۰

در جدال با میراثی شدن حاکمیت

چهارشنبه ۱۱ اسد ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۴۴
یک انتقاد آشکار به جانب رییس جمهوری فعلی افغانستان هموار است و آن، رفتار دیکتاتورمآبانه شخص اشرف غنی است. این تیوریسین خلاق، که در مناظرات انتخاباتی، قدرت بیان خارق العاده ای در تشریح برنامه هایش از خود نشان داده و رقبایش را دست کم در حرف شکست داد؛ ظرف سه سال گذشته، هیچ دستاوردی برای ارایه کردن نداشته است.
در جدال با میراثی شدن حاکمیت



اشرف غنی بسیار خوشبینانه به کرسی قدرت خود می نگرد و تصور می کند، در کشوری در حال حکومت کردن است که احتمالا دارای یک نظام مطلقه و اقلیت گراست. کشوری که در سال ۱۳۹۳ یکپارچه به او رای دادند و شخص وی تمام زمام امور را در دست گرفت.
از هر موضعی که سخن بزنیم؛ یک انتقاد آشکار به جانب رییس جمهوری فعلی افغانستان هموار است و آن، رفتار دیکتاتورمآبانه شخص اشرف غنی است. این تیوریسین خلاق، که در مناظرات انتخاباتی، قدرت بیان خارق العاده ای در تشریح برنامه هایش از خود نشان داده و رقبایش را دست کم در حرف شکست داد؛ ظرف سه سال گذشته، هیچ دستاوردی برای ارایه کردن نداشته است.
او می گفت: برنامه های من، در دو بخش کوتاه مدت و دراز مدت خلاصه می شود. برنامه های کوتاه مدت من از روز اول رییس جمهور شدنم آغاز خواهد شد که برگرداندن امنیت به شهر کابل و سراسر افغانستان، از اولین گام های من خواهد بود. من تروریستان را دوباره به خانه هایشان برخواهم گرداند.
اقتصادی که قرار بود در شش ماه نخست ریاست جمهوری وی دچار تحول شود؛ واقعا دچار تحول شد.
رییس جمهور اما هیچ برنامه ای برای رفع بحران اقتصادی موجود ندارد. او هیچ برنامه ای برای چالش های امنیتی نیز ارایه نمی کند. در عوض؛ با زیر فشار قرار دادن دیگران، دامنه بحران را در کشور گسترده تر کرده است. مخالفین خود را با بدترین توصیفات ممکن، در محدودیت قرار می دهد و به دنبال محاکمه آنان است.
دهها شهرک صنعتی تعطیل شدند و دهها هزار نیروی کار از کشور رفتند. تروریستان هم هر روز خود را در اطراف ارگ منفجر می کنند.
رییس جمهور اما هیچ برنامه ای برای رفع بحران اقتصادی موجود ندارد. او هیچ برنامه ای برای چالش های امنیتی نیز ارایه نمی کند. در عوض؛ با زیر فشار قرار دادن دیگران، دامنه بحران را در کشور گسترده تر کرده است. مخالفین خود را با بدترین توصیفات ممکن، در محدودیت قرار می دهد و به دنبال محاکمه آنان است.
نمی توان این حقیقت ملموس و روشن را کتمان کرد که کمتر مقامی در افغانستان فاقد سابقه جرمی و پرونده است. اما جناب رییس جمهور فقط دست روی سوژه هایی می گذارد که در مخالفت وی قرار دارد و می خواهد به شکلی آنها را خاموش نگهدارد.
اطراف ایشان پر از چهره های فاسدی است که همگی متهم به جنایت جنگی، فساد مالی و اخلاقی اند و وی، فقط هجمه هایش را محدود به کسانی می کند که قدرت مطلقه او را به چالش کشیده اند. او در شرایطی قرار گرفته است که به استحکام پایه های حکومت خود اطمینان کامل دارد. اشتباهی که بسیاری ها کردند و تاوانش را نیز پرداختند.

دسته توابین وارد کارزار می شوند
عبدالرشید دوستم و محمد محقق که هر دو جزو اراکین بلندپایه حکومت فعلی هستند؛ به همراه عطامحمد نور والی بلخ یک جبهه جدید بر ضد رییس جمهور ساخته اند – ایتلاف نجات افغانستان.
یکی از عوامل مهم به پیروزی رسیدن اشرف غنی، ژنرال دوستم بود. او به گفته خودش قرار بود این بار درست و بدون غلط عمل کرده و "قومای" خود را چون گذشته به راهی اشتباه هدایت نکند؛ اما درست برعکس تصوری که می کرد؛ اشرف غنی مرد رویاهای او و هم تبارهایش نبود.
محمد محقق هم رای هزارها را برای ایجاد یک موازنه موثر جمع کرد و عبدالله عبدالله را تحت هر شرایطی که بود، به قدرت
حالا اشرف غنی هم آزموده شد و تاج بخش ها هم فهمیدند که او از هر جای دنیا که آمده باشد؛ اولویت اصیل مردم افغانستان را در سینه دارد. این به ظاهر تکنوکرات، خون قبیله گرایی در رگ هایش جریان دارد و اگر حامد کرزی کاملا نرم و حساب شده و با احتیاط در این زمینه عمل می کرد؛ او حتا قادر به کنترل احساسات خود نیست و بعضی اوقات به صراحت امیالش را تبارز می دهد.
رساند. اما در جدال با هزاره های جبهه اشرف غنی، خود را بازنده یافت. از عبدالله هم آبی گرم نشد و تقریبا تمام کسانی که اطرافش بودند را ناامید کرد.
عطامحمد نور گرچه به سمت اشرف غنی گرایش پیدا کرد و عبدالله را یک مرد ضعیف در معادلات سیاسی خواند؛ اما سطح تواقعات پادشاه بلخ در حدی بود که رییس جمهوری قادر به مرفوع کردن آن نبود. غنی از قدرت فراگیر و محبوبیت استاد عطا که نه تنها در بلخ و شمال کشور گسترش یافته، که تا خود کابل نگران است.
او هیچ تمایلی ندارد که یک سلطان دیگر را در کنار خود تحمل کند که در پاره ای موارد، اهمیت جایگاه او را به سخره گرفته و حاکمیتش را به چالش بکشد.
حالا اشرف غنی هم آزموده شد و تاج بخش ها هم فهمیدند که او از هر جای دنیا که آمده باشد؛ اولویت اصیل مردم افغانستان را در سینه دارد. این به ظاهر تکنوکرات، خون قبیله گرایی در رگ هایش جریان دارد و اگر حامد کرزی کاملا نرم و حساب شده و با احتیاط در این زمینه عمل می کرد؛ او حتا قادر به کنترل احساسات خود نیست و بعضی اوقات به صراحت امیالش را تبارز می دهد.
دو سال تا انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است. دو سال سرنوشت سازی که در اختیار جنگجویان رسیدن به قدرت قرار دارد. آنهایی که برای بقا در افغانستان تلاش کردند و خون داده و خون ریختاندند؛ اما ثمری که از این تلاش به دست آورده اند؛ فقط قرار گرفتن در حاشیه قدرت بوده و نه در راس آن.
یکی مثل کرزی که در غرب زندگی کرده بود وارد میدان شد و طولانی ترین دوره قدرت – ظاهرا مشروع – را در اختیار گرفت. پس از آن؛ این میراث به یکی مثل خودش منتقل شد. مردی که تمام سالهای زندگی اش را در خارج از کشور گذارنده و در کنار خانواده ای که حتا خود را افغان هم نمی دانند؛ از دور، دهه های مختلف آغشته به خون افغانستان را تماشا کرد.
سه چهره شاخص اقوام غیر پشتون، وارد معرکه شده اند تا این بار در جنگ قدرت برنده شوند. تجربه
جمعیت جوان افغانستان، قادر به ایجاد یک تحول بزرگ که بتواند ریشه های مشکلات را به تدریج خشک کند؛ هستند. سطح دانش و آگاهی آنها به یپمانه ای از قوام رسیده و حالا فارغ از جناح بندی های سیاسی، می توانند برای سرنوشت کشور تصمیم بگیرند.
های گذشته که همیشه باخت در آن هویدا بوده؛ شاید دلیل کنار هم قرار گرفتن این سه نفر باشد.
محقق نشان داده که طیف بزرگی از هزاره ها را در کنترل خود دارد. دوستم هنوز رهبر مطلق و بلامنازع ازبیک هاست. و استاد عطا هم پس از برهان الدین ربانی، اکنون چهره محبوب تاجیک ها به شمار می رود. مردی که بسیاری او را در جایگاه احمدشاه مسعود قرار می دهند و شاید بیراه هم نمی گویند.
اگر آنچه تاکنون اتفاق افتاده؛ با همین قوام و انسجام دوام یابد و این اتحاد به سال ۱۳۹۸ رسیده و به موضع گیری های انتخابات وصل شود؛ قاطعانه می توان گفت که یک تحول بزرگ و تاریخی در راه است. تحولی که یک میراث بزرگ را در سیاست افغانستان دستخوش تغییر خواهد کرد.

افغانستان تشنه یک تغییر است
خیابان های کابل این روزها پر جنب و جوش تر شده است. جوان ها از خون عزیزانشان گذشتند و به صورت مسالمت آمیز بر شعار دموکراسی و ساختن وطن پایبند مانده اند. با نظم و تسلیم به قانون، وارد یک مناقشه نرم بر ضد حکومت شده اند.
جمعیت جوان افغانستان، قادر به ایجاد یک تحول بزرگ که بتواند ریشه های مشکلات را به تدریج خشک کند؛ هستند. سطح دانش و آگاهی آنها به یپمانه ای از قوام رسیده و حالا فارغ از جناح بندی های سیاسی، می توانند برای سرنوشت کشور تصمیم بگیرند.
این یعنی یک بستر آماده برای خیزشی عظیم بر ضد ناعدالتی و اقلیت گرایی.
اما یک شرط مهم در برابر این اوضاع قرار دارد و آن هم، یک دست ماندن رهبران سیاسی کشور است. با تالم که تاکنون تجارب دلگرم کننده ای از ایتلاف های سیاسی در کشور رونما نشده. اما برای یک تغییر بزرگ، هیچ وقت دیر نیست.
الیاس کاتب
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین