عطامحمد نور؛ والی بلخ میگوید که چهرههای متعصب که با تحمیل هویت، بحران آفریده اند، کشور را به سمت تجزیه میبرند.
آقای نور بعد از ظهر روز شنبه (28 دلو) در جمع هوادارانش در بلخ، بر مشورت با مردم در روند توزیع شناسنامههای الکترونیکی تاکید کرد.
وی گفت: روند توزیع شناسنامههای الکترونیکی باید براساس قانون ثبت احوال نفوس که پیش از این از سوی پارلمان، تصویب و توشیح شده بود آغاز شود و یا در این زمینه یک اجماع ملی شکل بگیرد.
والی بلخ با تاکید بر این مطلب که "همه ما افغانستانی هستیم و نیاز است که یک ملت واحد شویم" گفت که توزیع شناسنامههای الکترونیکی نه بر مبنای تحمیل هویتی؛ بلکه براساس اقناع عمومی باید آغاز شده و زمینه توافق و همگرایی مردم افغانستان را فراهم کند.
والی بلخ با اشاره به مشکلات موجود در کشور، آقای غنی را مغرور، متعصب و فریبکار خواند و خطاب به او گفت: رییس جمهور! غرور و فریبکاری را کنار بگذار وگرنه مردم از ارگ هم بیرونات خواهند کرد.
والی بلخ در شرایط کنونی تنها صدای رسایی است که با پشتوانه میلیون ها نفر از کسانی که در تنش های جاری میان ارگ و سپیدار بر سر تذکره های الکترونیکی، عملا نادیده گرفته شده اند، فریاد دادخواهی و حق طلبی سر می دهد و سران حکومت را از خودپرستی و قوم گرایی و انحصارطلبی و بازی با هویت و شناسه ملی مردم افغانستان، برحذر می دارد.
این فریادها بی تردید در متن تاریخ ماندگار خواهد شد و به عنوان دادخواهی و اعتراض در برابر یکی از بزرگترین مظالم تاریخی بر ملیت ها و قومیت های بومی و بزرگ ساکن افغانستان، در خاطره ها خواهد ماند.
صرف نظر از این، والی بلخ حق دارد که نسبت به خطر تجزیه افغانستان هشدار بدهد؛ زیرا این یکی از پیامدهای ناگزیر سیاست های نابخردانه ای است که در بالاترین سطح سیاست افغانستان در باره سرنوشت جمعی مردم افغانستان، اعمال می شود.
وقتی اشرف غنی و تیمی که اطراف او را گرفته اند، بدون توجه به درد و دغدغه مشروع و مدنی و ملی و قانونمند میلیون ها نفر از مردم افغانستان، در صدد تحمیل هویت قومی خود به عنوان هویت ملی بر همه اقشار و طیف های مردم افغانستان هستند، معنای دیگر این اقدام آن است که «ملت» افغانستان همان مجموعه محدود قومی است که آنها خود را ملزم به حمایت همه جانبه از آن می دانند و دیگران، محکوم به تبعیت بی قید و شرط از شرایط و منافع و اهدافی هستند که تمام قد، در خدمت این مجموعه قرار دارد.
با این وصف، اگر میلیون ها نفر در برابر هویت قومی تحمیلی، اعتراض کنند و آن را به عنوان هویت ناگزیر و الزام آور ملی خود برنتابند و از آنسو، اراده ارگ، همچنان بر مبنای اعمال جدی و بی چون و چند تصمیم قومی خود، استوار باشد، بدیهی است که نتیجه و پیامد این رویداد، چیزی جز تجزیه نخواهد بود.
موضوع قابل درنگ این است که برای آقای غنی و دستیاران قومی او در ارگ ریاست جمهوری، هیچ اهمیتی ندارد که میلیون ها نفر در سراسر افغانستان نمی خواهند «افغان» باشند، یا در حالی که زبان مادری شان، فارسی دری است و این زبان، در قانون اساسی نیز به رسمیت شناخته شده، شناسنامه هایی به زبان پشتو دریافت کنند و یا در حالی که در عقبه سنتی، فرهنگی، تاریخی و جامعه شناختی زیست بوم آنها شتر هیچ جایگاهی ندارد، بازهم مجبور باشند، سندی را به عنوان شناسنامه هویت ملی شان بگیرند که در آن، کاروانی از شترها درج شده و آنان هم بی هیچ پرسش و اعتراضی باید آن را بپذیرند.
این دغدغه ها برای اشرف غنی، اهمیت ندارند و او لازم نمی بیند که وقت خود را صرف شنیدن اعتراض های طیفهای بزرگ مردم افغانستان کند و استدلال ها و مبانی منطقی اعتراض های آنان را بشنود.
اینهمه در حالی است که آقای غنی، آشوبگری چندده نفر انگشت شمار را در خیابان های کابل می شنود و به خواست های آنها ترتیب اثر می دهد؛ به گونه ای که حتی قانون مصوب شورای ملی که به امضای خود او هم رسیده و لازم الاجرا تلقی می شود را نقض می کند و تصمیم تازه ای می گیرد که از اساس با قانون یادشده در تعارض و تضاد قرار دارد و بازتاب دهنده خواسته های آن جمع کوچک چندده نفری است.
بنابراین، از این اقدامات و کنش ها و واکنش ها که به توالی بی پایان بحران و تنش، منجر شده است، چه انتظاری جز تجزبه و تلاشی یکپارچگی ملی و ارضی افغانستان می توان داشت؟