۰

سرنوشت آوارگان فلسطینی و افغانی

حسینی مدنی
شنبه ۱۳ عقرب ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۲۵
ما سالهای بعدی نه مالک وطن مان خواهیم بود، نه مالک قطعه زمین پدری مان خواهیم بود و نه در بیرون از وطن، کشورهای میزبان، ما را سزاوار حقوق و احترام و پذیرش خواهند دید. این سرنوشت مشترک همه مردمان غیر طالبانی است....
سرنوشت آوارگان فلسطینی و افغانی
اسرائیل هزاران تُن بمب بر سر مردم غزه ریخت و هزاران نفر را کشته و اعمال ضدانسانی اش را ادامه می دهد.
غزه سالهای سال است که در محاصره اسرائیل است. این اسرائیل است که تصمیم می گیرد آب و غذا و برق و انرژی و مایحتاج ضروری غزه نشینان را آزاد بگذارد یا نگذارد. در همین جنگ و جنایات بی سابقه اخیر، شاهد هستیم که اسرائیل آب و برق و اینترنت و همه ضروریات مردم غزه را به دلخواه خودش قطع نمود. مرزها بر روی مردم غزه بند شد و از آسمان غزه آتش و فسفر و بمب بر کودکان و زنان و مردان بارید.

این ها فشارهای اسرائیل است بر اخراج فلسطینی ها از غزه تا صهیونیست ها بتوانند راحت تر و آسوده تر باشند.
حالا میلیون ها فلسطینی در اردن، در لبنان، در مصر، در سوریه و در سایر کشورهای عربی، آواره و بی سرنوشت هستند. میلیون ها فلسطینی در کشورهای مجاور فلسطین نه تذکره و شناسنامه و اسناد آنجا را دارند و نه پاسپورتی که بتوانند به جایی بروند و نه می توانند به موطن خود برگردند. خانه و زندگی شان را در فلسطین اشغالی از دست داده اند، در زادگاه خود امنیت ندارند، اگر بازگردند هر لحظه ممکن است به بهانه ای بازداشت و اهانت شوند، ممکن است گلوله بخورند، ممکن است توهین و تحقیر شوند و با چشمان خود شاهد زن و مرد مسلح اسرائیلی باشند که با قلدری و هتاکی با زور سلاح و مرمی، تحقیرشان می کند و اگر اعتراضی کنند سرب داغ بر بدن شان اصابت کند.

آوارگان فلسطینی مصداق بارز مظلومان انسانی هستند که نه توسط جهان به رسمیت شناخته می شوند، نه جزو مصادیق حقوق بشر غربی می آیند، نه روی خوش از اعراب و مسلمین می بینند و نه اسرائیل آنها را جزو انسانها می داند.
حالا با این همه حجم جنایتی که آنها بر غزه می بینند و عزیزان شان را زیر آتش بمبهای وحشتناک و هزاران تُن آوار می بینند دست شان به جایی نمی رسد و فریاد شان جایی را نمی گیرد.

این حال را که می بینم ناخودآگاه به فکر سرنوشت میلیون ها آواره افغانستانی وطندار خودم می افتم و ده سال بعدِ این آوارگان را تصور می کنم و بعد شباهت عجیبی میان آوارگان افغانستانی و فلسطینی می یابم.
حالا طالبان بر افغانستان حاکم اند. حاکمیت مجدد گروه طالبان بر افغانستان که شباهت زیادی با حاکمیت یهود بر فلسطین دارد، باعث شده که میلیون ها افغانستانی به بیرون از افغانستان بگریزند و آواره شوند. در بین آوارگان جدید، اغلب نخبگان، تحصیلکردگان، اساتید دانشگاه، داکتران، مهندسان، معلمان، ژورنالیستان، فعالان حقوق بشر، سیاسیون، کادرهای نظامی-امنیتی و تمام کسانی قرار دارند که شوق به تعلیم و تحصیل و فرهنگ و تمدن دارند.

و جالبتر و دردناک تر آنست که اغلب این مهاجران جدید که روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود، از حوزه های انسانی ضدطالبانی هستند. دردناکتر و نگران کننده از مهاجرت های جاری، جابجایی های قومی-نژادی تازه ای است که توسط طالبان انجام می پذیرد. از زمان تسلط طالبان تاکنون صدها هزار جریب زمین به طالبان پاکستانی و جنگجویان غیر افغان در شمال افغانستان توزیع شده است. افغانستان به شکل بی محابا از طریق توزیع زمین و جابجایی های قومی، پشتونیزه سازی می شود. هم اکنون به بهانه کانال قوش تپه هزاران خانواده پشتون اعم از پشتونهای افغان و پاکستانی در امتداد این کانال و ولایت های متبوعه جابجا شده و یا در نظر است تا جابجا شوند. در ولایت های بلخ و بدخشان و قندوز و تخار و بغلان و حتی شمال کابل هزاران خانواده پشتون جابجا شده اند؛ و این درحالیست که ساکنان بومی این ولایت ها یا آواره شده اند و یا در آستانه آوارگی قرار گرفته اند. حمایت از کوچی ها و کوچیگری از سیاست های مداوم قومی در دستور کار طالبان قرار گرفته و زمین های مردم مناطق مرکزی و شمال بدین بهانه نیز در تملیک گروههای قومی قرار گرفته اند. سندسازی های قومی با هدف تملیک زمین بومیان ولسوالی ها و قریه جات نیز تشدید یافته که غالبا در پاکستان جعل و بر مردم غیرطالب افغانستان تحمیل می شود.

فقط غصب و توزیع زمین و جابجایی های قومی و سیاست گسترش ناقلین در شمال نیست که از دوره حکومت های عبدالرحمن و حبیب الله خان و امان الله خان و ظاهرشاه و... امتداد یافته حالا به شکل پر رنگی به طالبان رسیده؛ بلکه طالبان پا را فراتر نهاده و دو سال است که حتی به جنگجویان پاکستانی و عرب و چچن و تاتار و اوزبیک و تاجک و اویغور و... تذکره و پاسپورت افغانی صادر می کنند. آنها حتی روزهای خاصی را فقط برای صدور پاسپورت به خانواده ها و اعضای گروه خودشان تخصیص داده اند و این در حالیست که میلیونها انسان افغانستانی در صدد اخذ پاسپورت و ترک وطن شان هستند.

تنها این هم نیست؛ که طالبان به شکل بی سابقه ای فارسی ستیزی و فرهنگ ستیزی در پیش گرفته اند و به شدت در پی یکسان سازی قومی- زبانی هستند. آنها فارسی را زبان دشمن می دانند و سخت با فارسی و فارسیوان مخالفند. در ادارات تحت سلطه طالبان کمتر فارسیوان را می توان یافت و با مقامات ادارات طالبانی به سختی می توان از لحاظ زبانی افهام و تفهیم نمود.

این درحالیست که فرهنگیان و زنان فارسی زبان در زندان ها محبوسند و حامیان قومی طالبان با هر گرایشی مورد نوازش طالبان قرار می گیرند. امثال دیوه پتنگ و محبوبه سراج که نگاههای قومی و اشتراک نژادی-زبانی با طالبان دارند، آزادانه به هر ولایتی سفر می کنند و از هر حمایتی برخوردار می شوند و نهایتا نقش لابیگرهای طالبان در غرب را ایفا می دارند. اینها نمونه های کوچکی از بینش و گرایش قومی طالبان است.

با این حال، آینده را چگونه باید دید و چه گونه باید ترسیم کرد؟ این روند آوارگی و جلای وطن، در اوج ناامیدی از آینده، آینده را تاریک می نمایاند. کسانی اگر از مجبوری به وطن برگردند با مشکلات عدیده امنیتی- اقتصادی و حتی بعضا غصب و تملّک جایدادهای خود مواجه می شوند. این روند مهاجرت و زندگی طویل المدت در کشورهای همسایه، احساس تعلّق را از نسل های بعدی می گیرد. بر همین مبنا اسماعیل یون متفکر پشتونیست با صراحت می گوید که ما ده سال بعد نفوس شماری می کنیم تا اکثریت و اقلیت قومی-زبانی مشخص شود!
اغلب خانواده ها و افرادی که مهاجر شده اند، از اقوام غیرپشتون و از مخالفان طالبان هستند و طالبان قاعدتاً از اینگونه مهاجرت ها ناراضی نمی باشند.

بر همین اساس است که من سالهای نه چندان دور را سالهای تلخ و تاریک برای مردم خودمان می بینم. مشابهتی عجیب با وضع آوارگان فلسطینی در ذهنم تداعی می شود که حالا نه در وطن خود آرامش دارند و نه در بیرون از وطن، حقوق انسانی دارند. جدا از فلسطینی های آواره در کشورهای مجاور عربی، فلسطینی هایی که در کنار یهودی ها در سرزمین های اشغالی زندگی می کنند هرگز از حقوق انسانی برابر با یهود بهره مند نیستند؛ همچنانکه مردم ما نیز همین حالا، همانگونه اند و در آینده احتمالا با تبعیض سیستماتیک بیشتری مواجه خواهند شد.

ما سالهای بعدی نه مالک وطن مان خواهیم بود، نه مالک قطعه زمین پدری مان خواهیم بود و نه در بیرون از وطن، کشورهای میزبان، ما را سزاوار حقوق و احترام و پذیرش خواهند دید. این سرنوشت مشترک همه مردمان غیر طالبانی است. باید تا دیر نشده فکری برای فردا کرد. یقینا با طولانی شدن روند مهاجرت ها و آوارگی های وطنداران مان، با زاد و ولدهای آوارگی و خو گرفتن با هجرت و آوارگی، طالبان و قبیله طالبان صاحبان بلامنازع افغانستان خواهند بود.

حسینی مدنی- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین