طالبان؛ زبانِ فارسی و فارسی‌زبانها

حسینی مدنی

18 حوت 1402 ساعت 1:09

نفهمیدن زبان فارسی و یا نفهمیدن زبان پشتو در ذات خود عیب نیست. اما عیب و مشکل زمانی است که نسبت به این زبانها تعصب و تنفر وجود داشته باشد؛ چیزی که به جرأت می توان گفت در وجود طالبان نسبت به زبان فارسی موج می‌زند...



طرح موضوع
با آنکه زبان اول افغانستان، زبان فارسی است و زبان فارسی زبان وصل مردم افغانستان است اما هیچکدام از رهبران طراز اول طالبان به زبان فارسی سخن نمی‌گویند. آنها زبان فارسی را بلند نیستند. خیلی از مقامات عالیرتبه و حتی مقامات میانی طالبان نیز به زبان فارسی سخن نمی گویند. وقتی به ادارات طالبان مراجعه کنیم اگر زبان پشتو را یاد نداشته باشیم، با مشکل افهام و تفهیم مواجه می شویم. گاهی حتی مجبور می شویم برای تفهیم از مترجم استفاده کنیم. ملا برادر که به ایران آمد، در ملاقاتهایش از مترجم استفاده می شد؛ ملاقاتی این چنین در تاریخ مناسبات ایران و افغانستان بسیار نادر بود. برخی مقامات طالب، حتی در سفر به ولایات و مناطق فارسی‌زبان و غیرپشتون افغانستان، از مترجم برای تفهیم سخنان خود استفاده می برند. رئیس یکی از ادارات دولتی طالبان در بامیان برای صحبت با مردم مترجم دارد.

نفهمیدن زبان فارسی و یا نفهمیدن زبان پشتو در ذات خود عیب نیست. اما عیب و مشکل زمانی است که نسبت به این زبانها تعصب و تنفر وجود داشته باشد؛ چیزی که به جرأت می توان گفت در وجود طالبان نسبت به زبان فارسی موج می زند. شاید تنفر از یک زبان هم امری طبیعی باشد اما اگر این نفرت وارد عرصه سیاسی و عملیاتی شد مشکل آفرین می شود.

طالبان تضاد شدیدی با زبان فارسی دارند. این تضاد و نفرت ناشی از خودبرتربینی نسبت به اقوام و زبانهای غیرپشتو/ پشتون است.( همه طالبان، پشتون نیستند اما چون طالبان غیرپشتون، در رهبری و اثرگذاری طالبان، طفیلی و سیاهه هستند لذا در این بحث، آنها را باید نادیده گرفت)

تمامی مکاتیب مهم طالبان به زبان پشتو است. اغلب دعوتنامه ها، خبرنامه ها و اطلاعیه ها و تمام فرامین رسمی طالبان به زبان پشتو نگارش و صادر می شود.

آنها دنبال یکسان‌سازی و حذف خرده‌فرهنگهای افغانستان هستند. آنها دنبال حذف زبان فارسی و مذهب شیعی از افغانستان هستند. زبان فارسی و مذهب شیعه مشترکاً هدف کینه و فشار طالبان هستند و در سیاست حذف و نفی طالبانی در کنار هم قرار گرفته اند. به موازات فارسی و شیعه؛ زنان و نخبگان و تحصیلکردگان را نیز باید در کنار هم قرار داد که دشمن مشترکی دارند بنام طالبان.

این در نوع خود بسیار جالب است که حکومتی در برابر کتله ها و گروههای بزرگ انسانی کشور خود قرار بگیرد. حالا همه گروههای انسانی فوق الذکر شامل فارس‌زبانها، شیعیان، تحصیلکردگان، زنان و فعالان اجتماعی-سیاسی از جانب طالبان احساس حذف و ستم می کنند. 

سیاست سرکوب و لشکرکشی های طالبان هم منحصر در جغرافیای زیست فارسی‌زبانها تجمیع شده است. عملیاتهای نظامی و جنگی طالبان در پنجشیر و بغلان و بدخشان و تخار و فشارها بیشترینه در کابل و بلخ و هرات و غزنه و شمال و شمالی صورت می گیرد که تماماً مناطق جمعیتی فارسی زبان هستند.
 
جایگاه زبان و فرهنگ فارسی و پشتو
نیازی نیست که در این مقال از تاریخچه و جایگاه زبان فارسی در افغانستان سخن بگوییم چرا که زبان فارسی مهمترین عنصر هویت مردم افغانستان، زبان علم و فرهنگ و اداره و زبان پیوند توده های ساکن در افغانستان با یکدیگر و جزء لاینفک جمهور افغانستان بوده است. نیازی نیست از دانشمندان و فلاسفه و علما و ادبا و مفاخر زبان پارسی و تاریخ ادبیات و فرهنگ فارسی در افغانستان یاد کنیم چون واضح و غیرضرور است و در قلم و آثار محققان و اندیشه ورزان بیان شده است..
در کلیت باید گفت که زبان فارسی مهمترین عنصر هویت ملی مردم افغانستان، نقش مغز و قلب و فکر و دانش و دانشگاه و ارزشها و هنجارهای نیک در افغانستان را داشته و دارد.

متاسفانه زبان پشتو با وجود آنکه شاخه‌ای از زبان پارسی است، اما نتوانسته پا به پای مادر خود به پیش برود و به بلوغ برسد. کما اینکه تاکنون پشتو به زبان علم و زبان تولید دانش و زبان اداره و زبان ادب و فرهنگ و حتی به زبان گفتمان تبدیل نشده و گویندگان این زبان خاصتاً مدعیان پاسداری از زبان پشتو بیش از آنکه در راستای غنامندی این زبان کار کنند سعی بر توقف و ایستایی زبان فارسی و مخالفت و ضدیت با این زبان و گویندگان آن نموده و نهایتا به جای تولید و تقویت زبان پشتو به موهوماتی همچون پته خزانه پناه برده و فرهنگ شان را قربانی سیاست پشتونوالی نموده اند.

 آنها آنچنان به قدرت و سیاست و حکومت و سیالداری و ارزش های قبیلوی چسپیده اند که چیزی با عنوان فرهنگ و ادب و تولید دانش و تحقیقات علمی، جایی در مخیّله‌ی نخبگان آنها پیدا نکرده است.

بدون تعارف باید گفت که طالبان، نماینده ی نوع نگاه پشتونوالی به فرهنگ و جامعه افغانستان هستند. به جرأت باید نوشت که اشرف غنی و اتمر و استانکزی و خلیلزاد و کرزی و همه مقامات تکنوکرات پشتون نیز آنقدر که به اقتدار قبیلوی پشتونها ارزش دادند، ذره ای به فرهنگ و رشد ادبیات و زیرساخت زبان پشتو اهمیت قائل نشدند؛ چرا که طبیعت تفکر پشتونوالی، چنین موجوداتی می پرورانَد که چه در قالب طالب و چه در پوستین روشنفکران و تکنوکراتها، فرهنگ را قربانی سیاست و قدرت کرده و چون فرهنگ غنامند و جذاب و زبان پویا و علم محور ندارند، مجبور می شوند زبان فارسی را از مراکز علمی و اداری و فرهنگی و محاورات حکومتی حذف کنند و فرهنگ غنامند فارسی را از تقویم و مناسبت ها و شهر و اجتماع بردارند و در برابر ارزشهای فرهنگی و تاریخی، شریعت را به میدان بیاورند؛ چیزی که حتی آن را هم به درستی نمی فهمند! ولی سعی می کنند یک ارزش را از طریق ارزشی دیگر، کمرنگ بسازند همانند تحریم نوروز با فتوای شرعی و سپس حذف تعطیلی نوروز بعنوان یک روز و رویداد فرهنگی به بهانه بدعت و مجوسیت!

بطور خلاصه باید گفت، نخبگان پشتون اهمیتی که به بالانشینی و تحکّم و اِعمال زور و قدرت می دهند اگر ذره ای از آن را برای اعتلای فرهنگ و زبان خود خرج می کردند یقیناً اندکی زیبا و مانا و نیکنام نیز می شدند. و با تأسف باید گفت قوی ترین عنصر پیوند الیت پشتونها نه در فرهنگ و ارزش های فرهنگی؛ که در تداوم و مانایی و اقتدار قومی است؛ پیوندی از نوع پیوند حمدالله محب با گروه حقانی و استانکزی و کرزی با طالبان و از جنس حمایت پشتون‌های غرب‌نشین از حاکمیت طالبان!
     
طالبان چه کرده اند؟
رهبران طالبان به دلیل اینکه از محیط فرهنگ و دانش و ارزشهای تمدنی و حوزه زبان فارسی به دور بوده اند؛ در غارها و دره ها و قشله ها و حقانیه ها سپری کرده اند، از نگاه ارزشی و فرهنگی و زندگی شهری و از همه ارزش های فرهنگ فارسی به دور مانده و حتی یاد نگرفته اند با زبان فارسی سخن بگویند و فارسی را بفهمند. از ملاهبت الله تا سراج الدین و ملا برادر و ملایعقوب و دسته های غیرمنعطف طالبان، تا اغلبِ عسکربچه های طالبان، زبان فارسی را نمی فهمند و چون نمی فهمند از فارسی و فارسیوان بد می برند.

همانطور که ذکر شد، ندانستنِ زبان، عیب نیست اما نفرت‌داشتن و نبرد کردن با زبان مادریِ یک ملت بزرگ، جنایت و بلاهت است. طالبان عملاً و علناً فارسی‌ستیزی را آغاز کردند. معینِ وزارت فرهنگ طالبان صراحتا در بامیان گفت افغانستان به ادبیات فارسی نیاز ندارد و لازم نیست که ما زبان و ادبیات فارسی بیاموزیم! آنها بعضاً زبان فارسی را از اعلامیه ها و بیلبوردهای شان حذف و زبان انگلیسی را جایگزین آن می کنند.
 
در حالیکه در زمان جمهوریت قبیله ای اشرف غنی، اختلاف و حساسیت بر سر کاربرد واژه های فارسی در محیط های علمی- اداری و مناظر عمومی وجود داشت، طالبان با علم به این موضوع، بی‌درنگ لوحه های فارسی مراکز علمی و دانشگاهی و اداری را برداشته و لوحه‌های پشتو را همراه زبان انگلیسی نصب کردند. در گام بعدی، تصاویر ادبا و علما و مفاخر علم و ادب فارسی را از اماکن عمومی برداشتند. در گام بعدی، تعداد زیادی از اساتید و نخبگان فارسی زبان را از مراکز علمی برکنار کردند. سپس همه مکتوب های رسمی و اعلامیه ها و خبرنامه ها و... را به تک‌زبان پشتو صادر کردند. همزمان تمامی سخنرانی های مهم خویش را از طریق رسانه ها با زبان پشتو ایراد نمودند. در کنار اینها در بعضی محافلی که دایر کردند زبان پشتو و انگلیسی و حتی زبان چینی را در معرض دید مردم آوردند اما از نگارش زبان فارسی خودداری کردند.

آنها نوروز و برخی روزهای ارجمند فرهنگ فارسی را از تقویم و از میدان، حذف نمودند. به ملاهای سیه‌اندیش، تریبون تکفیر و تحریم دادند و فضا را برضد مناسبت‌ها و برخی ارزشهای فرهنگ فارسی تنگ و ضیق کردند.

در مکاتب و دانشگاهها به زبان پشتو اهمیت خاص داده، تدریس به زبان پشتو و محاوره نیز به همین سمت رفته و حتی در مناطق فارسی زبان، زبان فارسی را ذیل زبان پشتو قرار داده اند.

دشمنی طالبان علاوه بر زبان فارسی با گویندگان زبان فارسی نیز کاملا مشهود است. کابینه طالبان آکنده از گنده های طالبان پشتون است. اگر دوتا طالب غیرپشتون در کابینه طالبان می نشینند از زمره‌ی غریبان و طالبان کم‌بخت هستند. قاری دین‌محمد یک طالب غریب است. قاری فصیح‌الدین حتی اجازه ندارد به قریه اش سفر کند، دوستان خاص اش را می کشند و صلاحیتی تا هنوز برایش نمی دهند. سلام حنفیِ ازبیک، آدم معتدل اما بسیار ساده‌دل است و همینقدر که با افتخار بگوید من فلان ابن فلان و فلان‌کاره هستم شدیدا ارضا می شود. چون اوج فهم او و مطالبه او نام‌کشیدن و اکت کردن است؛ طالبان او را ابزاری می دانند که متمرّدهای ازبیک همچون صلاح الدین ایوبی و مخدوم عالم و ... را در انزوا نگه دارند.

همه طالبانِ فارسی‌زبان بیش از آنکه بالانشین و تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز باشند، ابزار و موالی و لشکری شدند برای جنگیدن علیه پنجشیری ها و اندرابی ها و شمالی‌وال‌ها و بدخشی ها و جوزجانی ها و همه‌ی هم‌تباران خودشان!  

قدرت هرچه هست در دست طالبان پشتون است و فارسیوان ها و ترک‌زبانهای طالب، عددی در برابر اربابان شان به حساب نمی آیند. زمانی آنها به حساب می آیند که نیاز به لشکری جهت سرکوب مردمان دری‌زبان در شمال و شمالی و شمال شرق و... پیدا شود.
 
پیامدهای هویت فارسی‌ستیز طالبان  
اگر از هویت طالبان پرسیده شود، قطعا خواهیم گفت طالبان عناصر جنگجو هستند که اکثراً پشتون بوده، می کُشند و تعصب قومی و زبانی و مذهبی دارند. معنای سخن اینست که هویت طالبان بر مبنای دشمنی با زبان و گویندگان فارسی است. و چون ماهیت و هویت وجودی طالبان بر مبنای تعصب قبیله ای بنا شده امروزه شاهد دشمنی آنها و اقدامات خصمانه شان بر ضد زبان و فرهنگ فارسی هستیم.

بنابراین هرچه پایه های چنین حاکمیتی مستحکم و بقای آن طولانی تر باشد، ما شاهد حداقل دو ضایعه بزرگ خواهیم بود:
1- زبان فارسی، در افغانستان تضعیف خواهد شد. شماری از کشورها و سازمانها بنا به دلایل سیاسی از تضعیف زبان فارسی حمایت می کنند. ما زمانی نه چندان دور شاهد برچیده شدن زبان پارسی در هند و پاکستان و شبه قاره و در آسیای میانه و قفقاز بوده ایم که مشخصا توسط دو قدرت انگلیس و شوروی انجام شدند. باوجود گستردگی جغرافیای زبان فارسی؛ اما زبان و فرهنگ فارسی در تنگنا قرار گرفت و محدود در سه کشور افغانستان، ایران و تاجیکستان شد. اکنون، درصورت حذف افغانستان از جمع گویندگان زبان فارسی، جغرافیای این زبان، کوچکتر خواهد شد. سیاست جاری طالبان، افغانستان را از دامان فرهنگ و تمدن فارسی دور خواهد کرد.

2- با فشار طالبان بر حوزه تاریخی زبان فارسی شامل کابل، افغانستان مرکزی، شمال و شمال شرق، و حتی حوزه غرب افغانستان یقینا ما شاهد تداوم و گسترش مهاجرت نخبگان و تحصیلکردگان و کادرها و عام فارسی‌زبان ها از حوزه زبان فارسی به بیرون از افغانستان خواهیم بود. مهاجرت نخبگان و گویندگان زبان فارسی که تحت فشار طالبان صورت می پذیرد، ضایعه جبران‌ناپذیری بر زبان و فرهنگ فارسی تحمیل خواهد کرد.
در کمترین حالت ممکن، زبان فارسی به مرور زمان، آن بالندگی و زایندگی خویش را در افغانستان از دست داده و تبدیل به زبانی شبه پشتو خواهد شد؛ همانند آنچه بر سر شبه قاره آمد.
 
با این طالبان فارسی‌ستیز چه باید کرد؟
طالبان ضمن فارسی‌ستیزی از واکنش های مردمی هراس دارند. لذا ادعا می کنند هیچ دشمنی با زبان دری ندارند. عده ای تطهیرگرهای طالبان در تطهیر طالبان، نظرها را به سخنرانی امیرخان متقی وزیرخارجه طالبان در نشست کابل معطوف می دارند که در آنجا به زبان فارسی سخن گفت. این سطحی‌نگری جای تأسف و تعجب دارد. آنها توان درک عمق فاجعه را ندارند.

نخبگان تاجیک، هزاره، ازبیک و سایر اقوام ضدطالب باید خطر فارسی‌ستیزی را درک کرده و پاسدار زبان و ارزش های کهن خود باشند. فارسی در جامعه افغانی، زبان وصل است و طالبان گروه فصل. ما نباید سرمایه های فرهنگی ادبی و علمی خود را که حالا ترک وطن کرده اند رایگان و آسان از دست بدهیم. هر تحصیلکرده و فعال و فهیم فارسیوان در هر گوشه ای که هجرت کرده نباید فرهنگ و زبان مادری خود را در مسیر تندباد طالبان، رها کند.

هر فردِ فهیمِ فارسی‌زبان، باید پاسدار زبان و فرهنگ خود باشد. از نزاعهای ساختگی ذات البینی در فضای مجازی دوری نموده و همه زیر یک چتر شامل زبان و فرهنگ و منافع و برنامه مشترک دور هم جمع شوند. 

لازم نیست لزوماً علیه طالبان تفنگ برداشت؛ اما لازم است که از ارزش‌های فرهنگی و انسانی خود دفاع کرد. تلاش و مبارزه جهت حفاظت و تقویت زبان و فرهنگ فارسی و ایجاد و تقویت جبهه فرهنگی-رسانه ای در دفاع از ارزشهای ملی از بهترین انواع مبارزه با طالبان و تفکر تروریستی و انحصارگری است.

طالبان را باید زیر نظر گرفت و هیچ حرکت و برنامه آنها نباید از نظرها دور بمانَد. برای هر توطئه و خُبث طالبان باید حرکتی انجام داد. طالبان قطعا ماندنی و ماندگار نیستند. اقتضای سیاست افغانستان چنین است که هیچ حکومتی ماندگار نیست.

طالبان یا حذف می شوند و یا باید در فرهنگ و تمدن شهری هضم شوند. آنها نمی توانند درازمدت با همین شیوه و سیاق ادامه بدهند و ماندگار شوند. 

نافرمانی های مدنی از درون جامعه آغاز خواهد شد. این نافرمانی ها همراه با تقویت جبهه فرهنگی-رسانه ای، فضای عملیاتی را برای بال دوم ما مساعد خواهد ساخت که نیازمند بحثی مفصل و مجزا است.
 
حسینی مدنی- خبرگزاری جمهور   
 
 


کد مطلب: 169766

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/169766/

جمهور
  https://www.jomhornews.com