۰

حکمتیار پدر حزب اسلامی است یا فرزندش؟

شنبه ۱۹ حمل ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۴۱
نتایج اخیر نشان داد که "گلبدین حکمتیار" این "امیر مجاهد نستوه" فقط یک مهره اجرایی برای یک سری برنامه های مشخص در افغانستان است و بس. اساسا هیچ تشکلی در افغانستان به صورت غیرانتفاعی درست نشده؛ چون چنین قابلیت سیاسی و مالی در بنیه هیچ گروهی نیست که به صورت قوی، مستقلا عرض اندام کند و در عرصه های سیاسی هم تاثیرگذار باشد.
حکمتیار پدر حزب اسلامی است یا فرزندش؟



سال گذشته خورشیدی، حزب اسلامی به رهبری حکمتیار، بالاخره پس از فراز و نشیب های متعددی که در عرصه سیاسی تجربه کرده بود؛ با دولت افغانستان سر میز مذاکره نشست و آقای حکمتیار هم پای توافقنامه صلح امضا زد. امریکا هم چند ماه بعد از این توافق، تحریم و تعقیب بر علیه این گروه را لغو کرد و پس از آن چهره های شاخصی از این گروه به کابل آمدند.
وعده شده بود که حکمتیار رهبر متواری این گروه هم به کابل آمده و در آخرین نشست توافقی بین دولت و این حزب شرکت کند. زمینه ها برای ورود او فراهم شده بود و دست اندرکاران آن هم، با تشکیل همایش های گوناگون، در حال آماده کردن اذهان عمومی برای استقبال از "امیر مجاهد" بودند. که البته حکمتیار بنا به هر دلیلی هنوز خودش را نشان نداده است. برخی؛ بیماری و بستری شدن وی را علت این "خُلف وعده" دانسته اند.
توافق صلح با این گروه به مرحله نهایی رسید؛ اما به نظر می رسد که تحرکات عمده ای، هنوز هم به اسم این گروه در سراسر کشور در حال رخ دادن است. در یک رویارویی قوی در ولایت لغمان، گروهی زیر نام "حزب اسلامی" ساعت ها با نیروهای امنیتی افغان جنگیدند. اتفاقات مشابهی در قندوز، بغلان، قندهار و خوست نیز دست کم ظرف دو ماه گذشته به وقوع پیوست که مسوولیت آن را آدرسی مشخص به نام "حزب اسلامی" به عهده گرفته است.
اما سخنگوی حزب اسلامی در گفتگو با خبرگزاری جمهور گفته است که تمامی افرادی که اکنون بر ضد دولت می جنگند مربوط به شاخه طالبان هستند و تایید می کنیم که برخی از فرماندهان حزب اسلامی به طالبان پیوسته اند. این افراد دیگر عضویت حزب اسلامی را ندارند و فعلا در جبهه طالبان قرار گرفته اند. پس از توافق اخیر، حزب اسلامی "حتا یک گلوله" هم به سوی نیروهای امنیتی شلیک نکرده است.
افغانستان از این ناحیه تجربه های زیادی را کسب کرده؛ اما گویا سیاست مداران کشور نمی خواهند یا نمی دانند که این روند، برای نیل به صلح جوابگو نیست.
نتایج اخیر نشان داد که "گلبدین حکمتیار" این "امیر مجاهد نستوه" فقط یک مهره اجرایی برای یک سری برنامه های مشخص در افغانستان است و بس. اساسا هیچ تشکلی در افغانستان به صورت غیرانتفاعی درست نشده؛ چون چنین قابلیت سیاسی و مالی در بنیه هیچ گروهی نیست که به صورت قوی، مستقلا عرض اندام کند و در عرصه های سیاسی هم تاثیرگذار باشد.
در سال ۱۳۷۱ وقتی نظام دکتر نجیب به حکومت انتقالی آقای مجددی رسید و پس از آن برهان الدین ربانی حکومت موقت تشکیل داد؛ آقای حکمتیار و سایر گروههای جهادی در مکه معظمه برای وحدت دولت قسم یاد کردند. اما وقتی حکمتیار در لوگر و چهارآسیاب و سایر نقاط حومه کابل موضع گرفت و کابل را به موشک بست؛ هیچ کس به این درایت سیاسی نرسیده بود که پشت نقاب این افراد، کسانی دیگر نشسته اند. حکمتیار به خودی خود توان جنگی آن را نداشت که با دولت مرکزی که تمامی دیپوهای نظامی و منابع استراتژیک نجیب را قبضه کرده بودند؛ رو به رو شود. پشت نقاب را هیچ کس ندیده بود و ندید.
حمایت مالی و نظامی پاکستان از حکمتیار در آن دوران، به علت خطر محرزی بود که این کشور از ناحیه جبهه شمال ( این اسم در نیمه دوم دهه هفتاد بر سر زبان ها افتاد) احساس می کرد. و آقای نخست وزیر دولت موقت نیز مامور به چالش کشیدن سازوکار دولت نوپای مجاهدین بود.
چرا خبر مرگ حکمتیار در بسیاری از رسانه های کشور بازتاب یافت؟! آن هم درست در زمانی که توافق روی آتش بس و پایان جنگ بین حزب اسلامی و دولت به نهایی ترین نقطه خود رسید. مدیرانی که پشت جنگ افغانستان قرار دارند اکنون از حکمتیار یک مرد خط خورده از صحنه سیاست یاد خواهند کرد.
نتیجه آن هم انشعاب بیشتر این گروه است که جنگ افغانستان هم اکنون شاهد آن می باشد. فرماندهان حزب اسلامی به طالبان نپیوسته اند؛ آنها در سنگربندی جدیدی با همان نام "حزب اسلامی" در برابر دولت کابل قد علم کرده اند.
حکمتیار زنده یا مرده دیگر کسی نیست که به عنوان گرداننده پروسه "حزب اسلامی" در سطح سیاست و جنگ افغانستان به رسمیت شناخته شود و اکنون جریان جدیدی به همین نام و به زودی با رهبری جدیدتری رونمایی خواهد شد. شاید این مدعا، خیال پردازانه و منفی نگرانه به حساب آید؛ اما اگر به تجربه های مشابهی _ مشخصا از همین حزب _ نگاهی بیافکنیم؛ می بینیم که در بیشتر از یک و نیم دهه گذشته، چهره های شاخصی از حزب اسلامی با همان گرایش سنتی _ سیاسی خود به دولت پیوستند؛ اما آب از آب هم تکان نخورد.
فاروق وردک سالها وزیر معارف کشور بود. عبدالهادی ارغندیوال وزارت اقتصاد را به عهده داشت. قطب الدین هلال اکنون مشاور ارشد اشرف غنی است. خان محمدخان معاول اول ریاست اجرایی و چندین چهره شناخته شده دیگر که افزون بر آن؛ هر کدام سهمیه بلند بالایی هم در داخل نظام به خود تخصیص داده اند به کدام عنوان سهامدار دولت هستند؟!
آیا غیر از این است که این مردان از آدرس حزب اسلامی وارد قدرت شده اند و آیا دولت کابل نیتی غیر از کشاندن حزب اسلامی به میز مذاکره و نیل به صلح داشته است؟! نتیجه اشغال این همه پست دولتی مهم توسط این افراد که هیچ کدامشان دارای مدارک معتبر تخصصی هم نیستند چه بوده؟ به رغم اینکه؛ حزب اسلامی که هر سال شعبه های متعددی را آبستن است؛ قویا در جبهه های متعدد بر ضد دولت می جنگد.
جنگ افغانستان مدیریتش در دست کسانی است که زاییدن و بزرگ کردن و میراندن امثال " گلبدین حکمتیار" در کوتاه ترین زمان ممکن از تخصص شان است.
اما دولت افغانستان به گوش و هوش نیست که بداند؛ این جنگ است که همیشه زنده خواهد بود و پشت سر این داستان هم یک سیستم وجود دارد نه یک شخص. جنگ افغانستان محصول یک سیستم فکری و یک نهضت پایاست که برای عده ای بیکار و گرسنه در برابر نان و آب در این کشور ساخته شده است.
نه مرگ بن لادن تاثیری بر جنگ گذاشت و نه نابودی ملاعمری که هیچ وقت نبود. و نه هزاران هزار فرمانده مهم و غیرمهم طالبی که در کشور کشته می شوند می تواند تاثیری بر اوضاع بگذارد.
خبر مرگ حکمتیار هم دیر یا زود تایید خواهد شد و خواهیم دید که دولت افغانستان یکبار دیگر مجبور شده همزمان با جنگ با حزب اسلامی، برای چهره های دیگری از این حزب میز و چوکی تهیه کند.
منتظر باشید تا نسل بعدی سیاسیون برخواسته از سنگرهای حزب اسلامی، سالها بعد به دنبال سهمشان به دروازه ارگ بیایند.
الیاس کاتب _ خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین