ریشههای آینده اندیشی را میتوان در آغازین روزهای شکلگیری جوامع انسانی یافت. اندیشیدن در بارهی آینده، مقولهای جهانشمول است. در تمام جوامع شناخته شدهی بشری، مردم پیرامون «آینده» و «زمان» تصوراتی دارند. اگرچه نتایج و نگرشها گوناگون است، اما وجود آنها در تمام جواجع بشری غیر قابل انکار است. بسیاری بر این باورند که آینده امری جبری و محتوم است، در حالی که آینده پژوهان معتقدند آینده چیزی جز نتایج کنشها و تصمیمات انسان و جوامع انسانی در زمان حال نیست (مداحی و کاراوند، 1394: 57).
به طور کلی «آینده» از ترکیب چهار مؤلفه رویدادها، روندها، تصویرها و اقدامها پدید میآید. رویدادها واقعههایی است که افراد به ویژه متخصصان را نسبت به کارایی یک تفکر یا برنامه پیرامون آینده به تردید میاندازد. روندها مجموعهای از اطلاعاتی است که با بررسی تجارب شخصی، آموزههای مذهبی، آموزههای علوم طبیعی و اجتماعی، آداب و رسوم، فلسفه، تاریخ و... بهدست میآید. تصویرها همان واقعیات موجود از زمان حال و احتمالاتی است که از آینده طراحی میشود و اقدامات مجموعهای طرحها و برنامهها و تصمیماتی است که برای آیندهی مطلوب در نظر گرفته میشود (اسلاتر، 1380: 144 ـ146).
اما متفکران، آینده را به سه نوع تقسیمبندی میکنند که شامل آیندهی ممکن، آیندهی محتمل و آیندهی مطلوب میشود.
-آیندههای ممکن: شامل تمامی وضعیتهای ممکنی است که میتواند در آینده محقق شود هر چند که روش یا چگونگی محقق شدن آن را ندانیم . برای کشف آیندههای ممکن باید وضعیت موجود را با روشهای جدید و متفاوت بررسی کرد.
-آینده متحمل: به آیندههایی که احتمالاً تحقق مییابد اشارده دارد. اینکه چه آیندهای محتملتر است و زودتر اتفاق میافتد بستگی به شرایط و وضعیتهای گذشته و حال دارد. سوال در این نوع آینده این است که: چه چیزی احتمالا تحقق مییابد؟
-آینده مطلوب: هدف نهایی آینده پژوهان شکل بخشیدن به آیندهای مطلوب برای یک جامعه است. این آینده اغلب بر پایهی قضاوتهای ارزشی استوار است. از این رو بیشتر ذهنگرا است تا آنکه عینگرا باشند. از آنجاییکه افراد دارای قضاوتهای ارزشی مختلفی هستند، آیندهی مطلوب برای افراد گوناگون متفاوت است و ممکن است آیندهای که برای فرد یا گروهی مطلوب است، برای سایر نامطلوب باشد (مداحی و کاراوند، 1394: 36).
اگرچه آیندهپژوهی موضوع وسیع علمی و درخور تحلیل و واکاوی گسترده است، اما در یک نگاه با توجه به تقسیمبندی سهگانهی فوق، میتوان سناریوها و یا بازیهای متفاوتی را در خصوص زندگی زنان افغانستان در کشور پیشبینی کرد. باتوجه به آینده ممکن، محتمل و مطلوب، میتوان سناریوهای احتمالی زیر را در افغانستان پیشبین بود.
1- بینش تکساحتی؛ آینده ممکن
حاکمیت بالفعل گروه طالبان و رفتار خشونتآمیز آنان با زنان، نشانگر تطبیق سناریوی تک ساحتی در افغانستان است. این نوع نگرش حول محور خانواده میچرخد و دنبال محدود شدن زن به خانواده و تابیعت وی از شوهر، به لحاظ عرفی و قانونی است. محروم کردن زنان از حقوق مدنی و سیاسی این گونه توجیه میشود که زنان فطرتاً، برای فعالیتهای سیاسی و اقتصادی در خارج از خانه مناسب نیستند. بنابراین، زنان را به عنوان پایهی اصلی خانواده معرفی میکنند؛ فعالیتهای زن خارج از خانه را به ضرر خانواده نشان داده میشود. تلاش زنان جهت ورود به فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، رسانهای، مدنی و... را برخواسته از اندیشههای فمنیستی و برنامههای سکولار جهانی میداند.
با حاکم شدن گروه طالبان در افغانستان، رویکرد تک ساحتی نسبت به زنان در افغانستان حاکم شدهاست؛ رژیم طالبان زنان را از حق کار، تحصیل، حضور در اماکن عمومی، فعالیتهای مدنی، حقوقی، رسانه ای و اجتماعی منع نموده و امروز زنان در حیطۀ چهاردیواری خانه زندانی و دربند شده¬است و شواهد و روایتها بیان کننده حاکم شدن نگرش تک ساحتی بر زنان در جامعه افغانستان است. از انجاییکه طالبان قدرت مسلط هستند و گروههای معترض سرکوب میشوند، بینشهای جایگزین در برابر نگاه تک ساحتی نسبت به زندگی زنان، حداقل در آینده نزدیک ناممکن بهنظر میرسد. گمان میرود در صورتیکه جوامع بینالمللی در این عرصه مداخله نکند، بینش تک ساحتی همچنان مسلط و ممکن خواهد بود.
2.سناریوی آمیخته با مبانی غیربومی؛ آینده محتمل
محور اصلی تفکر در این سناریو؛ اعتقاد بر برابری جنسی و جنسیتی است. برابری جنسی به معنای عدم تفاوتهای ساختاری و بیولوژیکی بین جنس زن و مرد میباشد. برخواسته از برخی از اندیشههای فمنیستی است که صرفاً، نحوه آموزش، باورها و فرهنگ و آداب و رسوم را سبب تمایز جنسی و جنسیتی میداند. هدف این نوع نگرش حذف نابرابریهای جنسیتی، مردسالاری و جنسیت¬گرایی است. این نگرش برابری جنسی و برابری جنسیتی را به یک معنی تلقی میکنند و هر دو را در یک ردیف قرار میدهد. یعنی برابری جنسیتی و مبارزه با تبعیض جنسیتی را با راهکار برابری جنسی حل و فصل می نمایند.
3.تحقق حقوق بشر؛ آینده مطلوب
مطابق به این سناریو، زنان حق ورود به فعالیتهای علمی، آموزشی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حق مشارکت در مهمترین عرصههای تصمیمگیری را دارند. از جانب دیگر مطابق به این نگاه زنان محور اصلی و کانون گرم خانواده تلقی میشوند.
بنابراین، حقوق طبیعی و موضوعه بشری با سناریوی مطلوب همسو بوده و در این نگاه زن به عنوان انسان دارای حق انتخاب، آزادی، تصمیم¬گیری، تحصیل، اشتغال، مشارکت در امور سیاسی و … در جامعه و بهحیث مهمترین و اساسیترین عضو خانواده در نظر گرفته میشود. بر اساس این سناریو، وضع محدودیت، سلب آزادی، خانهنشینی، تحریم و محروم نمودن زنان از حقوق طبیعی و انسانیشان هیچ گونه توجیه و موضوعیت ندارد و چنین برخوردهای خلاف ارزشهای انسانی پنداشته میشود. مطابق این سناریو، زنان حق دارند، در تمامی فرایندهای سیاسی، اقتصادی، هنری، رسانه¬ای و تعاملات بینالمللی حضور فعال داشته باشند. اشتراک و سهم زنان در امور سیاسی باعث میشود از حقوق طبیعی و انسانی زنان دفاع کنند؛ تا ناقضان حقوق بشر نتوانند قوانین سختگیرانه، غیر انسانی را بر زندگی زنان وضع نکنند.
نتیجه
وضعیت آینده پژوهشی زنان در افغانستان نشان دهندۀ این واقعیت است که باتوجه به شرایط موجود سیاسی، حاکمیت گروه طالبان و کمتوجهی جوامع بینالمللی، بینش تکساحتی و زندگی زنان در حاشیه از جمله سناریوی ممکن حداقل در آینده نزدیک دوام خواهد داشت.
از انجایی که بخشی از نماینده ها و فعالان زن افغان در کشورهای اروپایی و امریکایی مهاجر شده اند، و بهطوردوامدار علیه وضع موجود تبلیغ میکنند و از سوی دیگر، رسانه های الکترونیک و بنگاههای تبلیغی کشورهای سرمایهداری و شبکههای اجتماعی هر روز بیشتر از دیروز، بر سبک جدید و غرب گرایانهی زندگی میپردازند؛ به نظر می رسد در چند سال آینده، سبک زندگی آمیخته با مدل غربی در کشور جز سناریوهای محتمل خواهد بود.
اما باتوجه به شرایط فرهنگی-دینی افغانستان، نقش پر رنگ زنان در امور سیاسی و اجتماعی و همچنین تقویت نظام خانواده اژ طریق حضور فعال زنان در کانون های خانوادگی، سناریوی مطلوب خواهد بود. به عبارت دیگر، الگوبرداری از رفتارهای مطلوب غربی و حفظ ارزشهای اسلامی در زندگی زنان، یکی از راههای تقویت زندگی زنان و سناریوی مطلوب در آینده خواهد بود..
برای رسیدن به سناریوی مطلوب که همان حقوق واقعی، طبیعی و انسانی زنان می باشند، به خودآگاهی، گسترش فهم عمومی، اطلاعرسانی، شکلگیری جنبشهای مدافع حقوق زنان و… لازم به نظر می نماید.
منابع
1.اسلاتر، ریچارد و همکاران (1396)، نواندیشی برای هزاره نوین، ملکی¬فر، عقیل و ابراهیمی، سید احمد و وحیدی مطلق، وحید، 1380: تهران، آصف.
2.بل، وندل (2003)، مبانی آینده پژوهشی تاریخچه اهداف و دانش، مصطفی تقوی و محسن محقق، 1392: تهران، آصف.
3.ملکیفر، عقیل و همکاران (1393)، الفبای آینده پژوهشی: علم و هنر کشف و اختراع آینده، تهران، آصف.
نویسنده: سید برهان الطافی- خبرگزاری جمهور