من یقین می دانم صدای طالبان در اجلاس دوحه، بلند است و شنیده می شود و مطالبات طالبان به صورت پررنگی در این اجلاس از زبان دو نماینده زن و مدنی افغانستان مطرح خواهد شد. و این صداها را باید در کنار حامیان بین المللی طالبان قرار داد تا فهمیده شود مردم افغانستان چقدر مظلوم و بی صدا هستند و صدای طالبان تا چقدر بلند و رسا می باشد.
در حاشیه اجلاس دوحه چشمم افتاد به تصویری از مثلا نمایندگان زنان و جامعه مدنی افغانستان. یخ کردم و خشکم زد.
فیضمحمد زلاند و محبوبه سراج با قیافه حقبجانب نشسته بودند؛ در کنارِ شاهگل رضایی و نجفیزاده و یک نفر دیگر که نمیشناسمش.
محبوبه سراج را اکثرا می شناسند. او از نوادگان عبدالرحمن خان جلاد و حاکم خونریز افغانستان است که یکی از بزرگترین نسل کشی های تاریخ افغانستان را مرتکب شد. نواسه عبدالرحمان خان بودن در ذات خود عیب و ننگ نیست اما وقتی محبوبه سراج با افتخار از جد خود یاد می کند و طبعا جنایات او را انکار و یا بدان افتخار می کند؛ این نه تنها قابل دفاع نیست بلکه آن جلاد تاریخ را می توان در چهره محبوبه سراج دید و خشم عبدالرحمانی را دید که از سوراخ های بینی این زن فوران می کند و شرارت عبدالرحمان را دید که از چشمان ِدریدهی محبوبه ترواش می نماید.
عبدالرحمان خان به گواهی دوست و دشمن، مرتکب نسل کشی بزرگ شد و هزاران هزار هزاره غریب و مظلوم را کشت و هزاران هزار زن و مرد هزاره را در بازار برده فروشان به بردگی اوغانهای سرحدی و جنوبی و مشرقی حراج نمود و در حق تمام غیرخودی هایش ظلم و استبداد روا داشت. اما در برابر دشمنان بیرونی افغانستان همچون یک موش ترسو خاکفروشی می کرد.
همین نواسه آن جلاد، "محبوبه سراج" الان شده نماینده زنان افغانستان! محبوبه سراج به شدت علایق قبیلوی نسبت به طالبان دارد و طالبان را جانشین های خوبی برای حکومتهای سابق می داند. او امارت طالبانی را بر دموکراسی مشارکتی ترجیح می دهد که در آن، چهره های غیر قبیلوی نیز در حاکمیت شریک باشند.
من زمانی که با طالبان در کابل نزاع داشتم به چشم خود دیدم که محبوبه چگونه در خلوت طالبان می رفت و با آنان مهربانی می ورزید و گرم می گرفت و خوش می بود. وقتی دختران مبارز ما در خیابانها اعتراض می کردند محبوبه سراج چقدر با طالبان راحت و صمیمی بود و می نشست و می نوشید شوخی می کرد و قاه قاه می خندید. من شنیدم که او چگونه به یک دختر هزاره با تحقیر می نگریست و با تبختر سخن می گفت. ما همگی شاهد بودیم که چگونه محبوبه سراج در تطهیر طالبان تلاش می کرد و سخن می گفت و سفر می رفت و سر و بر خود را قربانی طالبان می کرد.
همین زن چشم دریده و بی شرم حالا به نمایندگی از زنان افغانستان در اجلاس مهم دوحه دعوت شده است. چه کسی او را دعوت کرده؟ چه کسی به او حق و صلاحیت نمایندگی از زنان افغانستان را داده؟ این یعنی بازی کثیف گردانندگان اجلاس دوحه با مسائل افغانستان. یعنی مظلومیت مفرط زنان افغانستان و بی پناهی زنان مبارز افغانستان.
نفر دوم که لابیست طالبان است جناب فیضمحمد زلاند است. من آقای زلاند را از نزدیک می شناسم. تا قبل از سقوط باهم یکجای می نشستیم و جلسه می کردیم. من در آن جلسات عملا می دیدم که رگ ِ زلاند چگونه به سمت طالبان می پرد.
یکسال و اندی قبل از سقوط کابل، در نشست های رهبران بزرگ سیاسی که اولین جلسه اش در منزل حامد کرزی بود و همه رهبران جهادی-سیاسی حضور داشتند برای تدوین یک طرح صلح فراگیر، پنج نفر انتخاب شدند که من هم عضو آن بودم. ما تصمیم گرفتیم جلسات را در دفتر عبدالستار مراد دایر کنیم و گلرحمن قاضی را به دلیل موی سفیدش، مسئول گروه تعیین کردیم. کریم خرم و داکتر اسپنتا و حشمت خلیل کرزی چون مشکل داشتند عبدالستار سعادت و فیض محمد زلاند و یکی دیگه جایگزین شدند. که بعدتر نمایندگان احزاب جهادی-سیاسی مطرح را نیز برای شراکت طرحهای شان، در جلسات مان مشارکت می دادیم.
از بین همه اعضا فیضمحمد زلاند تنها کسی بود که آن زمان با طالبان رابطه داشت و سنگ آنها را به سینه می زد. حتی قبلا شایعه شده بود که او توسط طالبان بعنوان والی خودخوانده کابل تعیین شده است. بعضا با او تحت عنوان والی صاحب! شوخی می کردیم. حمایت وی از طالبان واضح بود و علنا برای طالبان لابیگری می کرد. ارتباط تنگاتنگی با برخی چهره های طالب داشت. در تهیه طرح صلح کوشش می کرد سهم بیشتری متوجه طالبان باشد. آن زمان کسی تصور نمی کرد که افغانستان توسط امریکا و خلیلزاد دو دسته و رایگان تقدیم طالبان شود. البته رگ ستار سعادت هم کمی به سمت طالبان می زد.اما او را آدم هوشیار و فهمیده و با برنامه یافتم.
وقتی کابل سقوط کرد، فیض زلاند خوشحال بود و البته احساس کردم دچار غرور شده است. انتظار می بردم طالبان به او مقام و منصبی بدهند اما بعد از آن به دلیل قطع ارتباط نفهمیدم که او چکاره شد یا نشد!
امروز تصویر او را که نگاهی مرموز داشت بعنوان نماینده جامعه مدنی افغانستان دیدم و متعجب شدم. او از کدام آدرس وارد این حلقه پنج نفره شده است؟ نماینده کدام نهاد مدنی است؟ او کی و کجا فعالیت مدنی داشته؟ این ها مسائلی است که انسان را به شک می اندازد و نسبت به چنین اجلاسی، بیباور میسازد.
طالبان که گفته بودند در این اجلاس شرکت نمی کنیم و ما باید صرفا نماینده عام و تام افغانستان باشیم حالا می بینم که هستند و حضور دارند.
من یقین می دانم صدای طالبان در اجلاس دوحه، بلند است و شنیده می شود و مطالبات طالبان به صورت پررنگی در این اجلاس از زبان دو نماینده زن و مدنی افغانستان مطرح خواهد شد. و این صداها را باید در کنار حامیان بین المللی طالبان قرار داد تا فهمیده شود مردم افغانستان چقدر مظلوم و بی صدا هستند و صدای طالبان تا چقدر بلند و رسا می باشد.
حسینی مدنی- خبرگزاری جمهور