۰

نشست کابل؛ کُمدی تکراری اربابان جنگ

چهارشنبه ۳ جوزا ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۲۴
مساله حل نشدنی صلح با گروههایی که دولت افغانستان آنها را زیر نام "طالبان" وحدت و یکپارچگی بخشیده است؛ از طولانی ترین پروسه قرن حاضر در آسیای میانه به حساب می رود. پروسه ای که از یک و نیم دهه گذشته تاکنون چون سریالی تکراری و خسته کننده در صحنه سیاست جهان جا باز کرده و پای خیلی از قدرت های منطقه ای و بین المللی را در آن باز نموده است.
نشست کابل؛ کُمدی تکراری اربابان جنگ



ظرف ماه جاری، کابل یک بار دیگر شاهد برگزاری نشستی پیرامون مساله صلح خواهد بود. از آن دست نشست های زنجیره ای که با کم و کیفی نسبتا یکسان، دولت افغانستان بارها ابتکار برگزاری آن را داشته و یا از مسوولین اصلی تدویر آن در گوشه و کنار جهان بوده است.
مساله حل نشدنی صلح با گروههایی که دولت افغانستان آنها را زیر نام "طالبان" وحدت و یکپارچگی بخشیده است؛ از طولانی ترین پروسه قرن حاضر در آسیای میانه به حساب می رود. پروسه ای که از یک و نیم دهه گذشته تاکنون چون سریالی تکراری و خسته کننده در صحنه سیاست جهان جا باز کرده و پای خیلی از قدرت های منطقه ای و بین المللی را در آن باز نموده است.
کابل قبلا هم شاهد این گونه نشست ها بود و در اجلاس های بزرگی که در لندن و واشنگتن برگزار می شد؛ همیشه وعده های کلانی را از کشورهای "دوست" دریافت می کرد. اما نتیجه آنطور که انتظار می رفت هیچ گاه تحقق نمی یافت. تمامی این گفتگوها در سطح کلان سیاسی و با اشتراک کشورهای دخیل در بحران افغانستان برگزار شد و کشورهای همسایه از جمله
کابل قبلا هم شاهد این گونه نشست ها بود و در اجلاس های بزرگی که در لندن و واشنگتن برگزار می شد؛ همیشه وعده های کلانی را از کشورهای "دوست" دریافت می کرد. اما نتیجه آنطور که انتظار می رفت هیچ گاه تحقق نمی یافت. تمامی این گفتگوها در سطح کلان سیاسی و با اشتراک کشورهای دخیل در بحران افغانستان برگزار شد و کشورهای همسایه از جمله پاکستان و نیز قدرت های دیگر به شمول عربستان سعودی، قطر و امارات که به شکلی روی طالبان افغانستانی نفوذ دارند در آن سهم داشتند.
پاکستان و نیز قدرت های دیگر به شمول عربستان سعودی، قطر و امارات که به شکلی روی طالبان افغانستانی نفوذ دارند در آن سهم داشتند.
اما ناگفته پیداست که تغییر مسیر سیاست کشورهای حامی طالبان و مهره های داخل ارگ کار ساده ای نیست. افغانستان تبدیل به سیاستکده ای شده که کانون آزمایش های سیاسی بزرگ قدرت های منطقه و فرامنطقه ای است و قطعا می توان این را پذیرفت که جنگ افغانستان سلسله سیاست های منسجمی است که اصول و ترتیب آن در خارج از مرز و با هماهنگی چهره هایی شناخته شده در داخل افغانستان پیش برده می شود و نشست های فرمایشی که به هدف صلح تدویر می یابد؛ بیشتر نشان دهنده حسن نیت های ظاهری "دوستان" است.

چرا تدویر این نشست ها بیهوده است؟
قاعدتا بحران افغانستان با نشست های تشریفاتی حل نخواهد شد. تا وقتی که سیاست های بزرگ عربی و پاکستانی در تعامل با بریتانیا و امریکا با تغییر عمده رو به رو نشود؛ مسلم است که جنگ افغانستان ادامه خواهد داشت. چرا که این کشور صحنه رقابت های بزرگ سیاسی در منطقه و جهان است و جنگ و صلح این کشور، معامله ای فراگیر بین ابرقدرت ها به شمار می رود.
ترکیب جمعیتی افغانستان از نظر مذهب و زبان، یکی از شایان ذکرترین موضوعاتی است که کمتر به آن توجه می شود. تشیع که مذهب اقلیت در افغانستان به حساب می آید حالا در رقابت های بزرگ سیاسی سهم داده شده و این مساله قطعا باعث نگرانی شیوخ عرب که نگاه "وهابی گرایانه" به فضای سیاسی و اجتماعی افغانستان دارد می شود. مساله زبان پارسی و پشتو که افغانستان را عملا در دو جبهه مختلف قرار داده نیز نه از تاریخ حاضر که از آغاز بحران های دهه شصت و هفتاد برجسته بوده است.
کشورهای عربی گرایش خاصی به یک جبهه مشخص دارند و پاکستان هم در این مسیر تاکنون نقش یک مجری قابل را بازی کرده است. در این گیرودار، امریکا هم "گاهی به نعل و گاهی به میخ" همیشه در سطح رهبری این کش و قوس ها قرار داشته است.
مساله طالبان؛ همان جبهه مشخصی است که روی آن سرمایه گذاری صورت می گیرد تا برخی از ارگ نشینان از آن بهره ببرند و در عین حال، سمت دیگر قضیه هم بدون سهم در تحولات باقی
ترکیب جمعیتی افغانستان از نظر مذهب و زبان، یکی از شایان ذکرترین موضوعاتی است که کمتر به آن توجه می شود. تشیع که مذهب اقلیت در افغانستان به حساب می آید حالا در رقابت های بزرگ سیاسی سهم داده شده و این مساله قطعا باعث نگرانی شیوخ عرب که نگاه "وهابی گرایانه" به فضای سیاسی و اجتماعی افغانستان دارد می شود. مساله زبان پارسی و پشتو که افغانستان را عملا در دو جبهه مختلف قرار داده نیز نه از تاریخ حاضر که از آغاز بحران های دهه شصت و هفتاد برجسته بوده است.
نماند. زیرا کنترل اوضاع بدون حضور جبهه مخالف با گرایشات شمالی، به شدت موازنه را بهم خواهد زد.
اصلا جای این بحث نمی ماند که اعراب حوزه خلیج فارس به صورت مستقیم با گروههای معارض دولت افغانستان در ارتباط هستند و این را نهادهای امنیتی بارها تاکید کرده اند. پاکستان هم که سالهاست "تشتش از بام افتاده" و غرب هم که از همان اول تکلیفش روشن بود. حالا اما پای پوتین هم به معادلات افغانستان باز شده و دیگران هم به این ضیافت دعوت خواهند شد.
با اشاره به موضوعات مطرح شده؛ به این نتیجه دست میابیم که اصلا روحیه رسیدن به صلح و مسایلی پیرامون آن در افغانستان وجود ندارد. در شرایط فعلی اصل قضیه چیز دیگری است و برگزاری اجلاس صلح بیشتر شبیه یک "کمدی تلخ" است؛ تا مردم بیشتر یاد فجایع مکرر این سرزمین بیافتند.

معادلات سیاسی بزرگ، برخاسته از دل اجتماع افغانستان
افغانستان مثل همه کشورهای دیگر، آکنده از ملیت ها و گرایش های اعتقادی خاص خودش است. همین مساله باعث استفاده از شکاف های فرهنگی و عقیدتی در کشور شده و دیگران نیز از آن بهره وافی را برده اند. کوته اندیشانه است اگر تصور کنیم که وجود یک مسوول شیعه در راس برخی ادارات دولتی از نظر اعراب چیز مهمی نیست. یا از نظر زبانی، پاکستان هیچ فرقی برایش ندارد که چه شخصیتی در بالاترین مقام امنیتی در افغانستان قرار می گیرد و به همین ترتیب، دیگر کشورهای "دوست" افغانستان هر کدام حتا در این موارد دارای خطوط سرخ هستند.
تا امروز مساله جنگ هند و پاکستان جدی گرفته نشده است. دو کشور هسته ای به جای اینکه جنگ را به مرزهای هم بکشانند؛ در سطح افغانستان یکدیگر را به چالش می کشند و مردم افغانستان این واقعات را فقط از سر گذرانده اند. این مقال تنها اشاره ای به بزرگترین معادلات و جنگ های سیاسی بین دولت های اطراف خواهد داشت و ادامه داستان را خواننده می تواند در ذهن تصور نماید.
حکمتیار به عنوان یک چهره شاخص از قومی مشخص پس از سالها گریز و پناه در دامن این و آن، دوباره به عرصه سیاست برگشته تا به باور "صاحبان او" از وی به عنوان یک وزنه سیاسی قوی برای استحکام جایگاه
حکمتیار به عنوان یک چهره شاخص از قومی مشخص پس از سالها گریز و پناه در دامن این و آن، دوباره به عرصه سیاست برگشته تا به باور "صاحبان او" از وی به عنوان یک وزنه سیاسی قوی برای استحکام جایگاه برخی ها استفاده نماید. جایگاه تکنوکرات هایی که آهسته آهسته دوباره پیله قبیله گرایی را دور خود کشیده و این را به نفع خود دیده اند.
برخی ها استفاده نماید. جایگاه تکنوکرات هایی که آهسته آهسته دوباره پیله قبیله گرایی را دور خود کشیده و این را به نفع خود دیده اند.
در عین حال؛ جبهه معارض دیگری که هنوز به صلح اعتقاد ندارد؛ برای استحکام این جایگاه می جنگند و خرده جنگجویان خود را نیز طبق دستورات "عبدالوهاب" به بهشت رهنمون می سازند.
اما با تاسف جنگ افغانستان طوری نمایش داده می شود که گویا دولت و مخالفین بر سر مباحث مشخصی با هم در منازعه قرار دارند و حداقل یک طرف تلاش می کند تا طرف دیگر را به صلح بکشاند. اما هیچ گاه اصل قضیه و حقایقی که در پشت پرده این جنگ وجود دارد رو نمی شود.
دولت افغانستان که زیر بار قرض صدها میلیارد دالر کشورهای مختلف قرار گرفته؛ حق بیان هیچ دیدگاه روشنی از خود را ندارد و چنان در محاصره مهره های تاثیرگذار سیاسی در داخل حکومت قرار گرفته که هر کسی کوچکترین واکنشی به فضای موجود نشان داده و پرده از برخی رازها بردارد؛ در کوتاهترین زمان ممکن حذف خواهد شد – نمونه های آن زیاد است و مجالی برای مثال نیست.
این گونه نشست ها که معمولا با ابتکار خود حامیان تروریسم در افغانستان برگزار می شود؛ اگر نتیجه ای در بر می داشت؛ در تجربه های سال های گذشته می شد از آن بهره های کافی را برد.
نگاه حساس مردم افغانستان، اعتمادش را به این گونه نشست های تعارفی از دست داده است. جنگ هر روز شدیدتر می شود و آتش هر ساعت شعله ورتر. جنوب دیگر مثل گذشته محدوده بحران نیست و این جنگ به شمال و شرق و غرب هم کشیده شده است.
حال آنکه در نشست های به اصطلاح صلح، مساله دعوت طالبان به پایان جنگ مطرح می شود؛ در حالی که اصل داستان چیز دیگری است و داعیان نیز بهتر از هر کس دیگری می دانند که این سناریوی طولانی، در محتوا و ظاهر، تفاوت شایانی با هم دارد.
الیاس کاتب – خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین