عالم دین، مجاهد، سیاستمدار دینی، رهبر جهادی، شیخ الحدیث، پیرو جبهه مقاومت و... القابی هستند که با شنیدن نام عبد رب الرسول سیاف به ذهن مان می آید. بیشتر اما با هویت رهبر دینی و جهادی از سیاف شناخت داریم.
اشرف غنی اما چهره ای که بزرگان را به انزوا برده ؛ نه اهل جهاد بوده و نه اهل تدیّن؛ نه حدیث می داند و نه آیتی را درست می خوانَد و نه فرایض و اعمال عبادی را درست می شناسد.
سیاف اما به غنی اقتدا کرد. او همفکران و همرزمان جهادی اش را نادیده گرفت و پشت به آنان کرد. او عزت و حرمت پیرمجاهد هراتی "امیراسماعیل خان" را نادیده گرفت؛ جمعیت و محاذ و پیر و حضرت و مجاهد و مقاومتگران را پشت پا زد، سخنرانی های حماسی و آتشین خود را به باد فراموشی سپرد و در بدل امتیازی، به اشرف غنی اقتدا کرد.
جناب استادِ محاسن سفید و موعظه گر، نیندیشید که آقای غنی بخاطر سلیقه شخصی اش، با لجاجت و در تقابل با تمامی بزرگان و عقلای سیاسی، پایتخت کابل و تمام ادارات دولتی را یک هفته تعطیل کرده، راهها را بر روی تمام مردم مسدود ساخته، میلیون ها دالر سرمایه ملی را بیجا مصرف کرده، میلیون ها دالر به تاجران کشور زیان رسانده، با تمامی بزرگان و معززین ملی درافتاده، اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور را متشنج ساخته، از اثر خودخواهی اش حتی جان یک نوزاد بیمار معصوم و مظلوم را گرفته و خانواده ای را داغدار ساخته؛ تا جرگه ای را برگزار کند. اینها همه جرم است. جرمی حاصل از خودخواهی های یک حکمران سرکش؛ و استاد سیاف با آن دستار و ریش سفید و با آن صبغه دینی و با آن سابقه جهادی و با عقبه علمی، شریک جرم اشرف غنی شده است.
او آیا نمی تواند درک کند که خانواده ای از اثر خودخواهی غنی، کودکش را از دست داده؟ آیا او نمیداند میلیون ها دالر سرمایه بیت المال اسراف می شود؟ آیا او به یقین رسیده که اغلب مجاهدین به خطا رفته اند و صراط اشرف غنی، صراط حق و صراط مستقیم است؟
آیا سیاف سخنان گذشته اش را فراموش کرده؟ آیات جهاد را که در ابتدای سخنانش تکرار می کرد از یاد برده؟ فراموش کرده که از حق و صلابت مجاهدین فریاد می زد و اشرف غنی را به مواد اول و دوم و سوم قانون اساسی که راجع به دین و نظام است، ارجاع می داد؟
سیاف خوب می دانست که هیچکدام از بزرگان و عقلای قوم و ملت حاضر نشدند آلت دست غنی شوند و آبروی شان را در پای خودخواهی فردی بریزند.
هیچکس حاضر نشد به غنی اقتدا کند و پیرو او باشد و همگان عزم کردند که غنی را متوجه این خبط کلان سیاسی اش بسازند و راه را بر دیکتاتوری یک انسان لجوج ببندند اما در آخرین لحظات، سیاف پیدا شد که به او اقتدا کند و آبروی یک فرمانروای لجوج را بخرد و آبروی خود را به حراج بگذارد.
سیاف بر بالای استیج که رفت تا سخنرانی کند در ردیف اول فقط اعضای تیم دولت ساز اشرف غنی را دید و دید که این جرگه چقدر خالی از همسنگران دیروز خود وی است. استاد سیاف وزن سیاسی خود را تا حد امرالله صالح فروکاست.
هیچ فراموش نمی کنیم که از آدرس جهاد تا چه اندازه بر اشخاص بی ریشه تاخته است و اکنون در اقتدا به غنی تیشه ای برگرفته و به ریشه خود زده است.
استاد سیاف برخلاف اراده عمومی مردم قرار گرفته و باید دید که مردم و بزرگان سیاسی کشور در مورد او چگونه قضاوت خواهند کرد. سیاف باید بیندیشد که نتیجه نشست جرگه فرمایشی غنی چه خواهد بود؟ واکنش ها؛ نتایج و پیامدهای آن چه می باشند؟ آیا طالبان نتیجه این نشست را می پذیرند؟ آنها در مورد سیاف چه خواهند گفت؟
او در قبال دریافت امتیازاتی که تاهنوز مبهم است؛ به اشرف غنی اقتدای سیاسی کرده و علم و بزرگی و دیانت خود را در میدان غنی به بازار آورده است.
می انگاشتیم که سیاف شاید عقلانی تر بیندیشد، از گذشته های ناکام اش پند گرفته باشد. دو بار شکست در انتخابات ریاست پارلمان در برابر یونس قانونی، شکست در انتخابات ریاست جمهوری، شکست فرزندش در انتخابات پارلمانی و... باید استاد را کمی محتاط تر می ساخت تا در وادی سیاست، تصمیم پخته تری بگیرد اما چنین نشد. شاید محدودیت و معذوریت، این پیر مجاهد را مجبور ساخته باشد اما باید دید که غنی برای سیاف چه خواهد کرد!
اگر فرزند سیاف را در لیست نهایی برندگان انتخابات کابل ببینیم، اگر برای سیاف و دار و دسته اش مواقف کلان حکومتی ببینیم، آنگاه در می یابیم که غنی هم متقابلاً این خدمت سیاف را پاس داشته است!
سیدجواد حجت-
خبرگزاری جمهور