۰

افغانستان؛ بازی حاصل جمع صفر!

سیدحسین هادی
پنجشنبه ۱۳ ثور ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۲۲
آنچه باعث ایجاد مشکل در داخل می‌شود، روش و نحوه بازی کردن است. سیاست‌مداران و بازیگران افغان، برای برد مطلق خود و باخت مطلقِ حریف و رقیب داخلی فکر و تلاش می‌کنند، که حاصل جمع آن می‌شود صفر...
افغانستان؛ بازی حاصل جمع صفر!

  جهان و قدرت‌های پیروز در جنگ جهانی دوم، برای جلوگیری از جنگی دیگر و بازی حاصل جمع صفر، سازمان ملل متحد را بوجود آوردند تا براساس اصول مسئولیت حاکمیت، همگرایی و وابستگی متقابل، که برخی از ایدئولوژی لیبرالیسم می‌باشد، جهان را اداره کنند. ایالات متحده آمریکا و اروپای غربی، به‌عنوان حامیان و پشتوانه‌های این ایدئولوژی؛ سیاست داخلی خود را براساس آزادی فرد، حقوق افراد، برابری فرصت و بازی برد_برد، تدوین و مشخص کردند. اما همین کشورها، برای تصمیم‌گیری و اعمال سیاست خارجی، از نظریه واقع‌گرایی استفاده می‌کنند.
 
 حال پرسش اینجاست؛ که بازیگران، سیاست‌مداران و صاحبان قدرت در افغانستان، سیاست داخلی خود را چگونه ترسیم نموده و بازی می‌کنند؟
    با نگاهی گذار در تاریخ سیاست داخلی افغانستان؛ به خوبی پی می‌بریم، که اکثریت پادشاهان، زمامداران و رؤسای جمهور؛ از فرزندان تیمورشاه تا امان الله خان، از حبیب‌الله کلکانی تا ظاهرشاه، از داوود خان تا تره‌کی و نجیب و از حکومت مجاهدین تا امارت اسلامی؛ برمبنای لشکرکشی، نفی یکدیگر و بازی حاصل جمع صفر بوده است و از این رقابت‌های خونین، چند روزی نمی‌گذشت، که بار دیگر جَدال و ستیز بر سر قدرت شروع می‌شد و بازیگران، پیشوایان قوم و سیاست‌مداران، تمام تلاش خود را برای نَبرد و پیکاری دیگر با هم‌وطنان آغاز می‌کردند.
 
   تاریخ گذشته ما بیشتر از این‌که بر توسعه و پیشرفت، آزادی و برابری، دولت‌سازی و دیوان‌سالاری، نهادگرایی و تدوین و عمل به قانون سپری شود؛ براساس رقابت‌های داخلی، انکار و نیست یکدیگر صورت می‌گرفت. اما آنچه منجر به تفاوت در سیاست داخلی و بازی بازیگرن در گذشته و حال می‌گردد، افزایش و تعدد بازیگران است. در گذشته پیشوایان قوم، وزیران و پادشاهان و رؤسای جمهور در این رقابت‌های تلخ شرکت داشتند، اما در حال حاضر، در کنار رئیس جمهور و وزیران، اعضای شورای ملی، قوماندانان، زورمندان و سرمایه‌داران نیز شرکت می‌کنند و گاهی برای جلوگیری از زبونی قدرتِ قدرت‌مندان، مردم نیز در این بازی تحریک و سهیم می‌شوند. 
 
 اما آنچه باعث ایجاد مشکل در داخل می‌شود، روش و نحوه بازی کردن است. سیاست‌مداران و بازیگران افغان، برای برد مطلق خود و باخت مطلقِ حریف و رقیب داخلی فکر و تلاش می‌کنند، که حاصل جمع آن می‌شود صفر؛ درصورتی‌که چنین بازی غیرمنعطف، سخت و دشوار است، که حتی بازیگران مقتدر در کشورهای قدرت‌مند نیز از پیش‌برد آن ناتوان‌اند و این نوع بازی را به سود یکدیگر و منافع ملی نمی‌دانند. سیاست‌مداران و بازیگران موفق، سیاست داخل خود را با قاعده بازی برد_برد، تدوین و فرهنگ‌سازی می‌کنند، یا حداقل بازی انجام می‌دهند که حاصل جمع آن مضاعف، یا غیر صفر باشد. چرا که این بازیگران؛ هدف‌‌شان بازی‌دادن، فریفتن یا نفی یکدیگر نیست؛ که پایه‌های ثبات، پیشرفت، خلاقیت، برابری و توسعه در کشور را تخریب کنند، بلکه می‌خواهند با رقابت‌های سالم، از یکدیگر پیشی گرفته و برای تامین امنیت شهروندان(به‌عنوان ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی)، برابری و ایجاد کار و فرصت همگانی؛ به رشد، پیشرفت و رفاه عمومی دست یابند.
 
   اما در افغانستان، جای سیاست داخلی و سیاست خارجی، باژگون و وارونه است. این کشور توسعه نیافته در تعاملات بین‌المللی، بیشتر تاثیرپذیر است، تا تاثیرگذار؛ به همین دلیل سیاست خارجی خود را براساس همگرایی و وابستگی تدوین و تعقیب می‌کند، ولی در طرح و برنامه سیاست داخلی خود؛ سیاستِ بازی حاصل جمع صفر یا انسان، گرگ انسان است را دنبال می‌کند. این چنین سیاست داخلی که چندین دهه در افغانستان وجود دارد، این کشور را به میدان جنگ‌های داخلی ناتمام از یک‌سوء و از سوی دیگر به رقابت و جدال‌های نیابتی و مستقیم قدرت‌های بزرگ و همسایگان تبدیل کرده است.
 
   انفجار و حملات انتحاری دوم ثور در کابل و ننگرهار، و بار دیگر دهم ثور در ننگرهار و کابل و قتل و کشتار همه‌روزه غیرنظامیان در ولایات مختلف افغانستان، بخشی از این جدالِ ناپخته و ناتمام داخلی است که حاصل جمع آن صفر می‌باشد. در این کشور، رقابت‌ها، پای مردم را نیز به بهانه‌های قوم، نژاد، سمت، زبان و مذهب به میدان کشیده است و این گروه از مردم؛ همراه با سیاست‌مداران، رهبران سیاسی، سرمایه‌داران، معلمین و محصلین؛ یکجا، هم‌صدا و هم‌گام، با دنبال کردن قاعد نفع و بُرد مطلق برای خودشان؛ زمینه حذف فیزیکی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم‌وطنان، مردم و در نهایت خودشان را فراهم می‌آورند.
 
   با وجود این‌که بارها از زبان رهبران حکومت، سیاست‌مداران و مردم شنیده می‌شود که از جنگ خسته، بی‌قرار و دوری می‌جویند، اما این‌طور نیست؛ چرا که در تحولات سیاسی، انتخابات و استیضاح وزیران، ساختار و فرآیند تصمیم‌گیری براساس مصلحت و منافع شخصی و گروهی اتخاذ می‌شود، تا برمبنای نیازمندی‌ها، ضرورت‌ها و منافع ملی. بنابراین، برای جلوگیری از کشتار و قتل عام‌های همیشگی غیرنظامیان و حتی نظامیان مظلوم، باید قاعده بازیگران از بازی حاصل جمع صفر و برد مطلق و نابودی دیگری؛ به بُرد-بُرد یا حاصل جمع غیر صفر، تغییر یابد. چراکه بازی با قاعده حاصل جمع صفر، برای بازیگران قدرت‌مند منطقه‌ای و بین‌المللی، این فرصت را بیشتر از بازیگران افغان، فراهم و مساعد می‌سازد، که به نفع خود بازی کرده و با گل‌آلود کردن آب، ماهی خود را برداشت کنند.
  
قاعده بازی را می‌توان با افزایش سطح اطلاعات و آگاهی مردم؛ آموزش، تعلیم و تربیت فرزندان این سرزمین و فرهنگِ صلح و تعمیم آن؛ تغییر داد. آنچه در شرایط فعلی بسیار مهم است، افزایش سطح اطلاعات، آگاهی و شناخت مردم از نحوه زندگانی و مشارکت در ساختار و فرآیند تصمیم‌گیری در جامعه می‌باشد و باید توجه داشت که این آموزش و آگاهی‌دهی به صورت برابر در تمام نقاط کشور صورت گیرد، چرا که مردم از حق و حقوق مساوی از منظر انسانی و اسلامی برخوردارند. پس این مردم است که حاکمیت مطلق در جامعه بر عهده دارند و باید در امر آگاهی و شناخت از حقوق خود و نحوه مشارکت در کشور اطلاعات داشته باشند تا با اراده‌ و شناختی بهتر، درمورد سرنوشت خود و کشور تصمیم‌ بگیرند.
 
   اسلام نیز حاکمیت انسان‌ها بر سرنوشت خویش را در آیه 11 سوره رعد به رسمیت شناخته است و از نظر غرب نیز شاخص دموکراسی، در شیوه انتخابات و تکثرگرایی؛ کارایی دولت؛ مشارکت سیاسی؛ فرهنگ سیاسی؛ و آزادی‌های مدنی ارزیابی می‌شود (http://yon.ir/S87Hl)، که زیربنای آن توسط مردم شکل و صورت می‌گیرد. این مهم(افزایش سطح اطلاعات و آگاهی مردم)، بر عهده دولت، علمای راستین و واقعی و رسانه‌ها می‌باشد که با آموزش و برنامه‌های فراگیر و جامع، قاعده بازی را از حاصل جمع صفر تغییر داده و زمینه امنیت، ثبات و توسعه را در افغانستان ایجاد کنند.
 
   آموزش، تعلیم و تربیت فرزندان؛ به‌عنوان آینده‌سازان این سرزمین نیز از اهمیت بسیار بالا و حیاتی برخوردار است. چرا که آینده این کشور در صنف‌های آموزش و درس امروز ساخته می‌شود و این فرصت برابر، باید برای تمام کودکان، نوجوانان و جوانان این مرز و بوم مساعد شود. اطفال و نوجوانان فاریابی، بامیانی، بدخشانی و قندهاری؛ در این امر مهم، از نقش یکسان و مساوی با تمام نقاط این سرزمین متنعم است، و ضعف و کم‌کاری حتی در یک قریه این سرزمین، می‌تواند منجر به ناتوانایی بخش وسیعی از این کشور گردد. اگر در این دو مورد(افزایش سطح اطلاعات و آگاهی مردم؛ و آموزش، تعلیم و تربیت فرزندان این سرزمین) ممکن شود، قاعده بازی حاصل جمع صفر نیز تغییر می‌کند و فرهنگ صلح‌ و تعمیم آن نیز با کمترین هزینه و زمان، توسط مردم در تمام نقاط این سرزمین گسترش و به صورت بنیادی ایجاد خواهد شد.

سیدحسین هادی- خبرگزاری جمهور
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین