عدهای هنوز در دههی پنجاه، شصت و هفتاد زندگی میکنند و نمیخواهند درک کنند تا وضعیت افغانستان، با حذف و انکار همچنان به بُنبست ختم میشود. نفی و امتناع همدیگر، نهتنها حضور و دخالت کشورهای منطقه و فرامنطقهای را در افغانستان، بیشتر نموده است، بلکه وضعیت این کشور را نیز پیچیده، نامعلوم و نامشخص میسازد.
ازسوی دیگر، جناحهای مختلف و برگزاری نشستها و جلسات متعدد درامور صلح، همانطوریکه اهمیت این موضوع را نشان میدهد، همچنین از عدم هماهنگی، رقابتهای منفی و چندپارچگی افغانها در پروسه صلح خبر میدهد. ازاینرو، نفی و امتناع افغانها از همدیگر؛ پای کشورهای قدرتمند و سازمانهای مختلف امنیتی را بیش از پیش فراهم میسازد و در کشورهای مختلف، درکنار سیاستگذاران خارجی این کشورها، بخشهای استخباراتی، امنیتی و دفاعی آنها نیز بهصورت مشترک و جدای از هم، به امور افغانستان میپردازند.
ازاینلحاظ، افغانستان به میدان رقابت و جنگهای نیابتی تبدیل شده است و کشورهای متعدد، میکوشند تا از این آب گلآلود، ماهی بگیرند و بخشی از منافع برونمرزیشان را در خاک افغانستان بدست آورند. ناامنی و جنگهای ناتمام و درازمدت، درکنار حضور نزدیک به دو دههی ناتو در افغانستان؛ فعالیتهای گستردهتر روسیه، چین و جمهوری اسلامی ایران را نیز در پی داشته است. عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر نیز چشم از افغانستان نمیبندند. پاکستان هم این کشور را حیات خلوت خویش میپندارد و از هیچ تلاشی برای حکمروایی و دخالت در امور افغانستان فروگذار نیست. حساسیت و دخالتهای پیدرپی پاکستان در افغانستان، هند را نیز حساس و فعال ساخته است، تا از رقابت در این کشور بازنماند.
بنابراین، حذف و انکار افغانها نسبت به یکدیگر، این جغرافیا را به میدان مبارزه و رقابتهای پیچیده و ناتمام تبدیل کرده است و مجاهدینی که در دهه شصت و هفتاد، مورد حمایت غرب و ایالات متحده آمریکا، درمقابل نفوذ اتحادجماهیرشوروی در افغانستان قرار داشت. درحالحاضر، بهعنوان جنگسالار و گروههای افراطی، توسط همین کشورها معرفی میشوند. چون دیروز، مانع نفوذ سرخها بود و در این زمان، خود مانعی برای حضور و گسترش نفوذ غرب محسوب میشوند.
دراین میان، مردم، قربانیان اصلی جنگهای نیابتی و منافع متضاد قدرتهای بیرونی است. از بیرون افغانستان، درمورد روند صلح و امور این جغرافیا، تصمیمگیری میشود و نهتنها مردم، بلکه سیاستمداران و رهبران این کشور نیز تصمیمگیرندگان اصلی این پروسه نیستند. تصمیمگیرندگان از بیرون، امور افغانستان را جهت میدهند و گاهی طالب ظهور میکند و زمانی القاعده و داعش. این ظهور و افول، بهترتیب منافع و حضور و فعالیت ناتو و دیگر کشورهای ذینفع را در افغانستان مساعد میسازد.
ازاینرو، گاهی چنان پرقدرت، از عدمحضور داعش در افغانستان سخن گفته میشود، که گویا اصلا داعش وجود خارجی نداشته است و زمانی هم ناتو و رسانههای جهانی، چنان فعالیتها و استراتژی درازمدت داعش در افغانستان را تعریف و بیان میکنند، که گویا در نوشتن و طراحی آن، شریک و حضور داشتهاند. اینجاست که زمان انقضای طالبان فرامیرسد و روند گفتگوهای صلح وارد فضای جدید و جدی خود میشود.
صدای خفهشده و ناشنیدهی نزدیک به دودههی حکومت افغانستان، مبنی بر آموزش، تجهیز و اعزام طالبان از پاکستان به افغانستان، به گوش مقامات کاخ سفید خطور کرده و زلمی خلیلزاده، فرستاده ویژه خود درامور صلح افغانستان را، برای چندین مرتبه به پاکستان میفرستند. خلیلزاد نیز برای رضایت طالبان، دست به دامن پاکستان و ISI میشود، تا ازاینطریق مذاکرات صلح به نتیجه برسد. دراین میان، گاهی با مقامات افغان نیز مشورههایی صورت میگیرد. اما، آنچه مهم و در اولویت قرار دارد، رضایت و همکاری پاکستان، برای کشاندن طالبان به میز مذاکره و صلح است.
اما، یک مسئله بسیار مهم، فراموش شده است و این ازیادرفتگی، راه حل صلح افغانستان را پیچیده میسازد. آن مهم؛ چندپارچگی، انکار و حذف افغانها توسط خودشان است. برگزاری جلسات متعدد، تبعیض و نشستهای ضد و نقیض، همواره به ضرر افغانها و این سرزمین تمام شده است. صلح طالبان، که بیشتر با معیارها و منافع غربی تحقق خواهد یافت، گروههای افراطی دیگری چون داعش را فعالتر میسازد و این کشور را همچنان در ناآرامی و جنگهای ناتمام قرار میدهد.
این ضدیت، در دوران حکومت حامدکرزی وجود داشت و درحال حاضر نیز وجود دارد. عدهای سعی دارند تا حکومت را کنار گذاشته و بهصورت مستقل در پروسه صلح سهم بگیرند. این سهمگیری، بهجای اینکه براساس استراتژی واحد و مبتنی بر منافع بلندمدت افغانستان و مردم این سرزمین تعریف شود، بر منافع شخصی کوتاه مدت و رقابتهای نفی و انکار بنا شده است. این حذف و امتناع، نهتنها حضور و دخالت کشورهای خارجی را بیشتر ساخته است، بلکه واگرایی و چندپارچگی افغانها را نیز عمیقتر میسازد.
ازاینرو، مقامات و مسؤولین حکومت، رهبران احزاب سیاسی، علما و ائمه جماعات، جامعهمدنی و شهروندان، باید کدورتها و حذف همدیگر را کنار بگذارند و درمورد یک سیاست داخلی و خارجی واحد به توافق برسند. تازمانیکه این چندپارچگی و سیاستهای حذف و انکار وجود داشته باشد، افغانستان، همچنان در ناآرامی و جنگهای ناتمام قرار دارد. دراینباره، برخی راهکارها میتوان چنین باشد:
- 1- حکومت افغانستان، بهعنوان تبیینکننده و مجری سیاستگذاری داخلی و خارجی، باید با دعوت از افراد تاثیرگذار، رهبران احزاب سیاسی، علما، اصحاب رسانه و جامعهمدنی، به تصمیم واحد در روند مذاکرات صلح برسد. ممکن حکومت چنین جلساتی را بارها تشکیل داده باشد، اما عدم هماهنگی و چندصدایی افغانها، تصمیمات حکومت را نیز تضعیف میسازد. بنابراین، حکومت، بهویژه رئیس جمهور غنی، باید این اجتماع ملی را بهوجود آورد.
2- چهرههای تاثیرگذار افغانستان، بادرک شرایط موجود، و بهخاطر مردم و آیندهی اطفال بیدفاع، از رفتار و رقابتهای منفی پرهیز کنند و منافع بلندمدت و ثبات این کشور را با نفع چند صباحشان تغییر ندهند. این چهرهها با تاثیرگذاری و اعتماد بر حکومت، میتوانند به منافع ملی و شخصیشان، بهصورت همزمان بپردازند.
3- حضور و دخالت سازمان ملل متحد. فعالیت این سازمان باید با اولویتها و منافع مردم این سرزمین صورت گیرد، نه اینکه پس از تصمیمگیری و ترسیم نقشه راه قدرتهای بزرگ و منطقه درامور افغانستان، سازمان ملل متحد، فقط تاییدکنندهی آن سیاستها باشد.
4- حل سیاسی قضیه افغانستان، نهتنها برای افغانها اهمیت دارد، بلکه برای کشورهای منطقه و جامعهبینالمللی نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. ازاینرو، انحصار پروسه صلح توسط قدرتهای بزرگ، نمیتواند منجر به صلح دائمی در این کشور گردد.
5- اجماع و حضور کشورهای ذینفع، در کنار ایالات متحده آمریکا اهمیت بسزایی دارد. ازاینلحاظ نفوذ روسیه، چین و جمهوری اسلامی ایران در افغانستان، غیرقابل کتمان است و باید این کشورها نیز در امور صلح حضور واقعی داشته باشند.
سخن آخر اینکه، تازمانیکه یک اجماع واقعی ملی و همدیگرپذیری در سیاستگذاریهای داخلی و خارجی افغانستان صورت نگیرد، مذاکرات صلح و مناقشات و جنگهای ناتمام این کشور به اجماع منطقهای و بینالمللی نیز نخواهد رسید و این وضع ادامه خواهد داشت.
وضــــع افـــغــانـــســتــان |
مؤلفهها |
نحوهتاثیرگذاری |
حذف و انکار/ انسجام |
استدلال |
سازمان ملل متحد |
تحتتاثیر غرب، بهویژه ایالات متحده آمریکا |
بهدنبال انسجام افغانستان/ اما، عدمتوانمندی در اتحاد و همسویی قدرتهای بیرونی و داخلی درامور افغانستان |
بیشتر تاییدکننده و دنبالهرو عملکرد قدرتهای غرب |
قدرتهای بزرگ |
مداخله درتمام امور و سوءاستفاده از وابستگیهای سیاسی، نظامی و اقتصادی افغانستان |
ایجاد تفرقه و چندپارچگی(حذف و انکار)، بهبهانهی آوردن دموکراسی و مردمسالاری/ بهخاطر حضورشان |
اعمال سیاستگذاریها، براساس اولویتها و منافعشان |
قدرتهای منطقه |
سوءاستفاده از ضعف حاکمیت و فقر افغانستان، درجهت منافع خود |
بهدنبال حاکمیت ضعیف و انسجام نسبی در افغانستان، بدون حضور ناتو |
رقابت و ایجاد موانع برای ناتو، ارتباط با حکومت و مردم افغانستان |
افغانهای متفرق |
(شرایطیفعلی)تعصبات حزبی، قومی، زبانی و مذهبی،
کدورتهای چهلساله/ وابسته به قدرتهای منطقه و فرامنطقهای |
رقابتهای منفی؛ بدنبال حذف، انکار و نفی همدیگر/ اتحاد و انسجام، براساس منافع شخصی کوتاهمدت |
اولویت شخصی و تامین منافع کشورهای خارجی |
افغانهای متحد |
(ساخت شرایط) همدیگرپذیری، همگرایی و عدم وابستگی به بیرون |
انسجام در سیاستگذاری داخلی و خارجی، ملت شدن و منافع ملی |
شایستهسالاری، حکومت قوی و غیروابسته به بیرون |
سیدحسین هادی، ماستر روابط بینالملل-
خبرگزاری جمهور
22 دلو 1398