۱

رهیافت برای صلح دایمی در کشور

دوشنبه ۹ ثور ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۴۳
رهیافت برای صلح دایمی در کشور

نزدیک به دو دهه است که حرف‌ها و حدیث‌ها از صلح و آشتی در کشور، سرخط خبرهاست و هم‌چنان شورای پر مصرفی به نام «شورای عالی صلح» نیز سال‌هاست که تاسیس شده است، اما متاسفانه هیچ کاری مثبتی در راستای صلح انجام نیافته است. در این روزها نیز جرگه مشورتی صلح در حال برگزاری است این‌که آیا نتیجه مثبت خواهد داد یا منفی؟ زمان پاسخ می‌دهد و به نظر می‌رسد این هم ره به جایی نخواهد برد. پرسش اصلی این است که چرا ما از صلح دایمی محروم هستیم؟ در این نوشتار به برخی از این عوامل پرداخته شده است.

  1. فِقدان اراده ملی برای صلح. شکی نیست آن‌هایی که به اعمال ضدِ امنیت ملی دست می‌زنند و یا مقابل حکومت مرکزی سلاح بر می‌دارند، در میان جمع از مردم جا دارند؛ به این معنی که آنان از جایگاه و موقعیت اجتماعی برخوردارند. هستند در نقاط این کشور، افرادی که به مخالفان حکومت عشر و مالیات می‌دهند و آنان را کمک می‌کنند و اعتقاد دارند که آنان مجاهدان راه خدا هستند... از این نگاه، در روند صلح در کشور، ما با یک فقدان اراده جمعی برای صلح روبرو هستیم و اگر مردم مناطق مختلف کشور – خصوصا مناطق نا امن – خواهان صلح باشند، شاید نیازی به مذاکره و مصارف گزاف دولتی نباشد.
    تک‌تک شهروندان افغانستان، افراد مسلح و مخالفان دولت را می‌شناسند، به راحتی می‌توانند آن‌ها از عبور و مرور مخالفان دولت را در مناطق شان ممنوع و کمک‌های مردمی شان را قطع کنند. ولی به نسبت تبلیغات سوءی که از حکومت مرکزی افغانستان صورت گرفته، مردمان تحت تسلط مخالفین دولت، فکر می‌کنند که افغانستان تحت إشغال آمریکا قرار دارد و آنان وظیفه دینی خود می‌دانند که مخالفان آنها را کمک کنند.
    بنابراین یک نیروی سراسری مردمی برای صلح وجود ندارد. حکومت مرکزی اگر واقعا خواهان صلح باشد، باید از طریق ملت اقدام نماید. با سران اقوام مختلف تحت تسلط مخالفان مذاکره نماید و آنان را به صلح دعوت کند. در غیر آن اگر یک جریان مخالف دولت، مصالحه کند، جریان بعدی زمینه را برای جنگ با دولت با پشتوانه مردمی مناسب می‌بیند.

    فقدان اراده سران دو طرف. مخالفان دولت بنابر مذاکرات مختلفی که در بیرون مرزها انجام داده‌اند و نتیجه‌ای ملموسی هم نگرفته‌اند، یکی از علت‌ها این است که این همه مذاکرات فرمالیته‌ای بیش نبوده و آنان قصد داشته که حکومت افغانستان را مصروف نگهدارند و در این میان، برنامه‌های خودشان را پیش ببرند. حکومت افغانستان نیز در این مورد به انواع موانع رو به رو بوده.
    خواست‌های مختلفی که از طرف جامعه مدنی، رهبران احزاب و نهادهای حقوق زنان وجود داشته، سبب شده است که طرفِ مذاکره نتواند به یک راه حل پیشنهادیّ قطعی برای صلح با مخالفان دولت برسد. زیرا مصالحه با مخالفان، به معنای آن نیست که حکومت با همین روال که فعلا دارد، ادامه دهد؛ طبیعی است باید یک مقداری کوتاه بیاید و مخالفین دولت را به عنوان یک واقعیت اجتماعی در بدنه دولت جا دهد و از طرف دیگر، مخالفان دولت، صلح بدون دست‌آورد را هیچ گاهی نمی‌پذیرند. مخالفان دولت با اهدافی که دارند و برای آن می‌جنگند، باید حداقل یک توجیه – هرچند کوچک – برای پایان دادن به جنگ داشته باشند. البته این را باید اضافه کرد که افرادی هستند هم در حکومت هم در بین مخالفین که از این تضاد و درگیری‌ها، منفعت مادی می‌برند...

    فقدان تعریف تابعیت. مخالفان دولت به نام اسلام و جهاد به مبارزه برخاسته‌اند و از آن سوء استفاده می‌کنند؛ بهانه‌ی جهاد و دفاع، سبب شده است که افراد مختلفی از کشورهای همسایه دور و نزدیک بیایند و با همان حس کاذبی که برای آن‌ها دست داده است، دست به سلاح ببرند و مقابل دولت قدعلم کنند. متاسفانه تا حال آمار درست از این‌که چه کسی شهروند این کشور است و چه قدر افرادی خارج از آن؟ وجود ندارد. امروز در دنیا، داشتن کارت‌های الکترونیکی یکی از ابزار مهمی برای کمک به امنیت ملی تبدیل شده است و ثبت رسمی افراد و توزیع شناسنامه برقی، کمک می‌کند که حکومت و مسئولیت امنیتی بدانند که چه کسانی در صف مخالفت با دولت قرار دارند و چه مقدار افرادی غیر افغانستانی در کشور، در مخالفت با دولت می‌جنگند.

    فقدان آگاهی. شاید عده‌ای کثیری از سران مخالفان دولت در جریان چندوچون ماجرا باشند و قطعا هم می‌دانند که جنگ و نا امنی راه حل نیست و مبارزه علیه دولت و ملت، اسمش جهاد نیست بلکه تباهی و سیاهی است. اما به خاطری که سران مخالفان به عنوان ابزار و وسیله قرار دارند – بنابر دلایل مختلفی - نمی‌توانند مخالفت کنند و اما آن‌هایی که در سنگرها و کوه‌ها هستند، اکثریت مطلق شان به مسایل مثل مشروعیت جهاد و دین و فضای سیاسی، جاهل‌اند و فکر و اندیشه‌ای شان به شدت بسته است و فکر می‌کنند مجاهدان واقعی و مشغول خدمت اند. مع الاسف آنانی که تحت سلطه مخالفان دولت قراردارند از افراد ملکی نیز به همین بلا مبتلا هستند و قدرت تحلیل ندارند و درک غلطی از وضعیت حکومت برای آنها رسانیده شده است و این سبب شده است که مشکل بسیار کلان در سطح کشور به وجود آید.
بنابرآن چه گفته شد، به این نتیجه می رسیم که برای صلح و ثبات پایدار، باید قاطبه ملت خواهان صلح باشند و از طرف دیگر، حکومت باید در صدد جذب سران اقوام و قبایلی باشد که آنان در مناطق نا امن هستند... مهم تر از همه، جذب رهبران مهم مخالفان دولت و شنیدن اهدف آن‌هاست که در نهایت باید هردو طرف مقداری کوتاه بیایند تا مذاکرات نتیجه دهد.
علی ظفر یوسفی- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین