>> جمهور - پشت صحنه سناریوی میرزااولنگ
 
۰

پشت صحنه سناریوی میرزااولنگ

دوشنبه ۲۳ اسد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۱۱
تماس هایی که از منطقه توسط فرماندهان پولیس و ارتش به مرکز مخابره شده نشان می دهد که تعداد نیروهای مهاجم به صدها نفر می رسد که از چندین محور به سمت میرزااولنگ سرازیر شده اند. درخواست مکرر کمک، به ویژه ظرف سه روز پیاپی، همواره مطرح می شود و وزارت دفاع سکوتی بهت انگیز را در این قبال اتخاذ می کند.
پشت صحنه سناریوی میرزااولنگ


ظرف یک هفته، جنگ در اطراف میرزااولنگ شدت می گیرد و از دهم تا سیزدهم اسد این نبرد چنان با سرعت پیش می رود که پاسگاههای ضعیف نیروهای امنیتی یکی پس از دیگری به دست طالبان می افتد.
تماس هایی که از منطقه توسط فرماندهان پولیس و ارتش به مرکز مخابره شده نشان می دهد که تعداد نیروهای مهاجم به صدها نفر می رسد که از چندین محور به سمت میرزااولنگ سرازیر شده اند. درخواست مکرر کمک، به ویژه ظرف سه روز پیاپی، همواره مطرح می شود و وزارت دفاع سکوتی بهت انگیز را در این قبال اتخاذ می کند.
جملاتی چون "به حمایه هوایی ضرورت داریم" ، " دشمن زیاد به ما نزدیک شده" ، " شش پوسته در کوهپایه سقوط کرده، از مرکز سرپل و مزار (لشکر شاهین) ضرورت اساسی به نیروی کمکی داریم" و چندین پیام دیگر که توسط فرماندهان به مرکز مخابره شده و هیچ جوابی را در
قندوز را همه در خاطر دارند. هشت ماه تمام طالبان در قول های اطراف این شهر و در کمتر از بیست کیلومتری آن به آرایش نظامی و ذخیره تجهیزات خود مشغول بودند و ریاست امنیت ملی به گفته خودش، بارها از چنین ساز و برگی خبر داده بود. تقاضاهای مکرری برای انجام عملیات در اطراف قندوز مطرح می شود؛ اما ارگ هیچ وقعی به آن نمی گذارد. تا اینکه آن اتفاق فاجعه بار که تاهنوز هم بر گستردگی دامنه آن سرپوش گذاشته می شود؛ رخ می دهد.
قبال نداشته است.
این یک سناریوی غیرمنتظره و اتفاقی نبوده است. این فاجعه دقیقا مدل جواب داده قندوز بود که با پشتیبانی تمام و استراتژی مشخصی که بین چند چهره مشخص در ارگ ریاست جمهوری ترتیب یافته بود اعمال گردید.
قندوز را همه در خاطر دارند. هشت ماه تمام طالبان در قول های اطراف این شهر و در کمتر از بیست کیلومتری آن به آرایش نظامی و ذخیره تجهیزات خود مشغول بودند و ریاست امنیت ملی به گفته خودش، بارها از چنین ساز و برگی خبر داده بود. تقاضاهای مکرری برای انجام عملیات در اطراف قندوز مطرح می شود؛ اما ارگ هیچ وقعی به آن نمی گذارد. تا اینکه آن اتفاق فاجعه بار که تاهنوز هم بر گستردگی دامنه آن سرپوش گذاشته می شود؛ رخ می دهد.
حمله به میرزااولنگ اما نیازمند ماهها زمان نبوده است. این برنامه ظرف دو هفته برنامه ریزی شده و اعمال گردید. استراتژیست های ارگ در مشورتی کاملا مخفیانه و البته دقیق، این پروژه را به اجرا درآوردند. چه کسی خالق این داستان است؟ چه شخصیت یا شخصیت هایی مجری این برنامه بودند؟ حمایت چه نهادها و چهره های مشخصی پشت این پروژه بوده؟ به این زودی نمی توان برای آن جوابی در نظر گرفت چون هنوز چیزی آشکار نشده است.
میرزااولنگ یک انتقام بود. انتقامی از چند چهره مشخص دولتی که در چوکات حاکمیت فعالیت می کنند؛ از حقوق و مزایای دولت بهره می برند و در صف مخالفین آن نیز قرار دارند. میرزااولنگ یک انتقام هشدار دهنده بود به آنهایی که تصور کرده اند می توانند با ارگ سرستیزه بگیرند و به سادگی هم به اهدافشان برسند.
واقعه میرزااولنگ به دوش یک مشت بی سروپایی که نام "طالب" را با خود یدک می کشند انداخته شد؛ حال آنکه اصل قضیه چیز دیگری است. چیزی به نام "طالب" با ساختاری که در دهه هفتاد ظهور کرد؛ در ۲۰۰۱ کاملا از بین رفت و رهبران آن به گوانتانامو
آنهایی که دیروز به میدان آمده و شال گردن های رنگ و وارنگ را با این انگیزه که طلوعی تازه را در "فضای دموکراتیک!" افغانستان می آفرینند؛ حالا با تمام وجود جواب شان را گرفته اند. خب اینکه پنجاه یا صد یا هر چقدر مرد و زن و کودک در میرزااولنگ کشته شدند و رسانه ها هم عنوان "فجیع" را برای داغ تر کردن تیترهایشان به کار بردند؛ اصلا چیز مهمی نبود؛ چون این اتفاق دیگر در شمال در حال معمول شدن است.
و بگرام رفتند و مهره های کوچک تر هم کشته شدند؛ اصلا وجود خارجی ندارد. آنچه اکنون شاهدش هستیم؛ دسته هایی از افراد اجیر و جویای کار است که با اسلحه و تجهیزات و پول حلقه هایی خاص فقط مجری سیاست های خونین برخی چهره ها هستند.
رهبران قومی مخالف دولت که چندی پیش با قیل و قال زیاد عرض اندام کردند و قدرت خود را تبارز دادند؛ احتمالا منتظر غضبی که بر سر میرزااولنگ آمد، نبودند. اما برای خاموش کردن آنها، حکومت از هر وسیله ای بهره خواهد برد. مساله رقابت سیاسی است و جای مزاح ندارد. مردم سالها تاوان داده اند و باید تاوان بدهند. اینکه چرا مستوجب پرداختن این بها هستند هم شاید جغرافیای حیات و یا تبار و یا هم کشش سیاسی آنها به سمتی خاص دلیل اصلی آن باشد.
آنهایی که دیروز به میدان آمده و شال گردن های رنگ و وارنگ را با این انگیزه که طلوعی تازه را در "فضای دموکراتیک!" افغانستان می آفرینند؛ حالا با تمام وجود جواب شان را گرفته اند. خب اینکه پنجاه یا صد یا هر چقدر مرد و زن و کودک در میرزااولنگ کشته شدند و رسانه ها هم عنوان "فجیع" را برای داغ تر کردن تیترهایشان به کار بردند؛ اصلا چیز مهمی نبود؛ چون این اتفاق دیگر در شمال در حال معمول شدن است.
هر حرکتی در افغانستان، بازخورد مخصوص خود را دارد. اتفاقی که در سرپل افتاد هم یک انتقام بود از کسانی که فکر کردند این کشور واقعا چیزی به اسم دموکراسی را در دل خود جا داده است. اتفاقی که یکبار دیگر و به توان هزار، مردم طعم آن را چشیدند.
روزی مسوولین تمام این وقایع افشا خواهد شد و آن روز گرچه خون های ریخته شده، باز به رگ کودکان میرزااولنگ برنخواهد گشت؛ اما دست کم نسل های بعدی درخواهند یافت که چهره کرزی ها و غنی ها، شبیه آنچه که می گفتند نبود.
الیاس کاتب
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین