۰

فاصله‌ی ما تا ملت واحد

صبور بیات
شنبه ۲۶ دلو ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۴۲
فاصله‌ی ما تا ملت واحد

 
نماد یکپارچگی در معنی کلان‌تر رمز موفقیت ملت‌ها است. تا هنوز هیچ نمادی در افغانستان در یک پرستیژ قرار نگرفته است که همه به آن توافق داشته باشیم، احترام‌اش کنیم و موجب یکپارچگی جامعه‌ی افغانستانی شود. همانگونه که رمزی در زندگی افراد وجود دارد؛ گاهی روز قدس را نماد یکپارچگی ملت‌های مسلمان می‌گویند، گاهی از مناسک حج به عنوان یکپارچگی مسلمانان جهان یاد می‌شود. ادبیات و زبان را گاهی نماد یکپارچگی می‌خوانند. همین سمبل یا نماد در دیدگاه عرفی آکادمیک مورد اشاره، نمادها چیزهایی هستند که در زندگی روزمره به کار می‌روند و معمولاً به معنای نشانه یا کنش‌هایی هستند که قرار است بر اساس مجموعه هنجارها یا قراردادهای مشترکی، معنایی را به فردی دیگر انتقال دهد. یک نماد ابتدا نیاز به پذیرش جمعی دارد. بنابراین معانی نمادین بر پایه قراردادهای اجتماعی در یک فرهنگ درونی می‌شوند. همان نمادی که مورد پذیرش جمعی ما افغانستانی‌ها قرار گرفته است، چیست که بر اساس آن به یکپارچگی برسیم؟ 
 
با کشور خیلی‌ها الینه شده‌اند. احساس غربت و بیگانگی می‌کنند. اقوام زیاد در این سرزمین به جاهای دیگر آدرس داده می‌شوند. در سایر کشورها که ملت‌های یکپارچه هستند، وجود اقوام مختلف در درون جامعه، موجبات داد و ستد فرهنگی و اجتماعی را در طول تاریخ فراهم آورده است چرا که کشوری چند قومی استند. در دیگر کشورها تنوع و کثرتگرایی امتیاز تلقی می‌شود از آن به عنوان یک پروسه که زیبایی می‌آورد حمایت می‌کند.

در افغانستان کثرت‌گرایی و تفاوت‌ها سرکوب می‌شوند. دوام و استمرار هویت، فرهنگ در طول تاریخ، مدیون گروههای مختلف قومی شده است/ می‌شود و این نقطه به نماد یکپارچگی آنان مبدل می‌گردد/گردیده است. پذیرفتن هویت‌های قومی-اقلیت‌ها بواسط دولت‌ها و شهروندان، دولت‌های شهروند محور، شهروندان دولت‌مدار یکی از راه‌های ملت واحد شدن است. وقتی از گذشته‌ها روایت می‌شود که اقوام این سرزمین باهم برادروار زندگی می‌کردند، به این فکر می‌افتم که آنان نمی‌توانسته‌اند، صدای‌شان بلند کنند که دارای هویت قومی متفاوت‌اند.

امروز با توجه به پویایی فرهنگ و تحولات اجتماعی فرهنگی در دو دهه اخیر، مردم درک جامع‌تری از جهان، فرهنگ جهانی و هویت تاریخی-فرهنگی و قومی شان یافته اند. این شناخت و آگاهی بی‌تاثیر از شرایط محیط داخلی و خارجی نبوده است، پرسش‌هایی مطرح می‌کنند. وارد گفتمان‌های شده‌ایم/می‌شویم که در گذشته‌ها وارد آن  نمی‌توانستیم بشویم. هرقدر که نقاط اختلافی رویش گفتگو صورت گیرد و سر بحث‌ها باز شود. یعنی بوخچه را باز کنیم می‌توانیم ببینیم در داخلِ بوخچه چه چیزی وجود دارد که نادیده گرفته شده است.

این فرضیه که در اثر جهانی شدن، شاهد رشد و گسترش هویت‌های قومی و در نتیجه به چالش کشیده شدن هویت ملی که نداریم؛ خواهیم بود، به لحاظ نظری و عملی قابل دفاع است. در راستای جریان جهانی شدن و به منظور شناسایی نوع رابطه فرهنگی، هویتی، قومی، تاریخی اقوام با فرهنگ سنتی و حاکم، می‌توانیم فرض را نه بر جدایی و تمایزپذیری، بلکه بر پیوستگی، تعامل و اثرگذاری فرهنگ‌ها بر یکدیگر در نظر بگیریم و با این فرض است که مهمترین زمینه برای گسترش روحیه و تمایلات جهان گرایانه در هویت افغانستانی را می‌توان در منشاء تاریخی آن ملاحظه کرد.
 
کسانی که از ملت واحد گپ می‌زنند و رگِ حساسیت شان می‌پندد نخست از عملکردهای دولتی بگویند که ملتی را نتوانسته در ابتدائی‌ترین سطح‌اش باهم نزدیک کند. بزرگترین مشکل افغانستان امروز برتری‌طلبی قومی است. برتری‌طلبی که تلاش می‌کند هرچه که آنان می‌خواهند، باشند تا آنچه استند. امروز هویت قومی، فرهنگ، جغرافیا، اصالت، خانه، خانواده و هر چیز دیگری که برای مردم بیشتر از هر زمان دیگر ارزش دارد، اکثریت گویان دیگران را بپذیرند که اقلیت‌ها و سایرین در  نماد قدرت، نماد اتحاد و یکپارچگی ملت فارغ از هر اندیشه قومی مذهبی و جناحی گردهم آیند. 
 
فاصله‌ی ما ملت واحد شدن متأسفانه طولانی‌ست. اکثریت از ملت واحد رویا تعریف نکرده‌اند. تا زمانی که به ارزش‌های فرهنگی، تاریخی و هویتی-قومی دیگران احترام قائل نشویم این فاصله دور و دورتر می‌شود. می‌ترسم زمانی این فاصله تا مرحله تجربه برسد. در آن زمان صدای همدیگر را نمی‌شنویم. همسایگان خوب نیز بوده نمی‌توانیم. فاصله اگر کم کنیم می‌توانیم در شعار نه، در عمل. مثلا در عمل فردا یک اقلیت کوچک را در بلندترین مقام دولتی مقرر کنیم، مثلا اقوام که می‌خواهند، حق دارند، هیچ موانع قانونی در برابر خواست شان ندارد را نام شان در شناسنامه‌های برقی درج کنیم. در زبان مادری همدیگر دخالت نکنیم. برای کسانی که به زبان دیگر تکلم می‌کنند. تعیین تکلیف نکنیم. واژه‌گان که ما می خواهیم تحمیل نکنیم. مثلا قبر چند شاه دو صد سال اخیر را اگر بازسازی کردیم، برویم برج‌های غزنی را مواظبت کنیم که فرونریزد. منارهای غور را نمانیم فرو بریزد. مرقد ابوریحان بیرونی را از غربت و بیچارگی نجات دهیم.

صبور بیات- خبرگزاری جمهور
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


لی لی
Brazil
از این مقاله بوی هزاره می آید، تا قوم هزاره کفن نشود، این وطن وطن نشود.
پربازدیدترین