داکتر عبدالله تا آخرین روزهای مهلت ثبت نام، قصد نامزدی نداشت و به احمدولی وعده داده بود تا از وی حمایت کند. اما در آخرین روزها اعلام کرد که نامزد انتخابات می باشد و تیم ثبات و همگرایی را می سازد. احمدولی هم متحیر شد که چرا چنین اتفاقی افتاد و لذا طی یک کنفرانس گفت که عبدالله به من وعده داده و باید با تیم ما پس یکجای شود!
اما چرا چنین اتفاقی رخ داد؟
جنرال دوستم دلش به سمت اتمر پرواز می کرد و خوش داشت که معاون اول او باشد اما جمعیت اسلامی این فرصت را به او نداد. دوستم به ملاقات اشرف غنی رفت و با او به مدت طولانی راجع به انتخابات آینده گپ زد. سخنگوی دوستم روز بعد اعلام کرد که آنها با تیم پیروز خواهند رفت.
در همین زمان، ملاقات خاص و مخفیانه ای میان او و کریم خلیلی هم انجام شد. بعداً صلاح الدین را هم به جمع شان اضافه کردند. سپس اعلام کردند که هر سه حزب جنبش و وحدت و جمعیت! از یک تکت اعلام حمایت خواهند کرد. آنها در یک اقدام پرسش برانگیز از فردی اعلام حمایت کردند که هرکدام شان شدیداً با وی مشکل داشتند و به یقین و قطعیت می دانستند که او نه رأی می آورد و نه امکان پیروز شدنش وجود دارد؛ دکتور عبدالله عبدالله!
حمایت خلیلی و دوستم از عبدالله به شدت بعید و شبهه ناک بود؛ عبدالله در انتخابات سال 2014 م از نظر کریم خلیلی و قلم به دستانش عصاره شورای نظار بود و عامل تمامی فجایع انسانی در افشار دانسته می شد. جنرال دوستم هم خود را بالاتر از عبدالله می دانست و هیچگاه تحت امر و تابعیت عبدالله نرفته و نخواهد رفت؛ از نظر دوستم، رهبرشان باید یک پشتون باشد؛ یک فرد شیکپوش دورگه ی تاجیک شده، هرگز مورد قبول و زعامت دوستم نخواهد بود. صلاح الدین ربانی جوان مغرور و مبتلا به کیش شخصیت است. او و معدود اطرافیانش عبدالله را بسیار بد می بینند؛ رفتن تحت زعامت دکتور عبدالله برای آنان به سان نوشیدن جام زهر است.
اما چرا حمایت از عبدالله؟
عبدالله عبدالله کاملاً متیقّن است که رئیس جمهور نشده و هرگز هم نخواهد شد؛ نه توانش را دارد و نه ظرفیتش را دارد و نه هم حامیان سیاسی دارد و نه هم اعتماد مردمی. وقتی در سال 2014 با آنهمه امکانات اقتصادی و سیاسی و حمایت های مردمی، رئیس جمهور نشد؛ دیگر هرگز نخواهد شد؛ با آن هم او یک بازیگر است.
عبدالله بهترین پوزیشن را برای خود، ریاست اجرائیه می داند که امکانات مفت داشته باشد، تحت رهبری یک رئیس جمهور قاطع قرار بگیرد و مفت خرج کند و مفت نام ریاست داشته باشد و مفت هم بگردد و اکت کند. او مدتهاست که حتی خواب ریاست جمهوری را هم نمی بیند. نباید به اراده وی برای رسیدن به ریاست جمهوری فریب خورد. اشرف غنی قبلاً ریاست اجرائیه را هم از طریق صلاح الدین و هم در صحبت مستقیم با خودش به وی وعده داده بود.
صلاح الدین ربانی مدتها کوشش کرد که استادعطامحمد نور را مجاب نماید تا به حیث معاون اول در تکت اشرف غنی قرارد گیرد، خودش وزیر خارجه باقی بماند و عبدالله هم رئیس اجرائیه باشد. آقای نور قبول نکرد و با غنی نرفت. تمام کوشش صلاح الدین برای رفتن به تکت اشرف غنی ناکام ماند. صلاح الدین از اول، مناسب ترین گزینه را اشرف غنی می دانست و در این راه تلاش نافرجامی به خرج داد.
اما کریم خلیلی؛ خلیلی همیشه چندپهلو بازی می کند. او گمان می کند با این بازی های سیاسی چندپهلو، قابل شناسایی نیست اما اکنون تصامیم و حرکات او نیز کاملا قابل پیشبینی و شناخت شده است. جنگ و اختلاف با سرور دانش عمق سیاست خلیلی نیست. سید انور اعلا رحمتی از افراد نزدیک به کریم خلیلی است؛ خلیلی وی را به حیث رئیس دفتر سرور دانش معرفی کرده بود که مدتها در این وظیفه ماند و سپس او را با امر اشرف غنی به ولایت دایکندی، منصوب نمود. یکی دیگر از نزدیکترین مأمورین کریم خلیلی به نام سرور جوادی وقتی در انتخابات پارلمانی از بامیان ناکام شد، کریم خلیلی فوراً او را به حیث رئیس دفتر سرور دانش حکم داد. اگر رابطه سرور دانش و خلیلی خراب است؛ چرا افراد خاص خلیلی مستقیماً رئیس دفتر سرور دانش می شوند؟ اگر رابطه خلیلی و غنی خراب است، چرا آدمِ خلیلی با امر غنی والی دایکندی می شود؟
خلیلی آنقدر زیرکی دارد که حزبش، سابقه اش، رقابت های سیاسی اش و آینده اش را به پای یک آدم بی شانس به نام دوکتور عبدالله قمار نزند. او و جنرال دوستم خودشان را بسیار بالاتر و برتر از عبدالله می دانند؛ چگونه ممکن است زیر بیرق عبدالله شیون کنند؟
جنرال دوستم شخصاً توان و ظرفیت و حتی حوصله معاونیت اول در حکومت را ندارد. او شخصاً در دوره غنی بسیار تحقیر شده و رویی برای بلند شدن و معاون شدن ندارد. برای همین سعی کرد در یکی از تکت های برنده، معاون اول معرفی نماید. او عملاً فهمید که چنین امری محال است و ترکیب و تناسب جمعیتی-سیاسی هرگز به او و همپیاله هایش چنین اجازه ای را نخواهد داد. دوستم با آنکه مدیون احسان استادعطا می باشد که دستش را گرفت و از تبعید بیرونش کرد؛ اما از اینکه در یک تیم و حکومت، پایین تر از او قرار داشته باشد احساس ننگ و کوچکی می کند و با توجه به سوابق ناسپاس گونه اش ترجیح می دهد جایی باشد که آقای نور را بالاتر از خود نبیند. شاید به همین دلیل، احسان استادعطا را نادیده گرفت و در کنار عبدالله رفت؛ اما این اول راه است.
دوستم از ابتدا علاقمند بود تا یکی از فرزندانش شامل باتور دوستم و یا راحله دوستم را به حیث معاون اول به یکی از تکت های انتخاباتی بدهد. اگر وی از پیروزی عبدالله مطمئن بود و یا اینکه تصمیم داشت تا آخر در کنار عبدالله بماند هرگز بابر فرهمند را به حیث معاون اول معرفی نمی کرد بلکه باتورخان و یا راحله جان را مطرح می کرد. او چه در سر دارد؟
کریم خلیلی در انتخابات 2014 برای ساختن تکت با محوریت اشرف غنی یک شرط مهم به جنرال دوستم گذاشته بود: "اگر خودت شخصاً معاون اول می شوی من یکی را معاون دوم معرفی می کنم وگرنه من خودم معاون اول می شوم و تو کسی را معاون دوم معرفی کن!" ... در یک تکت مانا که براساس تصمیم برنده شدن ساخته شده باشد، کریم خلیلی هیچگاه اسدالله سعادتی را معاون دوم در مقابل معاونیت اولی بابر فرهمند نمی دهد! و هیچگاه سعادتی را در برابر سرور دانش و خودش را در مقابل غنی قرار نمی دهد! خلیلی اگر بخواهد در برابر غنی قرار بگیرد از تکتی حمایت می کند که بتواند غنی را ناک اوت کند و عبدالله در برابر غنی به سان یک طفل سیاسی است.
پس نه عبدالرشید دوستم در کنار عبدالله آمادگی ذهنی برای برندگی دارد و نه کریم خلیلی باور دارد که عبدالله برنده خواهد شد. از نظر آنها و برخی کارشناسان، عبدالله یک سیاستمدار بی ننگ است که هرچه کاندیدا شود و ببازد و کاندیدا شود و برنده شود بازهم رئیس جمهور نمی شود و البته بازهم شوق نامزدشدن می کند!
چرا بازنده ها اشرف غنی را ترجیح می دهند؟
حنیف اتمر شکارچی لحظه ها و فرصت هاست. او اعتماد بزرگترین متحدین سیاسی را جلب کرده و تکت نیرومندی ساخته است. در صورت پیروزی تیم صلح و اعتدال، محمد محقق معاون دوم اتمر قانوناً جایگاه بلندی در حکومت خواهد داشت. خلیلی گمان می برد در تیم اتمر هر جایگاهی داشته باشد بازهم زیر دست محقق خواهد بود. بزرگتر شدن هرکدام از این دو رهبر هزاره برای دیگری شان قیامت کبری خواهد بود و لذا خلیلی با هر پوزیشنی که در تیم غنی باشد باز هم احساس بزرگی خواهد نمود.
جنرال دوستم نیز چنین احساسی دارد و بعد از آنکه معاونیت اول همپیاله هایش در تکت صلح و اعتدال مردود شد، احساس حقارت می کند و تن به بی ننگی بزرگی خواهد سپرد.
اشرف غنی چهره نامقبول در میان اقوام افغانستان است و تمامی کسانی که در مراحلی در کنار او قرار خواهند گرفت، کسانی خواهند بود که احساس حقارت سیاسی، آنان را وادار به خودکشی سیاسی خواهد کرد.
در این میان عبدالله اگر می داند و می رود حاصل خودشیفتگی اش و آخرین نفس های سیاسی اش خواهد بود و اگر نمیداند و بازیچه شده است، باید بیدار شود و عهدشکنی اش در مقابل احمدولی را ترمیم نماید.
عبدالله یا خنده های مخفیانه دوستم و خلیلی را نمی بیند و یا خود را بازهم به بی ننگی سیاسی زده و یا اینکه براساس یک برنامه مشترک با غنی، با هدف حفظ غنی و حفظ ریاست اجرایی برای خودش گام می زند. هماهنگ با غنی از حکومت موقت برآشفته می شود و از پروسه صلح ناراض می باشد و همسو با غنی گام هایی بر می دارد. عبدالله یا هر کدام از حامیانش تا کی در میدان خواهند ماند؟
اینجا یک بازی به راه افتاده است؛ اینجا کسی فریب خواهد خورد، اینجا قومی بازنده خواهد شد. جایی که صداقت نبود کسی می بازد و باید دید که نهایتاً چه کسی بازنده اصلی خواهد بود؟ دوستم؟ عبدالله؟ خلیلی؟ یا هر سه؟ و شاید هم غنی! ... اینجا چیزی درست کار نمی کند!
سیدجواد حجت - خبرگزاری جمهور
اظهار نظر در باره ديگر نوشته هاي شما بجايش.
اما باتر دوستم و يا راحله دوستم سن و سال شان براي معاونيت اول در كدام تكت انتخاباتي برابر بود...؟؟؟