۰

نقش هرات در توسعۀ سیاسی افغانستان در 13 سال گذشته

عبدالمعین معین
جمعه ۲ اسد ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۰۵
روحیۀ صلح طلبی و تمایل گسترده به فراگیری دانش و آگاهی، از ویژ گیهای فرهنگی و اجتماعی مردم هرات است که در طول سیزده سال گذشته عاملی مهم در رفتن جامعه به سمت توسعه سیاسی بوده است و به لحاظ اهمیتی که دارد باید مورد توجه قرار گیرد .
نقش هرات در توسعۀ سیاسی افغانستان در 13 سال گذشته

مقدمه:

افغانستان در طول تاریخ در معرض تحولات سیاسی - اجتماعی مختلفی قرار داشته است.
جغرافیای دردمند این کشور گواه رفت و آمد امپراتوریها، رژیمهای مختلف سیاسی و ایدئولوژیهای گوناگونی بوده است.
اگر فقط به تاریخ معاصر این کشور نظر بیاندازیم در خواهیم یافت که این سرزمین قرن هاست که به عمق استراتژی کشورهای قدرتمند جهان تبدیل شده است و حتا خط قرمزی برای کشور های همسایه نیز به شمار می رود.
از قرن هجدهم میلادی، که تاریخ معاصر افغاستان را رقم میخورد تا امروز، مردم این کشور شاهد تحولات سیاسی - اجتماعی زیادی بوده اند که متاسفانه زیان ها و آسیب های بزرگی را از این ناحیه متحمل شده اند و کمتر با طعم [۱] ثبات سیاسی [۲] امنیت اجتماعی پایدار و مستدام که منتج به توسعه می شود؛ آشنایی داشته اند. نبود انتقال [۳] اقتدار سیاسی به شکل مسالمت آمیز یکی از دلایلی است که افغانستان را با این بی ثباتی ها و نا امنی ها روبرو کرده بود.
متاسفانه بیشترِ دوره های سیاسی در این کشور با جنگ و خونریزی آغاز و پایان یافته است و مردم قربانی منفعت های سیاسی افراد ، احزاب و گروه ها شده اند. از همین رو امنیت و ثبات به عنوان بستری برای توسعه در این کشور زود گذر و نا پایدار بوده است.
با از بین رفتن رژیم طالبان و به میان آمدن حکومت جدید در افغانستان، این کشور وارد مرحلۀ جدیدی از تاریخ سیاسی خود گردید.
در این مقاله ابتدا به پیشینه و مفهوم توسعۀ سیاسی پرداخته میشود و همچنین توسعه سیاسی در افغانستان در سیزده سال گذشته مورد ارزیابی قرار میگیرد. و به دنبال آن به نقش هرات در این زمینه اشاره خواهد شد.
پرسش اصلی چنین مطرح میگردد که آیا توسعه سیاسی در افغانستان در سیزده سال اخیر صورت گرفته است؟
پیش از آنکه به پرسش اصلی پاسخی داده شود ؛ ابتدا باید به تعریف کلید واژۀ توسعه سیاسی پرداخته شود.

پیشینۀ توسعۀ سیاسی
توسعه سیاسی مفهومی است که در پی تحولات پس از جنگ جهانی دوم با استقلال کشورهای تحت استعمار از یک سو و نیز تهدیدات نظامهای سوسیالیستی بلوک شرق برای جهان سرمایه¬داری غربی در خلال جنگ سرد از سوی دیگر، توسط جامعه¬شناسان و نظریه¬پردازان غربی، به ویژه نظریه پردازان امریکایی، به منظور ارائه راه حلی برای کشورهای تازه استقلال یافته و عقب مانده به منظور تغییر و دگرگونی مطرح گردید.
توسعۀ سیاسی چیست؟
توسعه سیاسی از دوکلمه توسعه و سیاست تشکیل شده است. درابتدا به تعریف توسعه و سیاست می پردازم.
توسعه: بهبود، رشد و گسترش همه شرایط و جنبه های مادی و معنوی زندگی اجتماعی را گویند. ازطرفی «گسترش ظرفیت نظام اجتماعی برای برآوردن احتیاجات محسوس یک جامعه، امنیت ملی، آزادی فردی، مشارکت سیاسی، برابری اجتماعی، رشد اقتصادی، صلح و موازنه محیط زیست، مجموعه ای ازاین احتیاجات است.» که ازتعاریف توسعه محسوب می شود.
سیاست: درباب سیاست تعاریف مختلفی ارائه شده است. یکی ازاین تعاریف عبارت است از؛ تدابیری که حکومت به منظور اداره امورکشوراتخاذ می کند. این تدابیربه دوجزء تقسیم می شود: سیاست داخلی و سیاست خارجی. مناسبات بین طبقات و بین ملت ها درداخل یک کشور، جزئی ازسیاست داخلی، و روابط بین دولت ها درعرصه جهانی، جزئی ازسیاست خارجی شمرده می شود.سیاست هم علم است و هم هنر. علم است؛ زیرا باید قوانین و قواعد و ساختار و تاریخ آن را فراگرفت. چون هدف مطالعات سیاسی کشف قوانین مربوط به رابطه قدرت و معرفی آنها به صورت منظم است. هنر است، زیرا برای سیاستمدارشدن، قریحه و موهبت ویژه ای (مثل شم، زیرکی، پویایی، معرفت، خویشتنداری،) لازم است که اجزای مختلف این قریحه سیاسی می باشد. دریک جمع بندی کلی می توان توسعه سیاسی را این گونه تعریف کرد: توسعه سیاسی افزایش ظرفیت وکارایی یک نظام سیاسی درحل وفصل تضادهای منافع فردی وجمعی، آزادی وتغییرات اساسی دریک جامعه است.سه عامل سازمان، کارایی، تعقل عملی وهمبستگی سیاسی رهبران وپیروان را ازلوازم توسعه سیاسی دانسته اند.جا دارد که در اینجا به نظرات برخی ازدانشمندان درباب توسعه سیاسی اشاره شود.
۱) «رونالدچیکلوت: معتقداست که نظریات توسعه سیاسی رابه سه قسمت می توان تقسیم کرد.
الف) آن دسته که توسعه سیاسی رابادموکراسی مترادف می دانند.
ب) آن دسته که برتغییر و توسعه سیاسی تمرکز تحقیقاتی داشته اند.
ج ) آن دسته که به تجزیه و تحلیل بحران ها و مراحل تسلسلی توسعه سیاسی پرداخته اند.
لئونارد بایندر: معتقداست که اگرکشوری بخواهدبه رشدوتوسعه برسد، باید پنج بحران راپشت سر بگذارد.«این پنج بحران عبارتنداز: بحران هویت، بحران مشارکت، بحران نفوذ، بحران مشروعیت و بحران توزیع» او معتقداست که وجه تمایز کشورهای توسعه یافته صنعتی ازکشورهای درحال توسعه درآن است که آنان درگذشته به طریقی موفقیت آمیزبحران های فوق به ویژه بحران های هویت و مشروعیت راپشت سرنهاده اند.
هانتینگتون: مفهوم توسعه سیاسی براساس میزان صنعتی شدن، تحریک و تجهیزاجتماعی، رشداقتصادی ومشارکت سیاسی موردارزیابی قرارداده و بر این اعتقاد است؛ درفرایند توسعه سیاسی تقاضاهای جدیدی به صورت مشارکت و ایفای نقش های جدیدتر ظهور می کنند. بنابراین نظام سیاسی باید از ظرفیت و تواناییهای لازم برای تغییر وضعیت برخوردار باشد، در غیر این صورت سیستم با بی ثباتی و هرج و مرج روبرو خواهد شد.
لوسین پای: توسعه سیاسی را افزایش ظرفیت نظام در پاسخگویی به نیازها و خواسته های مردم، تنوع ساختاری، تخصصی شدن ساختارها و همچنین افزایش مشارکت سیاسی می داند. پای بر این نظراست که، برای تحقق توسعه مطلوب یک نظام سیاسی باید از یک سلسله بحران ها به صورت موفقیت آمیز عبور کند. وی تقدم و تاخری را برای مقابله با بحران در نظر نمی گیرد؛ زیرا شرایط اجتماعی و سیاسی جوامع گوناگون از لحاظ قرار گرفتن در مسیر هر یک از این بحران ها متفاوت است. وی سه ویژگی مهم رابرای مفهوم توسعه سیاسی مشخص می کند:
الف) برابری: از این لحاظ توسعه سیاسی به مشارکت توده ای و اقدام عمومی در فعالیت های سیاسی مربوط است. این مشارکت ممکن است به صورت تحرک دموکراتیک یا در شکل تحرک توتالیتر باشد، اما نکته اصلی تبدیل شدن مردم به شهروندان فعال است.در این مورد دست کم صورت ظاهر حاکمیت عمومی ضروری است. و نیز قوانین باید دارای ماهیت همگانی باشد و در اجرا کم و بیش از جنبه تفاوت های شخصی خارج شود و دستیابی به مقامات سیاسی باید با توجه به دستاوردها، لیاقت ها و صلاحیت ها باشد، نه نتیجه روال انتصابی در نظام های اجتماعی سنتی.
ب) ظرفیت: این ویژگی توسعه سیاسی به توانایی نظام سیاسی در دادن «برون دادها» و به میزان تاثیر آن بر جامعه و اقتصاد اشاره دارد. ظرفیت همچنین با اجرای وظایف حکومتی و شرایط اثر گذار بر این اجرا همراه است و تمایلی است به تخصصی کردن حکومت به عقلایی کردن مدیریت و دادن سَمت گیری مادی به جامعه.
ج) تغییرتدریجی: این ویژگی توسعه سیاسی برگسترش و اختصاصی کردن ساختارها دلالت می کند. مقامات و کارگزاریها تمایل می یابند وظایف مشخص ومحدودی داشته باشند و تقسیم کارمتعادلی در درون حکومت وجود داشته باشد. این ویژگی همچنین متضمن یکپارچه کردن مجموعه ساختارهاوروندهاست.

با تعاریفی که از توسعۀ سیاسی صورت گرفت باید در پاسخ به پرسش اصلی اذعان داشت که بعد از فروپاشی نظام کهنه گرای طالبان و به میان آمدن ساختار سیاسی جدید، این کشور به طرف توسعه هدایت گردید.
به میان آمدن مناسبات جدید قدرت، قانون اساسی، ایجاد نهادهای دموکراتیک ملی و بین المللی، تشکیل احزاب سیاسی، جامعۀ مدنی، رسانه ها، نهاد حقوق بشر، به میان آمدن اقتصاد غیر دولتی، حضور زنان در عرصه های فرهنگی، اجتماعی و ادارات دولتی و موارد گوناگون دیگر، دالی بر حرکت تدریجی افغانستان در مسیر توسعه است.
اما در بحث از توسعۀ سیاسی در افغانستان در سیزده سال گذشته دو دیدگاه بد بینانه و خوشبینانه در محافل سیاسی مطرح میگردد.
الف ) عده ای از نظریه پردازان سیاسی معتقدند که با ذکر تغییرات به میان آمده نمی توان قبول کرد که افغانستان در سیزده سال گذشته به توسعۀ سیاسی رسیده باشد. این دسته از صاحب نظران سیاسی باور دارند که تمامی تغییرات سیاسی در افغانستان بصورت سطحی و غیر منظم بوده و روند توسعه در افغانستان دچار بحران شده است.
این کارشناسان در محافل سیاسی با استدلال بر بحران انتخاباتی ۹۳ آنرا بزرگترین ضربه بر روند دموکراسی و توسعۀ سیاسی در کشور باز می تابند که موجب ناکامی نهادهای انتخاباتی و دموکراتیک گردید و افکار عمومی را در فضای تردید و ابهام قرار داد.
ب ) عده ای دیگر از صاحب نظران باور دارند که توسعۀ سیاسی در حالت تدریجی خود در افغانستان صورت گرفته است و نمی توان پیشرفت های سیزده ساله را در بخش های مشارکت در انتخابات، تشکیل احزاب سیاسی و جامعۀ مدنی ، حکومتداری جدید ، رسانه ها و ازادی بیان را نادیده گرفت و اینها خود دلیلی بر توسعۀ سیاسی در این کشور است. و با توجه به تعریف هایی که از توسعۀ سیاسی ارائه گردید استدلال می کنند که کشور های بعد از جنگ که به طرف توسعه و نو سازی حرکت میکنند کشور های در حال گذار هستند. و بحران های مختلفی را باید پشت سر بگذارند.
این کارشناسان به میان آمدن حکومت وحدت ملی را عبوری عقلانی از بحران مشروعیت و وارد شدن به مرحله ای جدید از توسعه سیاسی در کشور می دانند.
با توجه به دیدگاه دوم از توسعۀ سیاسی در افغانستان، باید خاطر نشان ساخت که نقش مردم هرات در توسعۀ سیاسی در سیزده سال گذشته در افغانستان چگونه بوده است؟
سرزمینی به مساحت بیش از ۶۹ هزار کیلومتر مربع در غرب افغانستان که از طرف شمال با کشور ترکمنستان و از طرف غرب با جمهوری اسلامی ایران مرز مشترک دارد . ویژگیهای تاریخی، فرهنگی ، اقتصادی و ژئو پولیتیکی بر اهمیت استراتژیکی این شهر افزوده است و آنرا از اکثر شهر های افغانستان متمایز ساخته است.
هرات در طول تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی افغانستان، نقش برجسته و متبارزی را ایفا کرده است و با توجه به اهمیتی که دارد در مبارزه ها، قیام ها، فعالیت های حزبی و تنظیمی، شرکت در انتخابات ها و لویه جرگه ها در حمایت از نظامهای مختلف سیاسی این کشور ، نقشی تاثیرگذار داشته است. و به لحاظ اهمیت ژئو پولیتیکی ای که دارد در ظهور و سقوط رژیمهای مختلف سیاسی از جایگاه مهمی برخوردار بوده است.
یادآوری می گردد که مردم هرات در سیزده سال گذشته با مشارکت در صحنه های سیاسی کشور، انتخابات ها، لویه جرگه ها و تلاش به خاطر تحکیم وحدت ملی ، آوردن صلح، و پاسداری و حراست از نظام سیاسی کشور، قانونمندی، فعالیت های مدنی و اجتماعی، علاقمندی به فراگیری دانش، همکاری با حکومت مرکزی به خاطر داشتن ثبات سیاسی، صلح پایدار و همیشگی که زمینه های توسعۀ سیاسی را در کشور فراهم می آورد نقش ارزنده ای داشته اند.
مردم هرات در چهار دورۀ انتخابات ریاست جمهوری نشان دادند که فقط با مشارکت و دادن رای می توان سرنوشت سیاسی خویش را تعیین کرد. که در این چهار دوره بیش از صد ها هزار زن و مرد ولایت هرات به پای صندوق های رای رفتند و ارادۀ سیاسی خود را تمثیل کردند. باید افزود که در سیزده سال اخیر روند توسعه در ولایت هرات دچار قبض و بسط هایی نیز شده است. و می طلبد تا از موانع و مزایایی که در این مدت به عنوان عمل کرده اند یاد آوری کرد.
چالش های موجود :
الف) نبود قلمرو [۴] (( سپهر عمومی مشترک )) و توافق جمعی در جهت هدایت جامعه به سمت توسعۀ فراگیر.
زیرا قلمرو و سپهر عمومی امکانی در زندگی جمعی انسانهاست که با تحقق آن ، افراد جامعه می توانند به سخن آیند و با مفاهمه به امر عمومی توجه کنند. و به دور از تحمیل ها و اجبار ها، نظریات یکدیگر را مورد ارزیابی قرار دهند و بدین وسیله امکان رسیدن به توافق جمعی را به حد اکثر میرسانند.

ب) روحیه تخریب گرایانه به عنوان خشونتی که در محیط ذهنی افراد نا آرامی ایجاد میکند و منجر به نرسیدن هایی می شود؛ که مردم هرات تا امروز با آن دسته و پنجه نرم میکنند. و در طول سیزده سال گذشته موجب عدم همکاری نخبگان، و گروه های سیاسی این ولایت با یکدیگر شده است.
ج) استفاده های گوناگون تعصب آمیز ابزاری از مردم به خاطر رسیدن به قدرت، که منجر به صف آرایی توده ها در برابر یکدیگر می شود؛ که به جای همبستگی اجتماعی بیشتر شکاف های طبقاتی را به بار آورده است و مانعی در برابر شکل گیری [۵] زندگی شهروندی شده است.که می توان از آنها به عنوان متغیر هایی نام برد که در این سیزده سال توانسته بر روند توسعه در این ولایت سایه افکَنَد و فرایند توسعۀ سیاسی را در این ولایت، با مشکل مواجه سازد.
اما با وجود چالشهایِ موجود، باید به مزیت های اساسی مردم هرات به عنوان متغیرهای دیگر، که گره در فرهنگ اجتماعی شان دارد؛ اشاره شود که در سیزده سال گذشته توانسته نقش قابل ملاحظه ای در توسعۀ سیاسی در افغانستان داشته باشد.
مزایای موجود:
روحیۀ صلح طلبی و تمایل گسترده به فراگیری دانش و آگاهی، از ویژ گیهای فرهنگی و اجتماعی مردم هرات است که در طول سیزده سال گذشته عاملی مهم در رفتن جامعه به سمت توسعه سیاسی بوده است و به لحاظ اهمیتی که دارد باید مورد توجه قرار گیرد .
۱ - همانطور که گفته شد؛ روحیۀ صلح طلبی مردم هرات یکی از مزیت هایی است که می تواند راه رسیدن به توسعۀ سیاسی را فراهم سازد، ذهن صلح طلب می تواند فرصتهای مزیدی را برای تبارز توانمندیها افراد در جامعه به همراه داشته باشد .
نگاه صلح طلبانه افراد می تواند از رفتن جامعه به سمت خشونت و انارشیزم جلوگیری کند و برنظم اجتماعی ، وحدت و همبستگی افراد در درون جامعه واسطه گردد. که خود بستری گرم و مطمئن برای توسعۀ سیاسی در جامعه خواهد بود.
۲- با بالا رفتن سطح دانش، آگاهی نیز افزایش می یابد و مردم در فضای دموکراتیک عملکرد دولت را عاقلانه مورد نقد و بررسی قرار می دهند. بخشی از توسعه سیاسی همین است. که روزی نگاه تقدس گرایانه و مدرَسی به نخبگان سیاسی جایش را به نگاه عقلانی بدهد. در اینصورت با مشارکت مبتنی بر عقلانیت سیاسی دولت عقلانی شکل میگیرد. رابطۀ ملت با دولت تحکیم یافته و علاقمندی مردم در همکاری با حکومت افزایش میابد و در آنصورت به فرایند توسعۀ سیاسی سرعت می بخشد.
باید گفت که مردم هرات در تناسب به سالهای پیش به مرحلۀ بهتری از رشد "دانش و آگاهی " و عقلانیت سیاسی رسیده اند و همواره دولت را در انجام برنامه های ملی و دموکراتیک یاری رسانده اند. افزون بر این می توان گفت که روحیۀ صلح طلبی و افزایش سطح سواد به عنوان متغیر ها به نقش هرات در توسعه سیاسی در افغانستان کمک کرده اند؛ که باید مورد توجه قرار گیرد.
نتیجه:
در فرجام به این نتیجه میرسیم که با توجه به تغییرات پیش آمده در سیزده سال گذشته در افغانستان؛ توسعۀ سیاسی در این کشور به تدریج صورت گرفته است. اما عدم پالیسی های منظم و مدون دولت در [۶]توزیع عادلانۀ قدرت بر اساس تخصص و شایستگی و حمایت از تقسیم قدرت بر اساس مصلحت های سیاسی، موجب تنگ شدن کانالهای ارتباطی مردم با مرکز قدرت شد. همچنین طولانی شدن جنگ با مخالفان نظامی و تهدیدهای امنیتی، کشت و قاچاق موادمخدر، افزایش نرخ بیکاری و فساداداری گسترده از عواملِ تضعیف کنندۀ اقتدار سیاسی حکومت در سیزده سال گذشته به شمار می رود که باعث شد تا فرایند توسعۀ سیاسی در افغانستان کند و بی رمق شود.
با وجود ضعف های یاد شده در سیزده سال گذشته، دولت در استفادۀ مناسب از ظرفیت های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هرات از خود بی توجهی نشان داده و روند توسعه را در این ولایت تضعیف کرده است. با آنهم با وجود بی مهری ها و بی توجهی هایی که نسبت به این ولایت صورت گرفته است، نمی توان نقش مردم هرات را در توسعۀ سیاسی در افغانستان در سیزده سال گذشته از دیدگان پنهان کرد.
اما با تشکیل حکومت وحدت ملی، امیدواریها افزایش یافت. زیرا قرار است؛ تغییرات اساسی ای در سیستم حکومتداری ایجاد شود. حکومت جدید باید با پیروی از شعارهای تخصص گرایانه ای که در زمان مبارزات انتخاباتی سر می داد؛ باید در توزیع عادلانۀ قدرت، رشد و حمایت از ظرفیت های مختلف این ولایت در عرصۀ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی توجه عمیقی داشته باشد و گامهای عملی ای را در این قسمت بردارد. و با این وصف به نصب افراد شایسته و ملی اندیش، در ساختار حکومت مبادرت ورزد و نگذارد تا مردم این دیار کهن مانند گذشته، در اسارت افراد و گروه های منفعت طلب سیاسی قرار گیرند.
عبدالمعین معین ــ ارسالی به خبرگزاری جمهور

کلید واژه ها:
[۱] امنیت اجتماعی
[۲] ثبات سیاسی
[۳] اقتدار سیاسی
[۴] متغیر
[۵] زندگی شهروندی
[۶] توزیع عادلانۀ قدرت
منابع:
۱) « رونالد چیکلوت، لئونارد بایندر، ساموئل هانتینگتون، لوسین پای »
۲) « پدرام / مسعود، کتاب سپهر عمومی : روایتی دیگر از سیاست، چاپ ۱۳۸۸، صفحه ۱۷ »
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین