۰

ژنرال ۶۵ ساله، باز هم به تبعیدی خودخواسته رفت

شنبه ۳۰ ثور ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۱۸
دوستم تنها چهره شاخص سیاسی و نظامی در سطح کلان تصمیم گیری های افغانستان است که ظرف بیست و اندی سال توانسته انسجام حزب جنبش ملی را حفظ کند. تمام احزاب مطرح افغانستان که در تحولات سه دهه نقش کلیدی داشتند؛ با انشعاب و از هم پاشیدگی رو به رو شدند و به رغم موجودیت موسسین و رهبران اولیه شان، به جبهه های مختلف تقسیم گردیدند.
ژنرال ۶۵ ساله، باز هم به تبعیدی خودخواسته رفت



یکی اتفاقاتی که همیشه در صحنه سیاست افغانستان – ظرف سی سال گذشته – تکرار شده؛ نام "دوستم" بوده که همیشه در صدر اخبار کشور قرار گرفته است.
عبدالرشید در سال ۱۳۵۸ به عنوان کارگر ساده بخش "برمه کاری" در تفحصات نفت و گاز ولایت جوزجان استخدام شد و شاید خودش هم باورش نمی شد طی ظرف سی و چند سال، او به مقام معاونت اول ریاست جمهوری کشور برسد. اما آیا او این سیر تاریخی را به سادگی پیمود؟
دوستم در سرنگونی حکومت نجیب نقش بسزایی داشت. شمال کشور با پیوستن او به جبهه مجاهدین در کمترین زمان ممکن به تصرف مخالفین دولت در آمد و پس از آن، راه برای فتح کابل آغاز شد. اما او برای رسیدن به ارگ ریاست جمهوری کابل و سهمش در قدرت افغانستان محدود و مجبور شد به عقب برگردد و شمال افغانستان را در تصرف داشته باشد. با جناح حزب وحدت شاخه مزاری ایتلاف کرد و از بلخ تا سالنگ شمالی و از بادغیس تا تخار را زیر چتر
جنگ با طالبان نقطه عطف اتحاد گروههای مجاهدین بود که همه را تقریبا در یک صف قرار داد. حتا گلبدین حکمتیار که چهره ای سیاه در جنگ های داخلی کابل داشت؛ نیز وارد جنگ با طالبان شده بود. شکست طالبان در سال ۲۰۰۱ که با همکاری امریکا و پیشرویی زمینی نیروهای دولتی افغانستان رقم خورد؛ دوباره عرصه ای برای به حاشیه رفتن دوستم به حساب می آمد.
حاکمیت خود قرار داد.
در جنگ های داخلی کابل نقش برجسته گرفت و بدنامی بزرگی را به اسم خود ثبت کرد. جنگی که هیچ کس در آن دست پاک نداشت و تمامی گروههای حاضر -- که لازم به اسم بردن نیست – در تمامی معادلات خونین آن سهمی یکسان داشتند. پس از آن و از سال ۱۳۷۲ که او از کابل عقب نشینی کرد؛ تا تشکیل جبهه اتحاد شمال، با برهان الدین ربانی رییس جمهور وقت و احمدشاه مسعود وزیر دفاع، بر سر گسترش اراضی زیر تصرف، جنگی متقابل داشت.
جنگ با طالبان نقطه عطف اتحاد گروههای مجاهدین بود که همه را تقریبا در یک صف قرار داد. حتا گلبدین حکمتیار که چهره ای سیاه در جنگ های داخلی کابل داشت؛ نیز وارد جنگ با طالبان شده بود. شکست طالبان در سال ۲۰۰۱ که با همکاری امریکا و پیشرویی زمینی نیروهای دولتی افغانستان رقم خورد؛ دوباره عرصه ای برای به حاشیه رفتن دوستم به حساب می آمد.
این ژنرال که دیگر در جنگ ها پخته شده بود؛ قصد داشت یکبار دیگر پادشاه بلامنازع شمال شود؛ اما این بار رقیب تاریخی اش، عطامحمد نور که بر سر حاکمیت شمال تنش های زیادی با هم داشتند، پیش دستی کرده و فرصت روزگاران قدیم را از دوستم گرفت. دوستم وقتی تکانی به خودش داد؛ در جوزجان محاصره شد و غرش هواپیماهای امریکایی بر سر خانه اش باعث گردید که وی به این نتیجه دست یابد که شمال برای همیشه از قدرت او تهی شده است.
در دوران ریاست جمهوری کرزی فرماندهی اعلای قوای مسلح کشور را به عهده داشت به گفته خودش؛ هیچ گاه به دفتر کارش پا نگذاشته بود و هیچ حقوقی هم از این راه به دست نیاورده بود. بر سر مساله اکبر بای (رییس شورای ترکمن های افغانستان) که گفته می شود توسط وی مورد هتک حرمت و ضرب و شتم قرار گرفته بود؛ دادستانی حکم بازداشت
ژنرال در دوره اول کاندیدای ریاست جمهوری بود و در دوره بعد از وزنه قومی خود برای پیروزی کرزی استفاده نمود و در دوره سوم هم به سمت اشرف غنی آمده و معاونیت اول ریاست جمهوری او را از آن خود کرد. قطعا دوستم با بیش از دو میلیون رای خود در پیروزی غنی نقش عمده را بر عهده داشت. زیرا اشرف غنی زیاد نمی توانست به جبهه پراکنده پشتون ها متکی باشد.
دوستم را صادر کرد. چند روز خانه دوستم در شیرپور کابل محاصره بود و احتمال شروع یک جنگ تازه می رفت که کرزی دستور عقب نشینی داد.
ژنرال در دوره اول کاندیدای ریاست جمهوری بود و در دوره بعد از وزنه قومی خود برای پیروزی کرزی استفاده نمود و در دوره سوم هم به سمت اشرف غنی آمده و معاونیت اول ریاست جمهوری او را از آن خود کرد. قطعا دوستم با بیش از دو میلیون رای خود در پیروزی غنی نقش عمده را بر عهده داشت. زیرا اشرف غنی زیاد نمی توانست به جبهه پراکنده پشتون ها متکی باشد.
اما دوستم در تمام این مدت هیچ وقت نتوانست یک زندگی آرام سیاسی و بدون تنش را تجربه کند. توجیه لازم را می توان در جنگ های داخلی و کشمکش های دهه هفتاد خورشیدی از این و آن شنید؛ اما ظرف ۱۶ سال گذشته، کمتر شخصیت سیاسی تا به این اندازه هم در بدنه دولت بوده و هم این چنین مورد هجوم سیاسی و گاهی نظامی قرار داشته است.
دوستم تنها چهره شاخص سیاسی و نظامی در سطح کلان تصمیم گیری های افغانستان است که ظرف بیست و اندی سال توانسته انسجام حزب جنبش ملی را حفظ کند. تمام احزاب مطرح افغانستان که در تحولات سه دهه نقش کلیدی داشتند؛ با انشعاب و از هم پاشیدگی رو به رو شدند و به رغم موجودیت موسسین و رهبران اولیه شان، به جبهه های مختلف تقسیم گردیدند. اما جنبش در یک چهارچوب منسجم و قبیله ای باقی ماند. نمی توان این را کتمان کرد که دوستم برای حفظ این تشکیلات زحمات بی شایبه ای را متحمل شد.
امروز دوستم با وجود اینکه پُست معاونیت اول ریاست جمهوری کشور را به عهده دارد؛ باز همان هجمه های بزرگ را در حال تحمل کردن است. در سال گذشته کاروان نیروهای ژنرال – برای چندمین بار -- هدف قرار گرفت و نزدیک به ۷۰ فرمانده مطرح جنبش ملی در این
دوستم تا امروز مبارزه کرده و به گفته خودش از حقوق ترک تباران افغانستان دفاع نموده است. جنایات جنگی زیادی را – البته به باور نهادهای حقوق بشری – به نام خود ثبت کرده که بزرگترین آن قتل عام اسیران طالب در سال ۲۰۰۱ است. دوستم به برخی از این جنایات اعتراف کرده و گفته بود: " در تحولات افغانستان هیچ کس کبوتر سفید نیست". او دست کم شهامت این را داشت که به اشتباهاتش اعتراف کند. اما او برای کشتن صدها طالب در "دشت لیلی" این حق را به خود داد و دست کم مردم شمال از این کار او ناراضی نبودند.
حمله کشته شدند.
دوستم هم مجروح شد و بنابه برخی گزارش ها برای مداوا به ترکیه رفت. یکی از خونین ترین حملاتی که حنیف اتمر مشاور امنیت ملی غنی، از سوی دوستم مسوول آن معرفی شد.
گفته می شود که دیروز (۲۹ ثور) ژنرال عبدالرشید دوستم دوباره به سمت ترکیه پرواز کرده است. معنای دقیق این سفر مشخص نیست؛ اما آیا غنی بالاخره و در کل حکومت افغانستان موفق شده تا این مرد را از سنگرش فراری دهد؟ مرد ۶۵ ساله ای که گرد پیری او را به شدت شکسته کرده و بیماری اش هم مزید بر علت گشته.
دوستم تا امروز مبارزه کرده و به گفته خودش از حقوق ترک تباران افغانستان دفاع نموده است. جنایات جنگی زیادی را – البته به باور نهادهای حقوق بشری – به نام خود ثبت کرده که بزرگترین آن قتل عام اسیران طالب در سال ۲۰۰۱ است. دوستم به برخی از این جنایات اعتراف کرده و گفته بود: " در تحولات افغانستان هیچ کس کبوتر سفید نیست". او دست کم شهامت این را داشت که به اشتباهاتش اعتراف کند. اما او برای کشتن صدها طالب در "دشت لیلی" این حق را به خود داد و دست کم مردم شمال از این کار او ناراضی نبودند ( قصد، توجیه کشتار طالبان توسط دوستم نیست و منظور ابراز عقیده مردم است)
از هر چه بگذریم؛ اما نمی توان بر این پرده پوشاند که ژنرال عبدالرشید دوستم یک مرد استثنایی در سطح رهبری و تحولات بزرگ افغانستان بوده است. مردی که با شهامت تمام سرش را به زیر افگند و از اشتباهات گذشته اش معذرت خواست. مردی که همه باور دارند دست کم هر کاری که کرد، بدون ریا و دروغ بود و آنچه را شعار می داد در وهله عمل نیز همان می کرد.
دوستم این روزها مانند گذشته با مشکلات بزرگی دست و پنجه نرم می کند. با نظام سیاسی کشور مشکل دارد، چون او قصد ندارد با فریب و دغل در حکومت سهم بگیرد. به جای نشستن در دفتر کار خود در امنیت کامل، به سمت شمال رفت و در کوچه پس کوچه های فاریاب و سرپل به سنگرهای سربازان سر زد. با غذای ساده شان هم کاسه شد و از جیب خودش به آنها پاداش داد و برای مبارزه با دشمنان افغانستان دلگرم شان نمود.
زیر آفتاب سوزان، عملیات
زیر آفتاب سوزان، عملیات های بزرگ بر ضد طالبان را رهبری کرد و با هر حمله ای که با جان ش ترتیب دادند؛ لبخندی به لب زد و با لهجه شیرین ازبکی اش گفت: " ... ما ره از تک و توک می ترسانن. خودی ما پدر جنگ استیم. خی ما کشته هم شویم ده راه وطن خو یک ایفتیخار است قد ما".
های بزرگ بر ضد طالبان را رهبری کرد و با هر حمله ای که با جان ش ترتیب دادند؛ لبخندی به لب زد و با لهجه شیرین ازبکی اش گفت: " ... ما ره از تک و توک می ترسانن. خودی ما پدر جنگ استیم. خی ما کشته هم شویم ده راه وطن خو یک ایفتیخار است قد ما".
ژنرال با تمامی سیاهی هایی که دارد؛ دست کم دروغ نمی گوید. هر چه کرد و خواهد کرد را به سادگی به میدان می اندازد می گوید چنین می کنم و خواهد کرد. یقینا در بدنه مفتضح و مفسدی که تیم های سیاسی متعدد به نام دولت ساخته اند؛ او که صادقانه چه برای دسترسی به قدرت و چه برای اهداف خود و مردمش، جنگیده است؛ در این میدان جایی ندارد.
مشکل دوستم این است که سیاست مدار خوبی نیست. سیاست مداری که دروغ بگوید و افغانستان را با همین شیوه اداره کند. مردم افغانستان ظرف یک و نیم دهه تعریف درستی از دشمن نیافتند؛ حال آنکه دوستم فقط با حضور خود در جبهات جنگ بر علیه طالبان، توضیح روشنی از آنچه مردم می خواستند ارایه کرد.
بهترین مبارزین خود را از دست داد و در سوگ آنها اشک ریخت و دست خود را از انتقام کوتاه دید. انتقامی که اگر می توانست انجام دهد؛ قطعا مردم افغانستان هم از شر برخی چهره های مفسد و خاین در سطوح کلان دولت خلاص می شدند.
ژنرال، یک نظامی کهنه کار است که در تحولات سیاسی کشور بدنامی های زیادی آفریده و احتمالا بخش اعظمی از آن هم حقیقتی غیرقابل کتمان است؛ اما او دست کم تا به حال دروغ نگفته است. شاخصه ای که کمتر سیاست مدار افغانستان داراست.
الیاس کاتب – خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین