روز پنجشنبه در بسیاری از کشورهای جهانی به بهانه روز جهانی زن، از مقام زنان، تجلیل شد. در افغانستان نیز مقام های ارشد دولت در کنار فعالان حقوق زن، در چندین برنامه مختلف به این مناسبت پرداختند و از حق و سهم زنان از زندگی و صلح و سیاست و رفاه و امنیت و برابری و آموزش و مصونیت سخن گفتند.
در کنار این، از کم کاری ها، ناکارآمدی ها و نارسایی های موجود در این عرصه نیز یاد شد و طبق معمول، حکومت بر تعهد جدی خود در اعاده حقوق زنان و تکریم و تجلیل از مقام و جایگاه این نیروی بزرگ اجتماعی، سخن گفت.
برای زنان افغانستان اما روز زن، روزی بهتر از روزهای دیگر نبود؛ زنانی که هنوز نمی دانند ۸ مارچ چیست، روز زن کدام است و سهم آنها از اینهمه دروغ و فریب و ریا و رنگ و خودفریبی و پروژه های پولساز و وعده های غیر عملی چه خواهد بود.
این تناقضی بزرگ و جدی است که در سایه ۸ مارچ در افغانستان رخ می دهد.
به همین دلیل است که این مناسبت، بدون شک، چیزی از حجم مصایب و مشکلاتی که بر این قشر روا داشته می شود، نخواهد کاست؛ زیرا این گونه اقدا م ها و پیام ها اول اینکه تقویمی و مناسبتی اند و تنها به بهانه هشتم مارچ صورت می گیرند و صادر می شوند و روز نهم مارچ دیگر نه کسی پیام صادر خواهد کرد و نه به وضعیت زنان توجهی نشان داده خواهد شد. از سوی دیگر، تجلیل از هشتم مارچ به عنوان روز جهانی زن نیز از همان تناقض هایی است که ما در افغانستان، گرفتار آن هستیم.
گذشته از اینکه ۸ مارچ از نظر تاریخی و عقیدتی، چه میزان با فرهنگ و آداب و سنت های اجتماعی ما سازگار است و حتی صرف نظر از اینکه برای یک زن افغانستانی تحت یک تاریخ ستم و بی عدالتی و تبعیض و محرومیت، ۸ مارچ چه مفهومی می تواند داشته باشد، نفس تجلیل از ۸ مارچ در کشوری که همه روزه در آن زنان، آماج خشونت و قتل و تبعیض و سوء رفتار جنسی و تجاوز و... قرار می گیرند، یک تناقض جدی و دردناک و غیر قابل درک است.
همین دو روز پیش بود که رسانه ها گزارش دادند، در هرات، مردی دو تن از زنان خانواده اش را که حامله هم بوده اند، به شیوه ای بی رحمانه کشت.
هرات شهری است که زخم های خونین زیادی از این نوع، در حافظه خود دارد؛ زخم هایی که برای ما به عنوان رسانه ای که به خبرهای تازه روز می پردازد و برای شما به عنوان مخاطبی که به دنبال همین خبرها است پایان یافته؛ اما برای ستاره ها و سحرگل ها، دردها، کابوس ها و مصایب ناشی از این زخم ها تا پایان راه این زندگی سراسر ستم و بی عدالتی و محرومیت و مظلومیت، همراه شان خواهد بود.
بینی های بریده شده، بدن های در آتش سوخته، بازوان کبود از لت و کوب ستمکارانه و زورگویانه یک مرد، عصمت های برباد رفته و ضجه های گاه و بیگاهی که به گوش هیچ نهاد حقوق بشری، هیچ مؤسسه مدافع حقوق زن، هیچ فعال مدنی و هیچ رییس اجرایی نخواهد رسید و آنهایی هم که قصه تراژیک زندگی شان، برای چندروزی، سوژه خبرهای رسانه ای و گردهمایی های خیابانی نهادهای مدنی و بهانه ای برای آب و نان عده ای فعال حقوق زن می شود، اول اینکه یکی از هزاران اند، دوم آنکه تنها برای چند روز مورد توجه قرار می گیرند و سوم اینکه هیچ چیزی زخم زندگی شان را تسکین نمی دهد.
با اینهمه، ما در هوتل های لوکس کابل، به مناسبت روز همین زنانی که هرگز روز نداشته اند، نشست های مجلل برگزار می کنیم، اعلامیه های پرطمطراق مطبوعاتی، منتشر می کنیم، سخنرانی های غرا ایراد می کنیم، از اجحاف و تبعیض و بی عدالتی می نالیم، به زنان فعال در عرصه حقوق زن و فعالیت های مدنی، جایزه و تقدیرنامه و شوالیه و نشان افتخار می دهیم و وعده مشارکت دادن زنان در دولت داری و سمت های مدیریتی و صلح سرمی دهیم و در نهایت نیز با یک پذیرایی مجلل و عکس های چشم نواز رسانه ای، محفل بزرگداشت از روز زن را به پایان می بریم؛ اما برای ستاره ها و سحرگل ها، هنوز مصیبت پایان نیافته است و محرومیت، رنج، بی عدالتی، تبعیض، خشونت و زخم های ناشی از آن، تا آخر عمر با آنها خواهد ماند.
فاطمه موسوی- خبرگزاری جمهور