۰

پاك بودن به مليت نيست

حمید شیرزاد
شنبه ۱۷ میزان ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۵۹
من خوشحال از اينكه كيف را پيدا نمودم بلافاصله كيف را به آنان تحويل دادم؛ اينجا بود كه خادم بخش گمشدگان در اولين سئوال بعد از تحويل كيف گفت: آيا درب كيف را باز كرده اي و ديده اي كه پولهاي داخل آن در جاي خود هست يا خير؟...
پاك بودن به مليت نيست

غرق در افكار مختلف در حال قدم زدن در صحن مصلاي حرم حضرت عبدالعظيم (ع) بودم. خادمين حرم مطهر همگان اينطور هستند و به جهت سئوالات احتمالي كه امكان دارد هر لحظه يك زائر از آنان بپرسند، دائماً در حال رصد كردن خود در خصوص تاريخ امامزادگان و بزرگان، نشاني هاي اماكن حرم و ... مي باشند.
در همين افكار بودم كه ناگهان جواني به سرعت به من نزدیک شد؛ چهره اي مشوش و حاكي از مشكل بزرگي كه براي او رخ داده است، داشت.
جوان نزديك شد و با همان حالت پريشان و پر از استرس سئوال کرد: آقا من كيفم را كه حاوي مدارك مهم و پول بوده است را در سرويس هاي بهداشتي گم كرده ام؛ آيا شما آن را پيدا نكرده و يا كسي به شما نداده است؟
من كه سابقه چنين مواردي را داشته و مي دانستم امكان به سرقت برده شدن كيف آن جوان وجود دارد او را به سمت مركز اطلاعات و گمشدگان حرم راهنمايي نموده و همانطور كه آن جوانك از من دور مي شد با جشماني پر از افسوس به او نگاه می کردم تا لابلاي جمعيت گم شد.
مجدد غرق در افكار خود شدم؛ اما اين بار به جهت اينكه آن جوان نگون¬بخت چطور مي تواند به آن كيف، پولها و از همه مهمتر مدارك داخل آن برسد؟
در همين افكار غوطه ور بودم كه چشمانم به دو جوان كه به نظر مي رسد غير ايراني باشد افتاد. آن دو جوان با دو چشمانشان از ابتداي ورودشان به صحن حياط حرم مرا كه خادم حرم بودم نشانه گرفته و با تندي به سمت من حركت مي نمودند .
اين حركت تند آنان موجب گرديد من هم كه راه رفتن تند آنان را نظاره گر بودم متوجه آنان شوم.
كمي كه نزديك شدند، آنان را دو جوان خوش سيما و اهل افغانستان يافتم، جالب بود وقتي آنان را نزديك ديدم مشاهد نمودم آن دو نيز مثل جوانك قبلي كمي نگران بودند.
بلافاصله در ذهن خود تصور نمودم كه احتمالا آن دو جوان نيز چيزي را گم كرده اند كه نگران هستند .
آن دو جوان پس از قرار گرفتن در مقابل من با احترام بسيار و پس از سلام و عليك سئوال كردند كيفي را در سرويسهاي بهداشتي پيدا نموده اند چه بايد بكنند؟
من كه هنوز در فكر جوان قبلي بودم پس از پاسخ سلام به سرعت كيف را ازآنان گرفته و با يك تشكر به سرعت به سوي دفتر گمشدگان حرم دويدم.
پس از رسيدن به دفتر گمشدگان سريعا به سراغ مسئول آنجا رفته و از او سئوال نمودم آيا مراجعه كننده اي كه كيفش را گم كرده باشند مراجعه نموده است؟ آنان كه نيز آن جوان را با حال نذار و پريشان ديده بودند سر خود را به حال تأييد تكان داده و گفتند كه آن جوان اعلام نموده كه همه زندگاني او (منظور مدارك مهم) در داخل كيفش مي باشد.
من نيز خوشحال از اينكه كيف را پيدا نمودم بلافاصله كيف را به آنان تحويل دادم؛ اينجا بود كه خادم بخش گمشدگان در اولين سئوال بعد از تحويل كيف گفت: آيا درب كيف را باز كرده اي و ديده اي كه پولهاي داخل آن در جاي خود هست يا خير؟
من كه كاملاً از اين مسئله غافل بودم پاسخ منفي داده و آن خادم درب كيف را باز كرد؛ همه چيز اعم از مدارك و پولها در جاي خودش قرار داشت.
من كه در لحظه سئوال خادم بخش گمشدگان كمي از اين سئوال و غفلت خود يكه خورده بودم، تازه به خود آمدم و متوجه شدم با چه جوانان دست پاك و درستكاري مواجه شده بودم.
اينجا بود كه بر آن دو جوان اهل افغانستان آفرين گفته و از خداوند متعال درخواست نمودم به خاطر آن فكر آني كوتاه كه امكان دارد خداناكرده چيزي از آن كيف مفقود شده باشد مرا ببخشد.
آرزوي ديگرم طلب بخشش از آن دو جوان خوشرو و پاك بود كه اميدوارم مرا عفو نمايند.

حمید شیرزاد- كارشناس فرهنگي و خادم حرم مطهر حضرت عبدالعظيم (ع) در شهر ري
ارسالی به خبرگزاری جمهور

نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین