به هزاره دارد. از دید من سید بنا به جایگاه مذهبی اش و بنا به انتسابش به پیامبرِ اخلاق، باید از تعصب و بداخلاقی و خودبرتربینی دوری بورزد. او نه تنها نباید انتظار احترام از کسی داشته باشد بلکه باید همیشه در حرمت گذاری به دیگران پیشگام باشد؛ اخصا به مردم هزاره بعنوان یک قوم همزیست و هم­سرنوشت نهایت احترام را قائل باشد. صرف نظر از جماعتی اندک از نق زن های هزاره، توده و عام هزاره مردمی سزاوار بزرگی و احترام هستند. سادات بیشتر از آنکه احترام می بینند باید احترام بگذارند.
 
مشکل سادات چیست؟
ما در تعامل با هزاره ها دو دسته مشکل داریم. مشکل اول سیستم زندگی سنتی در جامعه شیعه-هزاره است. در این سیستم سنتی، بعضی سادات، اعمالی انجام داده و امتیازاتی برای خود قائل بوده اند که قابل دفاع نیستند. شاید سادات نباید زیر بار سیستم سنتیِ پیری- مریدی می رفتند. چشمداشت و مطالبه برخی سادات از برخی هزاره ها یا مریدها و گرفتن وجوهات شرعی و خودبرتربینی و دست بوسی و هر بلای دیگر، مغایر استانداردهای زندگی امروزی بوده است. قطعاً مواردی شامل اخذ وجوهات و زورگیری و کلانکاری، عمومیت نداشته اما برخی بوده اند که گرفته اند. حالا جماعتی هوچیگر، تاوان آن چند نفر و آن سیستم نامطلوب سنتی را از سادات امروزی مطالبه دارند.   

جمعی از نق زن های هزاره همین موارد را چماق کرده و بر سر اولاد سید می کوبند. پرداخت و عدم پرداخت وجوهات شرعی ربطی به تباری ندارد؛ جزو مبانی فقه شیعی است. نق زن ها که اصولاً اعتقادی به وجوهات شرعی و حلال و حرام فقهی ندارند؛ اما هزاره ی شیعه ی معتقد، می تواند وجوهات شرعی اش را مطابق فقه مذهبی اش بدهد یا ندهد. مطابق فقه شیعی که ارتباطی به قوم و نژاد خاصی ندارد، خمس متعلق به سادات فقیر و سهم امام می تواند متعلق به همه مردم بشود. پرداخت وجوهات شرعیه تکلیف عام شیعیان است که خود سادات هم تابع پرداخت وجوهات هستند و معمولا پایبندی بیشتری دارند.

اما تخصیص خمس به سادات در قالب فقه شیعی، بیش از آنکه موجب غنامندی سادات افغانستان بشود بعضا بلای جان آنها شده است. درصد بسیار ناچیز و حداقلی از سیدها دریافت خمس را قبول می کنند و فراتر از 95 درصد سادات نه تنها خمس نمی گیرند بلکه خمس و وجوهات شرعی شان را به مرجع و مجتهد پرداخت می کنند. مسائلی مانند انتظار دست بوسی و توقع احترام از غیرسادات توسط برخی سیدها انتظاری غیر انسانی و غیر اسلامی و غیر اخلاقی و کاملاً مردود است. 

حالا با هوچیگری های رسانه ای و فضای مجازی، نفس وجوب خمس، و سنت سیّئه ی دستبوسی، دردسری برای سادات مناطق هزاره نشین شده و جماعتی از سیدهای تنبل و بینوا نیز با اخذ وجوهات از مریدهای شان، و پیش بردن دستان شان، بلای جان عام سادات شده اند. این مشکل اول.
 
مشکل دوم سادات این است که جماعتی کم سواد و اقلیتی از سیدهای احساسی، بدون فهم شرایط و زمینه ها، انتقاد بی جا و اهانت ورزی به بعضی موارد از جمله به عبدالعلی مزاری و سازمان نصر و پیروان ایشان می کنند. هرچند که آنها غالبا در مقام دفاع، قلم می زنند اما با برجسته ساختن جنگهای داخلی و وندی گری و افعال سازمان نصر و ... برخی جوانان هزاره را حساس می کنند و تنش ها را از فضای شخصی به مکان عمومی و مباحث نژادی می برند. طرح این مسائل در حالتی که ما با آن مواجهیم عقلانی نیست؛ زیان فراوان دارد، ما را به سمت واگرایی بیشتر و بی اعتمادی عمیق تر سوق می دهد.
 
باید بپذیریم که عِرق سیادت، رگهای گردن جمعی از سیدها را می پُندانَد. جماعتی احساس خودبرتربینی دارند. بعضی ها نژادگرا هستند. فخرفروشی می کنند. دیگران را کمتر و کوچکتر می بینند. و این جفای بزرگ و خطای کلان است. عین بی تقوایی است. اغلب افرادی که مدام در فضای مجازی نفرت پراکنی و نق زنی می کنند از اختلال شخصیت و روان پریشی رنج می برند. تعداد این افراد زیاد نیست اما تبعات نفرت پراکنی شان زیاد و زخم قلم شان عمیق و ضررشان به کلیت قوم سادات است.

بعضی از ساداتِ احساسی، به دنبال دردسر می گردند و ایجاد دردسر میکنند. اگر روزی مزاری را بد نگویند، روزگارشان نمی گذرد، اگر روزی با هزاره ای جدل نکنند، شب خواب شان نمی برد. اگر عقیده خود را تحمیل نکنند، اعصاب شان خراب می شود. آنها درکی از شرایط شکننده و مهم روز ندارند، دشمن شناس نیستند، زور بیجای می زنند. کلیت جامعه سادات شامل مردم و نخبگان سادات اما چنین نیستند و دامن شان را از جدل، پاک نگه می دارند.

بعضی انسان های ساده دل، عشق و نفرت شان را نمی توانند در دل شان نگه دارند و به میدان نیاورند. من از عبدالعلی مزاری بنا بر اشتباهات بزرگ سیاسی اش خوشم نمی آید. می توانم از او نفرت داشته باشم و یا به او ارادت داشته باشم. این احساس خوب یا خراب را باید در دلم و برای خودم نگه دارم. اگر فریادِ انزجار من، کمکی به سازندگی و اصلاح نکند، چه دلیلی دارد که تخم نفرت بر ذهن و روان دیگران بپاشم؟

تبارز عشق و نفرت در جامعه اثرگذار می شوند. عقلانیت ما می گوید در شرایط حاضر، نفرت ها را بیرون ندهیم و بهتر است هر طایفه ای در پی تجلیل از بزرگان خود باشد؛ مانند آنچه هزاره ها در سالیاد مزاری می کنند، مانند آنچه در دو دهه گذشته، تاجیک ها به مسعود کردند و ازبیکها به دوستم.
 
سیدها و طالبان
بعضی از فیسبوک نویسان هزاره، سیدها را متهم به قرابت با طالبان می کنند. آنها از عیسی مزاری و عالمی بلخی و جوادی بلخابی و دو سه سید دیگر نام می برند که انگار سیدها طالب شده اند! آنها همچنین از احترامِ نِسبی و ظاهری بعضی از طالبان به سادات یاد می کنند. در کنار تطهیرگران طالبان، مدارعلی و لطیف نظری و جعفر مهدوی و محمد اکبری و سعادتی و دهها هزاره دیگر نیز ثناخوان طالبان هستند اما کسی نمیتواند و نباید بگوید هزاره ها طالب شده اند. چون جُرم، یک عمل شخصی است.

باید گفت طالبان، سادات شیعه مذهب را سُچّه هزاره می دانند و از آنها به اندازه مردم هزاره نفرت دارند. آنها حاضر نشده اند حتی یک معینیت به یک سید شیعه بدهند اما سه نفر هزاره را معینیت داده اند.

طالبان هیچگاه در کشتار شیعیان، سادات و هزاره را از هم تفکیک نکرده اند؛ اکنون هم وقتی یکی از انتحاری های خود را به مساجد شیعیان می فرستند میان کشتن نمازخوان هزاره و سید، تمییز قائل نمی شوند.

سیدها بنابه هر دلیلی معمولا بیشتر به چشم می آیند لذا بار ملامتی بعضا بر شانه آنها گذاشته می شود. مثلا شورای علمای شیعه، در بحث تطهیر و تعامل با طالبان پیشگام شد. رئیس شورای علمای شیعه آقای صالحی، معاون شورا آقای اکبری، غفاری و ... همه هزاره اند ولی عالمی بلخی بیشتر در معرض دید و نقد قرار می گیرد. چرا؟ آیا سیدها خیلی سنگین هستند یا هزاره ها نگاه تنگ دارند؟ باید پاسخی برای آن یافت.

هر فردی از هر طایفه ای که به مردم خود پشت کرده و با قاتلان مردم همدست شده و جیره خوار یا تطهیرگر طالبان شده، باید بعنوان "فرد" مورد قضاوت قرار بگیرد و نه بعنوان قوم و طایفه.
بعضی سادات ساده دل، به این باور هستند که طالبان سیدها را نسبت به هزاره ها احترام می کنند و ممکن است یگان رواداری و مداراگری نسبت به آنها داشته باشند؛ اما این عین ساده لوحی است.

 سید و هزاره پیوندهای خاصی دارند که از نظر طالبان قابل تفکیک نمی باشند؛ مذهب و هویت فرهنگی و همزیستی و پیوند عمیق تاریخی، بخشی مهم از این اشتراکات است. هزاره و سید هرگز نباید بیرون از خودشان به قدرت دیگری متکی بشوند؛ مخصوصا اتکا به دامن طالبان و نگاه به دامن اوغان و عیار ساختن سیاست ملت بر مبنای دامن دیگران اشتباه بزرگ است. اتکای متقابل سید و هزاره به قدرت جمعی خودشان ما را به قدرتی می رساند که نیازمند دامن طالبان نباشیم.  

حسینی مدنی- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
با سلام انشاالله که در پناه خداوند متعال باشید یاعلی مدد: سادات
تاجیک بامیانی
Germany
سلام به نویسنده محترم. مطلب استادانه و به دور از عقده و کینه نوشته بودی. واقعیت این است که گفتید؛ هم بعضی هزاره ها از مزاری پیامبر ساخته اند. به او صبغه‌های فراانسانی قایل هستند. چنان می بافند که گویا مزاری بالاتر از انسان‌های امروزی بود. فقط مانده است که برادران هزاره ما، مزاری را خدا جور کنند. خود شان دین، پیامبر و امامان خود را نه تنها نقد می کنند که حتی توهین می کنند. اما وقتی به مزاری برسند جرات پرسشگری ندارند. و هرگاه یک سید یا غیر هزاره دیگر مزاری را منصفانه هم نقد کرد، این دسته هزاره ها شروع می کنند به دشنام دادن و توهین کردن.

البته برخی از برادران سادات هم هستند که کمتر از آنها نیستند، بلکه بیشتر اند. هر نوع عقده که داشته باشند، بر فرق مزاری می کوبند. خوب فهمیده اند که مزاری تابوی هزاره ها است. مزاری ناخن اوگار هزاره ها است. این برادران سادات ما رحم نمی کنند با توهین و یا نقد نامنصفانه حزب وحدت و جریان مزاری، آتش بیار معرکه می شوند.

به عنوان یک شهروند چنین پیشنهاد دارم:

هیچ وقت به سیدی خمس ندهید.
سیدی را احترام نکنید اما بی احترامی هم نکنید.
اینکه پدران شما احترام کرده خمس داده و یا هرکار دیگر، مربوط خودشان می شود. شما تکرار نکنید.

سیدها هیچ وقت خمس نگیرند.
دست خود را به زور به دهن هزاره ها نزنند که بیا دست مره ببوس
به هزاره ها به عنوان یک انسان و هم نوع احترام کنند و همانقدز احترام توقع داشته باشند.
محمد
India
مطلب‌ زیبا و منطقی بود. طالبان به خاطر تفکر و ماهیت تروریستی و متحجرانه خود، بجز خودش، هیچ قوم ونگرش دیگری در افغانستان را تحمل نخواهد کرد. با جنایتکارترین روش ها مردم افغانستان و دیگر ملت ها را نابود می کند. شایسته است سادات از خود برتر بینی پرهیز کرده و در جبهه متحد با هزاره ها و تاجیک ها و........ دربرابر طالبان تروریست و ضد بشر به پیروزی برسند. سادات افغانستان، اشتباه سادات ایران را مرتکب نشوند و خود را امام معصوم ندانند چون درغیر اینصورت مورد تنفر و انزجار مردم واقع خواهند شد. زنده‌ باد آزادیخواهان افغانستان.
سید علی حسینی
Germany
او برادر!! به لحاظ خدا. شما زورتان به طالب نمی رسد، می آیید عقده تان را سر سادات خالی می کنید؟ از حق نگذریم! در طول بیست سال سادات چه ظلم در حق هزاره ها کرده؟ اما طالبان که اکثرا پشتون هستند در طول تاریخ سر مردم افغانستان به خصوص هزاره ها ظلم کرده است. بزرگ‌ترین رهبر سیاسی شما را طالب کشت. نیم جمعیت هزاره را عبدالرحمن کشت و آواره کرد. دختر هزاره را عبدالرحمن که پشتون بود برده گرفت و خرید و فروش کرد. حالا شما آمدید سادات را محکم گرفتین. سادات چه کرده در حق تان؟
فقط می ماند موضوع خمس. ندهید ندهید ندهید. گوه می خورد سید که خمس می گیرد. اگرچه کل مردم افغانستان خیرات خور خارجی ها هستند.

بیایید هوشیار شوید. درد تان را سر سید خالی نکنید. اینقدر توهین و‌تحقیر نسل جوان و آینده تان را عقده ای می سازد. نسل آینده تان را دشمن سادات تربیه نکنید. با دشمن سید تربیه کردن فایده نمی کنید. نه صاحب روزگار می شوید، نه به قدرت می رسید، نه پیشرفت فرهنگی می کنند و نه هم…
قاسم کاظمی علیشاهی
Iran, Islamic Republic of
طبق تحقیقات و مطالعات و پژوهش های اجتماعی و ژنتیکی نود و نه در صد کسانی که خودرا سادات می‌دانند هیچ شباهتی چه از نظر خلقی چه خلقی به قبیله قریش شاخه هاشمی ندارند و هیچ ارتباطی هم با خاندان وحی ندارند و اینکه چهره وظاهرشان مانند اکثر نژاد زرد و ترک های آسیای میانه هست اما بهشنون هزاره گفته بشه ننگ می‌خورند شما اگر ادعای سادات بودن دارید بهتر است یک آزمایش ژنتیک بدید اگر هشتاد درصد شباهت بایکی از هاشمیون قریشی داشتید حرفتان قبول صرف داشتن شجرنامه های صادره پولکی کسی سادات نمیشه و اینکه خود را از بقیه بالاتر دانستن صفت شیطان هست که اکثریت سادات به همین راه روان استند بنی عباس هم سادات بودن اما قاتل نه امام معصوم و اولاد پیغمبر اکرم همین بنی عباس بودن روش سادات دروغین افغانستان هم عین روش بنی عباس است حالا هی اصالت خودتون منکر بشید مهم نیست آنچه از ظاهر و چهره نمایان است مشخص است که اول از همه یکی از زیرشاخه های قوم غیور هزاره هستید گشتگرهای خودبرتربین
احمد علی
South Africa
بسم الله
اولا کسانیکه درباره اتحاد و وحدت مسلمین فکر می کند وفکر اصلاحانه وکریمانه دارد اینگونه مسائل برای آنها مهم نیست
دوم در باره قوم سادات حرف وحدیث های از قبل هم گفته شده حتی از زمان خود پیغبر نیز ماجرای تداوم واحترام نسل پیغبر بوده
ولی در باره دست بوسی ودادن خمس کسیکه شیعه است وخود را ملزم به فقه شیعه می داند در باره این مسائل هیچ انتقاد در بالای سادات ندارد چون وظیفه دینی وشرعی خویش را ادا می کند ودر مقابل آن مثل دیگر واجبات اجر وپاداش از خداوند می گیرد ولی درباره دست بوسی نباید دربالای سادات انتقاد شود چون با بوسیدن دست سید این شخص علاقه خویش واخترام خویش رابه اهلبیت نشان می دهد که همچون درباره بوسیدن دست پدر ومادر چنین است
ولی درباره بابه مزاری ما آنرا معصوم و وخالی از خطا نمی دانیم
ولی دو چیز در این مسئله احساس بر انگیز است که یک آن متأسفانه به دست خود بابه هم نبود مسئله وحشی بودن اکثر افراد آن که تحت عنوان وندی وامثالهم به سادات تنهانه بلکه به تمام مردم ظلم کرد
غلو ومبالغه افراد حزب وحدت درباره مزاری که آنرا بعضی وقت از امام معصوم افضل می داند
نکته اخیر اینگونه شبکات جز نفاق چیزی دیگر نیست
ومقام سادات به توهین وغیره کم نمی شه وکسانی که می گوید سید وجود نداره بخود حرف می زند که شاعر گفته
هزاران کاروان رفتند دودو هنوز این کلب ها دارند عوعو
United States
خدا به کمر شما هزاره های جاهل‌ کم عقل بزند که نه عقل دارید و نه کدام چیزی دارید این مطلب دروغ را نشر میکنید در بین مردم نفاق میندازند ما به این نشریات هزاره نه قبولشان داریم و نه از خودمان میدانیم من همیشه با خودم فکر میکردم چرا پشتون ها از گوری ها بدشان میآید اما حالا فهمیدم واقعا حقتان است همیشه بدبخت بودید و تا روز یامت خواهید بود همان کار پدرتان چنگیزخان مغول را میکنید مشوخور های بت پرست
پربازدیدترین