۰

اسارت زنان در عصر جهانی شدن در افغانستان

سید برهان الطافی
پنجشنبه ۱۸ عقرب ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۱۶
ممانعت دختران و زنان از تحصیل، اشتغال و فعالیت‌های اجتماعی- مدنی، باعث شکل‌گیری یک إحساس مشترک برای تغییر وضع موجود در میان زنان افغان در داخل و بیرون از کشور خواهد شد

مقدمه 
برایند چهل سال جنگ و خشونتها در افغانستان؛ هزاران  قربانی، بیوه، یتیم و مجروح و میلیونها مهاجر و پناهنده در کشورهای همسایه، منطقه و جهان در پی داشته است. 
از آغاز قیام مجاهدین علیه ارتش سرخ شوروی و خروج آنها از این جغرافیایی سیاسی تاکنون نظامهای سیاسی کمونیستی، اسلامی و جمهوری اسلامی حاکم بوده و هرکدام براساس سیاست‌ها و قرائتهای شان با مردم رفتار کرده اند. با این همه، اغلب حاکمان سیاستهای قومی، سمتی و مذهب‌گرایانه را انتخاب کرده و درپی حل مسئله شکافهای قومی، جنسیتی، مذهبی و سمتی نبوده اند. منافع قومی، گروهی و حزبی در سطح سیاست داخلی در اولویت بوده و سیاست عقلایی برای ثبات نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور اتخاذ نشده است.

این روال حتی در بیست سال گذشته جریان داشته است و یکی از عوامل شکست نظام پیشین، همین نگاه قوم‌مدارانه به مسایل سیاسی و ملی بوده است. با فروپاشی نظام سیاسی مبتنی بر ارزشهای مدرن بشری و اسلامی، جامعه افغانستان بار دیگر شاهد دگردیسی بزرگی در تمام عرصه گردید که یکی از پیامدهای سنگین آن، اسارت زنان در قید باورهای تاریک قبیله‌ای است. 

در این نوشتار تلاش می شود که عوامل و پیامدهای محدودیت های سیاسی و فرهنگی بر زنان در عصر جهانی شدن در افغانستان بررسی شود. 

انزوای زنان در عصر جهانی شدن 
با ظهور پدیده جهانی‌شدن، مرزهای ملی نظام‌های سیاسی گمرنگ شده و دولتها توانایی وضع محدودیت بر نفوذ و حضور تکنولوژی، ارتباطات، فرهنگ، هنر، سینما و شبکه‌های اجتماعی را نداشته و یا به‌صورت خیلی محدود دارند.
 شکل‌گیری ارزشهای مشترک جهانی بین انسانها فارغ از هرگونه تفاوتهای خونی، نژادی و جنسیتی از جمله پیامدهای مهم این پدیده به شمار می‌آید.
این در حالی است که در چنین شرایطی برخی نظام‌ها و قدرتمندی مذهبی، در صدد ایجاد محدودیت بر زندگی و رفتار زنان می‌باشد. یکی از این گرایش‌های افراطی، برخورد بسیار عقب‌گرا از سوی نظام حاکم علیه زنان در افغانستان می‌باشد. 

قرائت‌هایی متصلب از دین و مذهب و اجرای آن درزندگی زنان و محرومیت آنان از اشتغال، حضور در اماکن عمومی  آموزش و پرورش، ورزش و….نشانه‌ی حاکمیت تکصدایی و تلقی کاملاً مردانه از دولت‌داری است که باعث محرومیت زنان از تصمیمگیری در ساختارهای کلان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شده است. این قرائت‌ها در هرشرایط و به‌خصوص در عصر جهانی شدن، معنای اسارت زنان را می رساند. 

این در حالی است که نظام سیاسی موجود در افغانستان در صدد کنترل و انزوای زنان از مناسبات قدرت و فرهنگ در کشور میباشد. اما باتوجه به روند رو به رشد فرایند جهانی شدن و تاثیرپذیری مردم افغانستان از طریق وسایل ارتباطی از این پدیده، منزوی ساختن و خانه نشین نمودن زنان، خلاف واقعیتهای حاکم جهانی، اصول،مبانی و معیارهای حقوقی بشری تلقی میگردد و پیامدهای سنگینی خواهد داشت.

به عبارت دیگر، تاکید بر سبک زندگی قرون وسطایی و حاکم نمودن سیاستهای پدرسالار در این عصر جوابگو نیست، بله کشور را به سمت قهقرا و خشونت خواهد کشید. 
نکته مهم این است که درعصر انفجار اطلاعات، مقاومت جنبشهای مذهبی و یا ایدیولوژیک در برابر امواج پرقدرت ناشی از جهانی‌شدن، کم تاثیر و به بیانی شناکردن خلاف مسیر جریان آب است. 
چنین اقدامات از سوی جنبشهای دینی بدون درک واقعیتهای جهانی، تغییری چندانی بر ماهیت موضوع ایجاد نمیکند، بلکه چهره واقعی جنبش‌های عامل را به نمایش میگذارد.

عوامل 
این استراتیژی که باعث ایجاد شکاف میان زنان، علم و قدرت شده است؛ از عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی سرچشمه می‌گیرد. مهم‌ترین عامل در این عرصه، افکار بسیار سنتی و باورهای عمیق افراطی حاکمان فعلی أفغانستان است. این افراط جدا از اینکه با تکنولوژی و فناوریهای جدید بیگانه هستند، افکار و اندیشه‌های فلسفی و غربی را از بنیاد رد میکنند و فقط از عینک سنت و قومیت به دنیا و ارزشهای جدید نگاه میکنند. در باور آنان، زنان حق تحصیل، کار و آزادی را ندارند. حق اجتماعی و مدنی زن که کار، گشت و گذار و شرکت در سیاست و قدرت  است را برای زنان نمی پذیرند. این نوع نگاه باعث شده است که شکاف بزرگ فرهنگی و سیاسی از نظر جنسیت در جامعه شکل بگیرد. 

موضوع دیگر برای طالبان. قدرت و حفظ قدرت است. آنان با وضع محدودیت بر زنان و دختران میخواهندافکار عمومی جهان را منحرف نمایند، تا پایه های اقتدارشان را محکمتر نمایند. اگرچه به حقوق و جایگاه انسانی زنان باورمند نیستند، با این همه در چارچوب  محرومیت و زندانی نمودن زنان و دختران، افکار عمومی جهانی را فریب میدهند. بنابراین موضوع زنان برای آنان وسیله برای بقا در قدرت نیز شدهاست. 

پیامدهای انزوای زنان    
خانه نشینی زنان و دختران، تاثیرات بزرگی به صورت بالفعل و بالقوه بر مردم و نظام موجود دارد. 

1. شکل گیری تنش‌های جدید؛
پیامدهای بالفعل انزوای زنان بر مردم افغانستان منفی و بسیار ویرانگر است. حداقل نیم نفوس افغانستان از دسترسی به کار، منابع اقتصادی و آموزشی کاملاً محروم می شوند. این محرومیت باعث کاهش درآمد و شکل‌گیری تنش‌های جدید میان خانواده ها خواهد شد. 

2. فشار روانی بالای زنان و دختران؛
زنان ‌ و دختران به دلیل دوری از اجتماع و سیاست و فرهنگ، دچار آسیب‌های روانی و روحی خواهند شد. پیامدهای حبس در خانه و نبود شغل و تحصیل، نگرانی و اضطراب بیش نخواهد بود. این موضوع بدون شک بر زندگی زنان و دختران خواهد داشت که در نهایت نهاد خانواده را متاثر خواهد ساخت. 

پیامدهای درازمدت 
1. شکل گیری جنبشهای سیاسی زنان؛
اسارت زنان چنانچه تاثیرات منفی و سو بر زندگی  آنان خواهد داشت، باعث تقویت ذهنیت سیاسی و اعتراضی ناشی از سرکوب نیز خواهد شد. شکل‌گیری جنبش‌های سیاسی و اجتماعی زنان در افغانستان یکی از این پیامدها خواهد بود. ممانعت دختران و زنان باعث شکل‌گیری یک إحساس مشترک برای تغییر وضع موجود در میان زنان افغان در داخل و بیرون از کشور خواهد شد. به نظر میرسد این إحساس مشترک در قالب حرکت های سیاسی و اجتماعی اعتراضی سازمان یافته و یا خودجوش خود‌ را نشان خواهد داد.

2. شکست نظامهای ایدئولوژیک؛
ادامه سانسور و انزوا، باعث شکل‌گیری بحرانهای اجتماعی و سیاسی خواهد شد. از آنجایی که زنان از یک طرف بیش از همه اقشار اجتماعی متاثر از سیاستهای سنتی هستند و از سوی دیگر تبلیغات فناوریهای جدید و عروج و توسعه جنبش های فمینیستی در عصر جهانی شدن هر روز به گوش زنان می رسد، خیزشهای سیاسی در راستای مبارزه با سرکوب از سوی زنان کشور نیز محتمل خواهد بود. این حرکات بدون شک جنبه جهانی خواهد داشت و مطمئنا نظامهای مذهبی در مقابل چنین تحرکات که جنبه سیاسی و جنسیتی دارند پاسخ روشن و قناعت بخش نخواهند داشت و در نهایت به شکست مواجه خواهد شد. 

3. بیسوادی نسل آینده؛ 
پُرواضح است که مادران باسواد فرزندان بهتر، روشن و نخبه تربیت میکنند و این در حالی است که مادران بیسواد نسبت به آینده فرزندان و کودکان خود دغدغه‌ای نداشته؛ زیرا آگاهی از آینده کودکان خود ندارند و اینکه فرزندانش نخبه شود و یا نشود کدام تأثیر بر اندیشه و افکار زنان بیسواد نخواهد گذاشت. گروه طالبان، زنان را به این جهت منزوی و خانه‌نشبن نموده تا به راحتی و درستی بتوانند اهداف و برنامه هایشان بر کودکان و نسل آینده افغانستان تطبیق نمایند.

گروه طالبان پدیده جهانی شدن، تعاملات فرهنگی، ارتباطات جهانی میان ملتها را فراموش کرده و به این اندیشه میباشد که با بیسوادسازی بانوان میتوانند به راحتی اندیشه ها و افکار خود را تبلیغ و ترویج نمایند. به این ترتیب اقدام گروه طالبان یکی دیگر از پیامدهای مهم و کلیدی اسارت زنان در عصر جهانی شدن است.

سید برهان الطافی - پژوهشگر سیاست و حقوق بشر
ارسالی به خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین