هدف جنگ در افغانستان همیشه در حال تغییر است. در سالهای نخست گفته میشد که هدف از حضور قوتهای ناتو و امریکا، از بینبردن طالبان و القاعده است اما در سالهای بعد هدف این جنگ ساختن افغانستان، رسیدگی به اقتصاد این کشور و تامین حقوق زنان عنوان شد.
در طول زمان هدف اعلام شده از این جنگ دائما در حال تغییر بوده و در حال حاضر ترمپ اذعان میکند که افغانها باید خود از سرزمین و مردم خود پاسبانی کنند، ما پولیس جهان نیستیم. بعد از حمله به بیمارستان 100 بستر دشتبرچی، زلمی خلیلزاد در یک رشته از توییتهای خود سعی کرد از طالبان قباحتزدایی کند و ثابت کند که حمله کار فرقهگرایان داعش بود و هیچ ربطی به جنگ جویان طالب ندارد.
در ظاهر امر، شاید این استدلال ساده بهنظر آید، اما در واقع حکایت از تغییر معادله جنگ میکند. معادلهای که در ذیل تبلیغ اهداف داعش و مساعدسازی عرصه فعالیت برای این گروه، تا حریفان و دشمنان منطقهای و استراتژیک آمریکا دخیل قضیه شوند. در واقع هزینه جنگ افغانستان روی شانههای آمریکا سنگینی میکند و خلیلزاد مامور شده تا این وزن را کاهش دهد.
چشمپوشی و بی اعتنایی آمریکا و همکاسههایش در برابر مرگ اطفال و زنان بیگناه، نشان میدهد که آنان راه خود را میروند و تخطی و دهنکجی طالبان و تروریستان در شرایط مذاکره، در چارچوبی که آمریکا میخواهد، ممکن به ضرر افغانها و کشورهای منطقه باشد، اما به نفع آمریکاست.
توییتها و مصاحبههای خلیلزاد در چند ماه اخیر روی این مساله متمرکز هستند که آمریکا از عرصهی جنگی و نظامی در افغانستان خارج شود و تنها در عقبهی حکومت نقش حمایتگر سیاسی را بازی کند.
در واقع خلیلزاد به دنبال این است که نشان دهد آمریکا در شرایط فعلی به دنبال حمایت از دولت افغانستان از طریق نقشی غیرنظامی است. از یک طرف طالبان را تکریم میکند و سعی مینمایید جایگاه سیاسی آنها بهعنوان طرف گفتگو کننده دچار زوال نشود، چون آمریکا دنبال پایان جنگ نیست و میداند که توافق صلح با طالبان هیچوقت معنی ختم جنگ را نمیدهد، گروههای تروریستی همچنان در گوشه و کنار افغانستان به قتل و قتال ادامه خواهند داد، اما ادامه گفتگو و تعلیق وضعیت نابهنجار افغانستان چیزیست که در محیط بینالملل به پرستیژ سیاست خارجی آمریکا صدمه نمیزند و این نقشهای است که پای نیروهای نظامی آمریکا را از جنگ بی پایان و پر هزینه افغانستان خارج میسازد.
از طرف دیگر، بحث داعش با تبلیغات این استراتژیست آمریکا داغ تر میشود و زنگ خطری نواخته میشود که افغانستان با فاز جدید جنگ نیابتی مواجه خواهد شد. خلیلزاد به عنوان مامور وزارت خارجه آمریکا به دنبال این است در این شرایط به شدت حساس و پر تنش بار هزینههای امنیتی و جنگی افغانستان را به دوش همسایگان این کشور بیاندازد.
بازیگرانی که از آشوب در آینده افغانستان بدون شک نگران هستند. آمریکا از این امر اطمینان دارد که ایران، روسیه و چین افغانستان را به دلیل اشتراک مرزی و مجاورت ژئوپلتیکی رها نخواهند کرد. بحث فرقهگرایان داعش در حال وسعت پیدا کردن است و این کاری است که تبلیغاتگران عمدا انجام میدهند و در مقابل او میخواهند برق فاطمیون از هزارهجات بلند شود و دست نامرئی ایران وارد عرصه شود. با توجه به شرایط تحریمها و تنشهای داخلی و خارجی ایران، علاقهمندی تهران بسیار محتمل است، اما هیزم این جنگ را آمریکا و همپیمانان آن در منطقه تهیه میکنند.
خلیلزاد بهعنوان نماینده واشنگتن و آشنا با ساختار سیاستهای منطقهی خاورمیانه، در این شرایط بسیار حساس تارخی به دنبال این است تا با واگذاری هزینههای جنگ افغانستان، چرخه قدرت جهانی را کنترل و هزینه رقبای خود را افزایش دهد. طی 20 سال حضور آمریکا در افغانستان و مصرف میلیاردها دالر، وضعیت اقتصادی، سیاسی و رفاهی مردم زیاد تغییر نکرده است.
بحران بیکاری، افزایش فقر، ناامنی در اکثر ولایات و سامان نگرفتن هستهای دموکراسی و بار بار به چالش کشیدن پروسهای انتخابات همه براهینی هستند که افغانستان را در حالت شکنندگی و ضعف نشان میدهند و رهبران سیاسی و نظامی واشنگتن اطمینان دارند که ساختار درهم شکسته افغانستان میتواند برای دههها به معضلی منطقهای تبدیل شود. از این رو زلمی خلیلزاد به دنبال طراحی استراتژی مناسب برای درگیر کردن بازیگران مورد نظر در افغانستان است.
خلیلزاد ظاهرا سیاست فعال آمریکا را در عرصه صلح میخواهد در محیط بینالملل تثبیت کند و بدون خواست و نظر کشورهای منطقه و دخیل قضایا، پیشکسوت باشد، اما مبرهن است که صلح و ثبات در افغانستان و منطقه، بدون در نظر داشت منافع همه طرفها ممکن نیست و بایسته است که ادبیات گفتگوهای صلح، منطقهی باشد تا بتواند برای بلندمدت ریشههای منازعه را در مقیاس بینالمللی بخشکاند.
سعادت موسوی- خبر گزاری جمهور