۰

هادیِ متینِ مردمِ سیغان

جمعه ۲۶ جوزا ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۲۶
هادیِ متینِ مردمِ سیغان

هادی خان سیغانی فرزند زمان خان از بزرگان مردم سیغان، یازده سال به حیث ولسوال سیغان ایفای وظیفه کرد و به مردم محروم سیغان خدمت‌های زیاد انجام داد. وی همچنین حدود چهار سال نیز ولسوال کهمرد بود و تا آخرین روز حیات خود در این منطقه از بامیان به مردم خدمت کرد.
با شهید سیغانی از نزدیک شناخت و آشنایی نداشتم و در زمان تبلیغات انتخاباتی در دومین باری که ایشان کاندیدا شده بودند، باری وی را در مرکز ولایت بامیان ملاقات کردم. آن زمان من نیز کاندیدای انتخابات بودم و بر همین اساس مایل بودم تا رقیبان انتخاباتی خود را بشناسم و سطح دانش و توانایی آنان را بسنجم.
در همان ملاقات، وی را فردی متین، بزرگ و ممتاز یافتم. زیاد اهل جنجال نبود؛ برای جلب رأی مردم راه تهدید و عذر را انتخاب نمی‌کرد. کمی در مورد بامیان و محرومیت‌های مردم سیغان سخن گفتیم و ایشان نمونه‌های خوبی از این محرومیت‌ها را در دل داشت. در آن انتخابات با وجود رقبیان محلی متعددی که داشت، به پیروزی‌اش در انتخابات امیدوار بود؛ اما با وجودی که رأی زیادی کسب کرد؛ در حق وی ستم شد.
به دلیل بافت‌های قومی رایج در افغانستان و بامیان، نه من مرحوم هادی خان را رقیب خود می‌دانستم و نه ایشان مرا رقیب خود می شمرد. جغرافیای رأی هرکسی تقریبا معلوم بود ولی من، هم به کهمرد رفتم و هم سیغان را گشتم. این رفتن و دیدن و گشتن برای من فرصت مناسبی برای شناخت بود؛ هم حرف زیادی به گفتن داشتم
آنچه برای من در این دیدار با هادی خان برجسته آمد، متانت و سربه‌زیری وی بود. لباس وطنی، کلاه پکول، قد میانه، سن و سال میانه و ریشی که میل به سفید شدن داشت با غباری از خاک سرک های خاکی بامیان بر روی گونه و لباس اش. این اولین و آخرین ملاقات ما بود در هوتلی در میانه‌های بازار...
و هم به‌عنوان یک روزنامه‌نگار، سئوالات زیادی در ذهن خود داشتم که رفتن و دیدن و سخن گفتن با مردم، آنها را پاسخ می‌گفت.

هادی خان و سیغان
از روستاهای هزاره نشینِ قره طاق و بیگل و خواجه گنج و سیدبابا به مرکز ولسوالی سیغان رفتم که جمعیت زیادی از تاجیک‌ها را در خود جای داده است؛ محرومیت از سر و صورت همه مردم و قریه‌ها می بارید. دولت وقت، توجهی به وضع معیشتی، رفاه اجتماعی، تخصیص منابع مالی و کمک به امور کشاورزی مردم نداشت؛ در بازار ولسوالی جمعیت انبوهی از کودکان و نوجوانان در مکتب بزرگی صف بسته بودند؛ امید را می‌شد در چهره‌های آنان دید.
در آن زمان دولت مرکزی، امکانات مالی زیادی در اختیار مسوولان محلی قرار نمی‌داد که بر اساس آن، یک ولسوال بتواند تغییرات اساسی برای مردمش ایجاد کند؛ اما آنچه مرا به تحسین از هادی خان واداشت، همین روحیه برادری میان اقوام همسایه تحت مدیریت ایشان بود.
مسوولان محلی زیادی را می‌شناسیم که بر موجی از حساسیت ورزی‌های قومی سوار می‌شوند و تنش‌های قومی را دامن می‌زنند تا امتیازهای فردی خود را به چنگ آورند. شمار زیادی از رهبران قومی تا مسوولان محلی در بخش‌های از کشور چنین کرده اند و سرنوشت مردم برای آنان اهمیتی نداشته است. آنان تخم نفاق را کاشته اند و امتیازهایی برای خود کسب کرده اند و سپس به ریش مردم خندیده اند؛ اما هادی خان در این راستا و این وادی، دامن نیالود و خود را ملامت تاریخ و مردم نکرد. به ویژه حساسیت‌هایی که میان دو قوم تاجیک و هزاره در جریان منازعات تنظیمی در بامیان شاهد بوده‌ایم، بسترهای آماده‌ای برای تشدید اختلافات فراهم کرده بود.
نگاه قومی هادی خان سیغانی، نگاهی مبتنی بر انصاف و برابری و احترام متقابل بود. روی همین دلیل باید وی را مورد ستایش قرار داد که بزرگیِ خود را در تشدید نفاق‌های قومی ندید و بل، در راستای هم‌پذیری و توازن قومی و زندگی مسالمت‌آمیز مردم تلاش کرد.

هادی خان و اخلاق فردی
آنچه برای من در این دیدار با هادی خان برجسته آمد، متانت و سربه‌زیری وی بود. لباس وطنی،
در سیر و گذشت تاریخی، متکبران و لاف زنان، هرچه بزرگتر شوند؛ اما بازهم زود در ذهن و ضمیر انسان‌ها می‌میرند و خاکستر می‌شوند؛ اما آنانی‌که با اخلاق و متانت و انسان‌دوستی و خدمت به خلق روزگار بگذرانند؛ به آسانی از ذهن و خاطره تاریخی بشر پاک نمی‌شوند و در هر زمان و برهه‌ای، مردم قضاوت خود را می‌کنند.
کلاه پکول، قد میانه، سن و سال میانه و ریشی که میل به سفید شدن داشت با غباری از خاک سرک های خاکی بامیان بر روی گونه و لباس اش. این اولین و آخرین ملاقات ما بود در هوتلی در میانه‌های بازار...
آن مرحوم را فردی اخلاق‌محور یافتم که اثری از غرورِ منصب‌داری در آن نبود. منصب‌داران زیادی می‌شناسیم که غرور ریاست و مکنت و منصب، چنان باد بر غبغب‌شان می‌اندازد که حیران می‌شوی.
در سیر و گذشت تاریخی، متکبران و لاف زنان، هرچه بزرگتر شوند؛ اما بازهم زود در ذهن و ضمیر انسان‌ها می‌میرند و خاکستر می‌شوند؛ اما آنانی‌که با اخلاق و متانت و انسان‌دوستی و خدمت به خلق روزگار بگذرانند؛ به آسانی از ذهن و خاطره تاریخی بشر پاک نمی‌شوند و در هر زمان و برهه‌ای، مردم قضاوت خود را می‌کنند.
هیچ بامیانی را نمی‌شناسم که از هادی خان سیغانی سخنی در مورد تکبّر و غرور ورزی وی گفته باشد؛ بل همگان بر متانت و نرم‌خویی و اخلاق‌مداری وی گواهی می‌دهند. لذا پس از یازده سال ولسوال بودن در سیغان، مردم کهمرد نیز وی را پذیرفتند و آن مرحوم چهار سال نیز مسوولیت ولسوالی کهمرد را بر دوش داشت تا بر اثر توطئه‌ای به شهادت رسید.

قتل‌های مشکوک و مبهم
پس از سقوط طالبان، چهره‌های بی‌شماری از بزرگان ملی و محلی، به اشکال مختلف ترور شده اند. عوامل این ترورها همیشه مبهم و سربسته باقی می‌مانند. ترور احمدشاه مسعود، سیدمصطفی کاظمی، مولانای سیدخیلی، استاد ربانی تا به امروز، مبهم و به‌عنوان یک معما باقی مانده است. قتل هادی خان نیز از همان جمله است؛ ظاهراً توسط اطرافیان وی این اتفاق افتاده است اما چرا؟ آنان از کجا مأموریت داشته‌اند و یا چگونه ذهنیت داده شدند؟ خصومت شخصی یا برنامه سیاسی؟ ریشه‌ها و عوامل این ترور چه بوده است؟ و...
از شنیدن ترور مرحوم هادی خان شوکه شدم. آقای سیغانی شخصیت محترمی بود. اهل تخاصم حزبی و تنظیمی نبود و گزارشی از ظلم و جفایی از وی بر کسی در جایی منتشر نشد.
برای مرحوم هادی خان سیغانی به‌عنوان یک رفیق و رقیب ارزشمند، آرزوی بهشت برین می‌کنم.
روحش شاد و قرین رحمت الهی باد!
مدنی- روزنامه‌نگار
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین