برای احقاق حقوق شیعیان، فعالیت ها و ملاقات هایی صورت گرفته، زمان قابل توجهی نیز سپری شده است. عملی که از طالبان تا بحال دیده ایم با حرف شان بسیار تفاوت دارد. این وعده های سر خرمن برای عقلای قوم، اعتباری ندارد و به جوی هم نمی ارزد. در افغانستانی که ما زندگی می کنیم اعتمادسازی گام نخست هر تصمیم است.
ماهها از حاکمیت طالبان می گذرد، در اعلامیه علمایی که به ملاقات طالبان می روند تا هنوز هم سخن از مطالبه وزارت و رئیس و والی در کابینه امارت گفته میشود! نگارنده بر کار این بزرگواران حیران است؛ اینها یا نمی فهمند و یا از جایی دیکته می شوند ...
لذا این متن را بعنوان یک پیشنهاد می نویسم شاید به جوانب ذیدخل، مفید واقع شود:
…
طالبان برای تدوین و یا تغییرات در قانون اساسی، قبل از تشکیل لویه جرگه تعدیل قانون اساسی، یک کمیسیون از خبرگان دایر خواهند کرد. حضور و سهم موثر نخبگان شیعی در این کمیسیون اشد ضرورت است.
باید عقلای شیعه متشکل از علما و نخبگان دانشگاهی رودرروی طالبان بنشینند و مسائل اختلافی را با منطق رسا و علمی تبیین کنند. طالبان باید سوا از محافل تعارفی با طلبگرها، در میدان علم و اندیشه و منطق، با نخبگان و علما و حقوقدانان شیعی بنشینند و قانون ماندگاری که متضمن سعادت ملی باشد را تدوین کنند. جامعه شیعی باید خود را و حق و سهم و آینده خود را و ارزش های دینی و مذهبی و فقهی شان را در آيینه قانون اساسی ببینند.
ورنه توجیهات طالبان نظر به وعدهها وعملکردهای شان، بیشتر موجب بی باوری ها شده است. بدون هیچ صغری و کبری توجه آنها را معطوف می دارم به وعده های شان و عملکردهای شان!
بنابراین تا همینجا هم باید شناخته و آموخته باشیم که هرکدام از بزرگان امارت، با جبین گشاده می بینند، با سعه صدر می شنوند، با لبان پرخنده وعده می دهند اما دو روز بعد، فراموش میکنند و کارشان را از دل شان انجام می دهند.
خود همین آقایان شورای علما شاهد زنده بر این مدعا هستند و اگر نگارنده خلاف واقع میگوید بزرگواری فرموده و تکذیبیه مستدل ارائه بدارند تا رسما فتح باب بر یک مبحث منطقی رسانه ای شود تا ناگفته ها و خفاکاری ها واضحا به اطلاع مردم رسانده شود! همین چهرههای نورانی بارها رفته و گفته و شنفته اند، اما برای بار چندم که اخیرا از زبان مولوی حنفی شنیده اند با فخر و تبختر، رسانه ای همکرده اند که ما چنین گفتیم و جنابشان چنان!
نتیجه اما تکرار یک دور تسلسل است و اظهار از موضع ضعف و مطالبه و درخواست و تظلّم
غنچه های نوشکفته همچون جعفر مهدوی که بماند به جای خودش که برای استطاعت امری و یا برای تبدیل شدن به شنگ بولانی، هزار معلق میزنند و صد رقم اهانت را به جان میخرند تا باشد در این اوضاع به نان نوایی برسند و برای خودش در آینده سیاست قومی، پوستینی بدوزند.
…
طالبان واضحا به دنبال مزدور می گردند. یعنی هرآنکسی که سابقاً بعنوان رهبر و بزرگ قومی بوده، وزیر و والی و سفیر بوده، وکیل و متنفذ بوده و یا مجاهد و چهره نظامی بوده، در حاکمیت خود، جای نمی دهند و صراحتا مخالفت می ورزند. دنبال افرادی می گردند که نام و نشان نداشته باشند تا خودشان تعیین کنند که آن فرد چهکاره باشند و در آینده چند کیلو وزن داشته باشند. چرا یک وکیل یا متنفذ یا حتی رهبر سیاسی نباید در حکومت، شریک باشد و چرا باید صدها و هزاران نفر متهم باشند! اگر غنی و کرزی و عبدالله مزدور بوده اند به بقیه چی؟ آیا این تفکر منطقی است که هر کسی در نظام سابق حرفی زده و کاری کرده، او مزدور است؟
...
سخنی با بزرگان تشیع:
با تسلط طالبان و ایجاد حکومت دینی؛ جامعه تشیع با چند مشکل اساسی مواجه است:
1- احتمال عدم رسمیت مذهب و نیز تغییرات ساختاری که در قانون اساسی خواهد آمد
2- معضلات امنیتی مراکز و نهادهای شیعی
3- عدم حضور تشیع در کانون اصلی قدرت و حکومت و احتساب بعنوان انگشت ششم
4- احتمال تغییر بافت و ترکیب جمعیتی ولایات شیعه نشین در درازمدت
5- احتمال مداخلات کشورهای وهابی مشرب در راستای ایجاد اختلاف مذهبی و تکفیر تشیع
و...
در این برهه، اولویت ها باید تعیین شوند و یک چتر کلان سیاسی-مذهبی ایجاد شود. ایجاد این چتر واحد که متحداً سه خواست عمده و عمومی مردم تشیع را با جدیت تعقیب کنند و در مورد مطالبات فردی شان مختار باشند:
- 1- حضور در کمیسیون تعدیل قانون اساسی و رسمیت مذهب تشیع
2- تأمین امنیت مراکز دینی، فرهنگی، سیاسی، آموزشی و...
3- سهیم شدن در رهبری و رأس قوای ثلاثه
بزرگواران و عالیجناب ها نباید یک ملت بزرگ را با حرکت های ناسنجیده و با خواسته های غیرعقلانی شان بیش از این تضعیف کنند و در معرض آسیب بیشتر قرار دهند! قبل از تعیین حق و حد مردم، باید کمپاین های مفت را متوقف کنند!
...
اما سخنی با امیران امارت اسلامی:
قریب هشت میلیون شهروند شیعه مذهب در میان همه اقوام در افغانستان زندگی می کنند که باید به رسمیت شناخته شوند.
قدرت سیاسی جدید احتمالا متمرکز است بر چهار رکنِ: رهبری- حکومت- قوه قضائیه و قوه تقنینیه و احتمالا شورای علمای ناظر بر اعمال افراد و جامعه و حکومت
نخبگان و نمایندگان مردم تشیّع الزاماً باید در شورای عالی رهبری نظام؛ در رهبری قوه اجرائیه، در رهبری قوه قضاییه و در ساختار قوه تقنینیه وعلمای شیعی نیز در شورای علم و فقه حضور داشته باشند. نظام باید آیینه ای شفاف باشد که همه اقوام و مذاهب بتوانند خود را در آن ببینند و احساس تعلق کنند. باشند و بمانند و حمایت کنند و با جان خود آن نظام را حفظ نمایند. آن نظامی که مردم، آن را حفظ نکنند؛ زور و فشار و تفنگ هرگز نخواهد توانست!
آنچه مراجعین تابحال از آدرس مردم تشیع طرح کرده اند بیشتر در زمینه سهمگیری در حکومت یا سیستم اجرایی بوده که با زبان تملق خدمت شما رسیده اند.
سخن نگارنده اینست که: اگر به دنبال تطبیق ارزش های دینی و شایستگی هستید مطلقا قومیت را از نظام سیاسی و اداری حذف کنید!
اگر به دنبال حکومت دینی هستید علما و نخبگان دینی شیعه و سنی را در کنار هم قرار بدهید!
اگر به دنبال حکومتی مبنی بر تقسیمات قومی هستید همه اقوام را سهم بدهید!
و اگر در پی حکومتی شایسته سالار هستید شایستگان همه اقوام را سهم و نقش بدهید!
اما اگر به دنبال تحمیل حکومت امارتی بر مبنای طالب و جهاد و سهامی جنگ هستید رسما اعلام بفرمایید تا همگان بدانند و بفهمند و چاره کار خود را بیندیشند!
با تمام اینها اما حضور تشیع در سطح رهبری قوا الزامی است و اگر چنین نشود یقینا پایههای حکومت امارت نیز همانند سایر حکومت های متأخر، دیری نمیپاید!
اینکه می فرمایید فلان فرد هزاره در فلان وزارت معین است، پاسخی از روی سادگی به انسانهای سادهلوح است. سیاست حاصل اقناع و قناعت است. باید افکار عمومی قانع شوند ورنه استدلالی که قناعت حاصل نکند، اعتباری نمی آورد.
در نظامی که خود را در کنار شما و به موازات شما و همسطح و هموزن شما در صدر قوا نبینیم، وزارت کردن همپایه ماموریت کردن برای بیگانه است. همچنانکه اشرف غنی از تاجیک و ازبیک و هزاره در کابینه اش کار می کشید و تحقیر و تحمیق می کرد.
اگر در چنین سطحی، آمادگی پذیرش ندارید، بدانید که صف شما از صف ملت، کاملا جداست و هرگز موفق نخواهید شد حکومتی مردمی تشکیل بدهید که استوانه های آن بر مبنای مشروعیت و رضایت و حمایت مردمی استوار بماند.
اگر جمهوریت با حمایت کل جهان نتوانست بیش از دو دهه دوام بیاورد یقین بدانید که امارت نیز تاریخ انقضا خواهد داشت. چون بی اعتمادی و نارضایتی از درون، هر حکومتی با هر میزان از اقتدار را دیر یا زود فرو میپاشد. فروپاشی جمهوریت غنوی بیش از آنکه حاصل جنگ شما باشد، حاصل بی اعتمادی و نارضایتی مردم بود.
اینکه برای حقوق تشیع کمیسیون ایجاد کرده اید، معنای بلند و رسای این نکته است که شیعیان را در حد و سطح یک کمیسیون می بینید و اختیار هشت میلیون انسان را در قلم و سلیقه چند انسان، محدود میکنید و این برای تشیع بسیار ناگوار و مایوس کننده است.
شیعه، منحصر در وجود فلان حجت الاسلام و هزاره، مقید در هیکل فلان داکتر نیست. شیعه و هزاره ریشه در تاریخ این سرزمین دارد، هشت میلیون انسان هستند که در این وادی، جهاد کرده اند، سختی ها دیده اند، شهیدها داده اند، علم آموخته اند، خدمت کرده اند، برادری کرده اند و حالا طالب برابری هستند؛ حرکت شان رو به جلو است؛ هر نظامی با حضور و شراکت آنان می تواند قدرتمندتر وماناتر شود.
ادامه دارد...
حسینی مدنی-
خبرگزاری جمهور