۱
داکتر محی الدین مهدی:

تفاهم استخباراتی با پاکستان فقط نامش هراس انگیز است/ پیمان ما با هند، استراتژیک نبود

بررسی مناسبات بین المللی افغانستان
چهارشنبه ۱۰ سرطان ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۰۱
به وزیر اقوام و قبایل گفتم: خط دیورند را قبول نداری چرا خط های دیگر را قبول داری؟ چهار طرف افغانستان کل اش خط کشیدگی است؛ آیا می دانی که در هیچ یک از خط های دیگر افغانستان، پادشاه یا رییس جمهوری امضا نکرده؛ در یگانه خطی که امضا کرده آن عبارت از خط دیورند است؟ همین را که یک پادشاه امضا کرده، قبول نداری و دیگران که پادشاهی امضا نکرده قبول داری؟
تفاهم استخباراتی با پاکستان فقط نامش هراس انگیز است/ پیمان ما با هند، استراتژیک نبود
داکتر محی الدین مهدی نماینده پارلمان و از بزرگان جهاد، منتقد برجسته و نویسنده ای توانا است. اشراف خوبی بر مناسبات بین المللی دارد و روزگاری در نقش دیپلمات نیز ایفای وظیفه کرده است.
پس از روی کار آمدن حکومت وحدت ملی، شاهد تصامیم عجیب و غریب اشرف غنی در عرصه روابط بین المللی افغانستان بوده ایم. برای بررسی این نگاه تازه و سیاستهای نو در عرصه مناسبات بین المللی افغانستان سراغ ایشان رفتیم تا نگاه تحلیلی ایشان را بدانیم.

تشکر از شما که وقت تان را در اختیار خبرگزاری جمهور قرار دادید. یکی از مباحث بسیار مهم که پس از ایجاد حکومت وحدت ملی مطرح است بحث مناسبات بین المللی افغانستان است. بعد از آمدن حکومت جدید، تغییراتی را در این حوزه شاهد بودیم؛ یکی از مسایل این است که آقای اشرف غنی به حیث رییس حکومت وحدت ملی برای مناسبات بین المللی افغانستان، پنج حلقه را تعریف کرد؛ سئوال ابتدایی من این است: نظر شما راجع به این تعریف و ترسیم که آقای اشرف غنی از سیاست خارجی افغانستان دارد چیست؟

تشکر از خبرگزاری جمهور؛ من قبل از این که سر درست بودن و غلط بودن آن سخن بزنم باید بگویم که شاید اولین بار است که سیاست خارجی افغانستان تعریف و تقسیم بندی می شود. سیاست از اوصافش این است که دوست و دشمن را باید تقسیم کنیم، برای اولین بار در افغانستان است که می بینیم الفبای آن تدوین میشود. من این را گام مثبت می بینم و با این تقسیم بندی موافق هستم و ایجاب می کند که در بعضی از مناسباتی که در ذهن همگی ما رسوب کرده و تصور می کردیم که درست است تجدید نظر صورت بگیرد.
کشیدن هندوستان از حلقه اول و دوم یک امر منطقی است، یک امر عقلی است، یک امری است که تقسیم بندیهای سابقه و ذهنیت هایی را که رسوب کرده بود را زیر سئوال می برد و باید زیرسئوال برده شود. وقتی تصور این را می کنم که هندوستان کشور همسایه افغانستان است، وقتی گفته میشود که ما با هندوستان سابقه تاریخی داریم، سابقه فرهنگی داریم، فراموش می کنیم که همان هندوستان، پاکستان است. اصولأ کلمه هندوستان و نام هندوستان یک بارِ اسلامی و فارسی دارد و نام کشور پاکستان است. کشور بزرگی که امروز پایتختش دهلی است و نام هندیش بهارات است، نام انگلیسی رسمی اش ایندیا است. ما بسیار وقت شاهد هستیم که در عرصه رسانه ها و مطبوعات وقتی یک هندی خود را هندوستانی میگوید و کشور خود را هندوستان می گوید با عکس العمل های مقامات رسمی هندوستان مواجه می شود. من شاهد یک مناظره در میدان هوایی دوشنبه بین کاردار سفارت هند و کاردار سفارت پاکستان بودم. منتظر بودیم که جیانگ زیمینگ، رییس جمهور وقت چین وارد تاجیکستان می شد. من نایب سفیر و در حین حال سرپرست سفارت افغانستان بودم. اتفاقاً طوری ایستاده بودیم که یک طرفم نماینده سفارت هند بود، یک طرفم نماینده سفارت پاکستان بود. این دو سر مساله ای به بحث پرداختند؛ پاکستانی از کراچی و از سِندی های مهاجر بود و مقام هندی از مسلمانان هند بود. وقتی بحث شروع شد پاکستانی برای او گفت که "هندوستان، ما هستیم. هندوستان تعلق به تاریخ اسلامی هند می گیرد، هندوستان تعلق به تاریخ فارسی هند می گیرد، هندوستان اوج اقتدارش به خانواده گورکانی هند است. ما وارث همانها هستیم. شما ایندیا هستین، شما بهاراتا هستین"!
ولی حقیقت امر این است که براساس همین تقسیم بندی تازه که رییس جمهور اشرف غنی پنج حلقه تعیین کرده بازنگری در اصول سیاست خارجی افغانستان است. من موافق هستم که در همان اصول که بعنوان میراث غلط و پرهزینه برای ما بوده، تجدید نظر شود.
اما گپ دیگری این جا مطرح میشود که سیاست داخلی افغانستان و امنیت افغانستان، خیلی متاثر از همین روابط خارجی افغانستان است. از طرف دیگر، ما مشکلات بسیار جدی با پاکستانی ها داشتیم و فعلا هم همین مساله مطرح است؛ وقتی که تفاهمنامه استخباراتی با پاکستان مطرح می شود، بیشترین جنجال را پارلمان افغانستان می کند. از طرف دیگر، در دوره حکومت آقای کرزی شاید سالها طول کشید که یک پیمان امنیتی از زمینه سازی و بسترسازی تا عملی شدنش بین افغانستان و هند برقرار شده است و الان به یکبارگی و یک شبه با تغییر حکومت، موافقتنامه استراتژیک با هند هم دستخوش تغییر می شود. چطور میشود وقتی که در طول سالها سر یک مساله مهم این چنین سرمایه گذاری می کنیم بعد یک شبه آن را خرابش می کنیم. آیا این بر اساس منافع ملی ما هست؟
من یکی از نمایندگان حاضر در مجلس بودم که بارها در بحث سیاست خارجی، مطرح کرده ام که دلیل اولویت دادن به هندوستان چیست؟! من با عضویت افغانستان در سارک مخالفت کردم و گفتم که یک کارت به نفع هندوستان است که بالا میشود. اصلا عضویت ما در سارک معنایی ندارد، عملی نیست. اولاً از نظر تاریخی، افغانستان به جنوب آسیا ارتباط ندارد، ثانیاً افغانستان مستعمره تمام عیار انگلیس نبوده، اما آن کشورها هستند که جمع شده اند و ثالثاً بین افغانستان و بقیه اعضای سارک کشور پاکستان طولاً واقع شده و هیچ نوع تامین رابطه اقتصادی و تجارتی با بقیه اعضای سارک از طریق پاکستان امکان ندارد و دولت پاکستان بارها دولت کرزی را مورد ملامت قرار می داد که حضور کنسولگری های هندوستان در شهر قندهار و شهر جلال آباد چه معنا دارد! در حالیکه این راه برروی مسافرین و برروی تجارت باز نیست؛ پس این ها کنسولگری نیستند، مراکز دیهی هستند. هنوز هم اعتراض دارد و هنوز هم یکی از شرط های کنار آمدنش با افغانستان است.
موافقتنامه استراتژیک که آقای کرزی با هندوستان امضا کرد و آورد سر شورای ملی هم آن را قبولاند و تصویب کرد، تحت تأثیر همان جوّ تاریخی است که همواره گفته شده است که هند دوست ما است و پاکستان دشمن ماست. مخصوصاً رژیم آقای کرزی، تیم آقای کرزی و قبل از کرزی کسانی که افکار توسعه طلبانه داشتند کسانی که مثل آقای کرزی بارها گفتند که ما خط دیورند را قبول نداریم، تا اتک خاک ماست، این ها میراثدار همین طرز تفکر هستند.
با اسنادی که موجود است، کلمه پشتونستان را دولت هندوستان نامگذاری کرد و هزینه پرداختن به این قضیه را در گذشته ها دولت هندوستان به عهده داشت. جوانانی را که از آن طرف مرز دیورند هستند به افغانستان می خواستند، مکاتبی مانند لیسه رحمان بابا و لیسه خوشحال خان در اختیار آنها بود و دانشگاه های افغانستان هم رایگان در اختیار آنها بود، بورس های بسیار زیاد کتلوی برای آنها گرفته می شد، هزینه اش را دولت هندوستان می داد و محل و زمینه اش کشورهای اتحاد شوروی سابق، پیمان وارسا و اروپای شرقی بود. این کار را می کردند در گذشته ها، حالا میراثدارشان هم آنها هستند، سر همین رابطه هنوز هم تاکید دارند.
اما در درون شورا وقتی که بحث موافقتنامه امنیتی میان ریاست امنیت ملی افغانستان و آی اس آی پاکستان مطرح شد لااقل من به این خاطر سکوت کردم که کسانی را دیدم در آنجا در این رابطه با احساسات سخن گفتند که در طول همین پنج سال، یکبار هم ندیدم که مایک آنها روشن شده باشد و صحبت کرده باشند. تحت تأثیر همین احساسات و بیشتر هم از سر نافهمی بلند شدند و صحبت کردند... اگر من می خواستم و صحبت می کردم که دوستان! شما اشتباه می کنید در این رابطه؛ و اگر پاکستان دشمن است، آخرِ کارِ دشمنی، مذاکره است؛ باید ما مذاکره بکنیم. مجال این سخن فراهم نبود.

یعنی شما موافق تفاهمنامه استخباراتی میان افغانستان و پاکستان بودید؟
من این را نخستین گام می دانم جهت حل بحران افغانستان. ما باید مشکل خود را با پاکستان حل کنیم و در این موافقتنامه و نامه بعدی که رییس جمهور برای صدراعظم پاکستان فرستاد مفاد بسیار مثبت و روشن وجود دارد که نمی توانیم فراموش بکنیم. از جمله نکات مثبت، یکی این است که طالب طرف مذاکره دولت افغانستان نیست! آنجا بسیار روشن و مشخص است که دولت افغانستان با پاکستان صحبت می کند و از دولت پاکستان می خواهد که رهبران طالب را که در فلانجا است برای ما بسپارید! از این کرده خوشی برای مردان افغانستان اصلاً وجود ندارد! آنهایی که احساسات نشان میدهند اصلا به این نکته باریک متوجه نیستند یا حتی برخی از خبره های ما خُرده می گیرند آنجا که گفته شده است که ما با حرکت های تجزیه طلبانه مخالفت می کنیم، در افغانستان واقعیت که تجزیه طلب نیست؛ پس پاکستان را می گوید. بله! آنها مستقیم اشاره به آن سخنرانی ها و موضعگیری هایی از اعضای دولت افغانستان دارد که می گویند که خاک ما تا به اتک است. آن تجزیه طلبی را از جانب افغانستان محکوم می کند، همان حرف معنای دیگری از تجزیه طلبی است، تهدیدی است که افغانستان، پاکستان را به تجزیه می کند.
وقتی اسدالله خالد، زمانی که وزیر اقوام و قبایل بود، در جلسه شورای ملی مطرح کرد که من خط ناامنی ها را در دیورند قبول ندارم! من کارت سرخ بالا کردم که آقا! تو از جانب خودت صحبت می کنی، از جانب افغانستان صحبت نمی کنی! این پارلمان افغانستان است و من یکی از اعضای پارلمان هستم و من خبر ندارم که در سیاست رسمی افغانستان ادعای اینکه خط دیورند را قبول ندارم، تا اتک خاک ماست وجود داشته باشد. وکلا بگویند که وجود دارد یا ندارد؟ شما از احساسات خودتان صحبت می کنید، شما حرفها و سخن های خود را می گویید!
آقای خالد جوابی نداشت و طبعاً ناشی از همان احساساتی است که در این رابطه نشان میدهند و تیم کرزی خوراکش است و تیم کرزی این راه ادامه حیاتش است، باید از احساسات استفاده بکند و باید این احساسات را تحریک بکند.
من در همانجا گفتم که "جوان! تو جوان هستی؛ میدانم که احساسات بسیار نیک داری؛ اما مطالعه دقیق و عمیق در این رابطه نداری! و تو نمی دانی تاریخ این قضیه را که مساله دیورند چه است و چه نیست، به کجا می کَشد و به کجا نمی کَشد و چگونه راه حل دارد! بگذار من برایت بگویم، سئوالی که بلافاصله مطرح می شود که جناب خودت که خط دیورند را قبول نداری چرا خط های دیگر را قبول داری؟ چهار طرف افغانستان کل اش خط کشیدگی است؛ آیا می دانی که در هیچ یک از خط های دیگر افغانستان، پادشاه یا رییس جمهور ش امضا نکرده؛ در یگانه خطی که امضا کرده آن عبارت از خط دیورند است؟ همین را که یک پادشاه امضا کرده، قبول نداری و دیگران که پادشاهی امضا نکرده قبول داری؟ و استدلال دوم تو این است که این خط یک قوم واحد را تقسیم می کند، آیا تو متوجه هستی که خط های دیگر هم قوم های واحد را تقسیم می کند؟ به این نقطه گفتم که متوجه هستی یا نیستی؟ بالاخره من نتیجه ای که می گیرم این است که حرف خودت ناشی از احساسات قومی است؛ تو به یک قوم تعلق داری اما از احساسات خود نمایندگی می کنی که این خط یک قوم را جدا می کند! این احساسات خودت مورد تایید اقوام دیگر نیست؛ به همین دلیل است که مساله دیورند هیچ گاهی تبدیل به یک داعیه ملی نخواهد شد."

در رابطه به مناسبات افغانستان با هند و پاکستان، سه تا سئوال و سه تا ابهام از لابلای صحبت های شما در ذهن من خلق شد: سئوال اول این است که ما در طول یک مدت زمانی بالاخره یک توافقنامه را در دوره آقای کرزی با هندی ها امضا کردیم؛ حالا با تغییر یک حکومت، این قرارداد یا این پیمان استراتژیک تقریباً زیر سئوال می رود. پس اعتبار ما چه می شود؟ فکر نمی کنید که اعتبار بین المللی ما لطمه می بیند؟
مساله دوم این است که ما کمکهای اقتصادی، نظامی و کمک هایی که بلاخره براساس همان تعهدات و قرارداد، هندی ها به افغانستان متعهد شدند، این کمک ها سرنوشتش چطور می شود؟ فکر نمی کنید که ما بسیار زیان کردیم؟
مساله سوم راجع به ایجاد راه مفاهمه بین افغانستان و پاکستان است؛ شما گفتید که این موافقتنامه بهترین راه است! چرا لزوماً همکاری های استخباراتی بهترین راه است؟ چرا یک همکاری اقتصادی، همکاری غیرنظامی و یک همکاری سیاسی نباشد؟ کارشناسان به این باور هستند که همکاری استخباراتی، ما را ضربه میزند؛ ما از لحاظ استخباراتی در برابر پاکستان بسیار آسیب پذیر هستیم. این سه ابهام را شما چطور پاسخ می دهید؟

پیمانی که با هند امضا شده بود اولاً استراتژیک نبود. روزی در شورا مساله ای را مورد بحث قرار دادند که ما پیمان استراتژیک با ناروی امضا می کنیم. من از مسئولین کمیسیون روابط بین الملل پرسیدم که به چه دلیل نام این را پیمان استراتژیک می گذارید؟ شما از پیمان استراتژیک چه تعریف دارید؟ آنچه که شما تشریح می کنید و می خوانید این یک پیمان دو جانبه میان دوکشور است، پیمان استراتژیک نیست. مُد شده بود که به هر معاهده که امضا شود نام پیمان استراتژیک بگذارند.
ثانیاً پیمان بین افغانستان و هندوستان توسط خود آقای کرزی در دوره زمامداری اش امضا شده بود توسط هند بنا به تقاضای آقای کرزی. ما وشما فراموش نمی کنیم که آقای کرزی از دولت هند خواست که سلاح بدهند و اردوی ما را مجهز بسازند. اهل تحقیق در این رابطه دو تا گمان را مطرح می کنند: حدس اول این است که آقای کرزی از معاهده استراتژیک یک چنین برداشتی داشته؛ هند در قبال شریک استراتژیک شدن، مکلف است که ارتش افغانستان را مسلح بسازد، چنان مسلح بسازد که افغانستان در برابر پاکستان بتواند ایستادگی بکند!
حدس دوم این است که برخی ها به سلامت عقلی آقای کرزی شک می کنند که چنین امری اصلاً ممکن نیست! چطور امکان دارد که هندوستان در افغانستانی که هنوز نیروهای بین المللی به رهبری امریکا حضور دارند و با طالب جنگ دارند و گفته میشود که طالب نماینده پاکستان است، در چنین وضعیتی هندوستان باکدام امکانات و توانایی می تواند بجنگد در حالیکه امریکا با تمامی متحدینش درمانده شده است و هند بیاید جای امریکا را بگیرد و اردوی افغانستان را مسلح بسازد!
هند اول رد کرد... هند برایش نشان داد که این برداشتی که تو داری چنین برداشتی را از این معاهده من ندارم؛ ولی آقای اشرف غنی که آمد بسیار با جرأت به حالت تعلیق درآورد. فهمید که این درخواست، درخواست عقلی و منطقی نیست. ثانیاً این به منافع افغانستان سازگاری ندارد، ما هند را دعوت می کنیم که جنگ نیابتی اش را که تاحالا با امکانات و پول می کرده علیه پاکستان؛ حالا با تسلیحات و لشکر بیاید در خاک افغانستان علیه پاکستان جنگ بکند. گفتم که تفسیر از این معاهده فرق می کند و الزاماً وقتی میگویم که ما با پاکستان دوست باشیم نمیگویم که با هندوستان دشمن باشیم. حرف ما و شما روی درجه بندی دشمنان و دوستان است. پیشتر هم عرض کردم که الفبای سیاست همین است که باید درجه بندی کنیم.

پیمانی که بین افغانستان و هند امضا شد، پیمان استراتژیک نبود؟
بله! دولت آقای کرزی بسیار تبلیغ می کرد در تمام قراردادها همه چیز را وارونه و کلان و چهره غیر واقعی برای شان نشان می داد.
اخیراً بخاطر این که رفت وآمدها میان مقامات افغانستان و پاکستان بسیار زیاد شده و هندی ها حساس شدند، مساله پیمان را هم شاید دست آویز قرار داده گفته می شود که حداقل کمک های مالی هند به افغانستان به حالت تعلیق در آمد!
من یقین دارم شما به عنوان مسئول یکی از رسانه های مطرح افغانستان دقیقا در جریان هستید که مجموع کمک های هندوستان در طول چهارده- پانزده سال اخیر، حدود ۲ میلیارد دالر است. در قبال این کمک ۲ میلیارد دالری، خواستی که دولت هندوستان دارد و هیچ وقت پنهان هم نمی کند بسیار روشن است که ادامه خصومت با پاکستان است تا روی پاکستان از کشمیر و پنجاب و راغستان و از مناطق مرزی که با هندوستان دارد، رویش برگردد به طرف افغانستان. در برابر دو میلیارد دالر که برای ما می دهد خواستش همین است؛ که این برای افغانستان بسیار سنگین است. بیایید محاسبه بکنیم که ما چقدر زیان دیدیم در مقابل همین دو میلیارد کمک هندوستان! میزان خساراتی که ما و شما می بینیم چقدر است؟ اصلاً عقلانی نیست که ما وشما محاسبه بکنیم که چه میزان از دوستی با هندوستان خساره می بینیم!

نتیجه از نظر شما این می شود که در شرایط فعلی باید به پاکستان اعتماد کرد؟
پرسیده شد که چرا همکاری استخباراتی؟ چرا اقتصادی نباشد؟ من فکر میکنم اگر روی موادی که نامش همکاری استخباراتی گذاشته شده سر همان مواد آدم دقت بکند چیزهای بسیار هراس برانگیز نیست، فقط نام آن بسیار هراس برانگیز است، مثل معاهده استراتژیک که فریب می دهد اما می بینیم که معاهده استراتژیک نیست!
محتوای تفاهم استخباراتی با نامش فرق می کند؛ دولت افغانستان همواره پاکستان را متهم می کرد که تو طالبان را حمایت می کنی، کرزی حاضر نبود که نام طالب را بگیرد همیشه نام گنگ برای دشمنان افغانستان می آورد و می خواست که طالب را برائت بدهد. از همان لویه جرگه اضطراری تا وقتی که از صحنه قدرت کنار رفت، هنوز هم در پی تبرئه طالب بودند. این افغانستان است که پاکستان را متهم میکند که شما دشمنان خارجی ما را حمایت می کنید.
به نظر شما برای ایجاد اعتماد از کجا باید شروع شود؟ آیا از این شروع نشود که پاکستان نشان بدهد که من این کار را نمی کنم. پس از این جا باید شروع شود... برخی ها این را این طور تفسیر میکنند که پاکستان، اسرار ما را می فهمد. من از این ها سئوال میکنم: سرّی که پاکستان از ما نمی داند کدام است؟ پاکستان همه را میداند! درحالیکه این همکاری واقعاً سنگ درست و اساسی ترین حرف است برای ایجاد اعتماد متقابل.
چرا از اقتصاد شروع نمی کنیم! ما باید اولویت ها را تشخیص بدهیم، مشکل اصلی ما با پاکستان چیست؟ مشکل امنیتی است، باید از امنیت شروع بکنیم.
مگر دولت افغانستان به همکاری هندوستان بلوچ ها را حمایت نمی کرد؟ مگر در زمان پرویز مشرف اکبرخان بوکتی در قندهار و هلمند زیر تعلیم و تربیت نبود؟ ارتش پاکستان قدرتمندانه عمل کرد، همه آنها را تار ومار کرد، اکبرخان را کشت. کشور بلوجستان مستقل در اسرائیل، سفارت دارد علیه پاکستان، فعلا سفارت بلوچستان در اسرائیل فعال است. مگر این را فراموش می کند پاکستان؟ این حقیقت چرا گفته نمی شود؟ هرکس در حد توانش. توانایی های دولت پاکستان و آی اس آی فوق العاده فراوان است.

شما میخواهید بگویید همانطوری که پاکستان طالبان افغانستانی را حمایت می کند، افغانستان هم از مخالفین پاکستانی حمایت می کرده؟
بله! آخرین ابزاری که بدست گرفت، طالبان بود. از طالب های پاکستانی استفاده کرد و بسیاری از طالبان را که جذب کرد هم الزاماً نگفت که سلاح تان را بگذارید، کماکان آنها را یاغی گذاشت به این منظور که پاکستان را ضربه بزند. قضیه همینطور است و جامعه جهانی درک می کند که اولاً دولت افغانستان به رهبری رییس جمهور کرزی از زبان شخص آقای کرزی پاکستان را تهدید به تجزیه می کند؛ ثانیاً دولت افغانستان به رهبری آقای کرزی و امرالله صالح و اسدالله خالد و رحمت الله نبیل این ها عین کارهایی که دولت پاکستان در حمایت از طالبان علیه افغانستان می کند، این ها هم این کارها را برضد پاکستان می کنند. این دو نکته را دنیا می داند.
نکته مهم که جان مطلب است و باید به آن اشاره شود این است که جریان دوستی افغانستان برای امریکا یا در محراق توجه امریکا قرار گرفتن، بسیار نو و بسیار اضطراری است. این طور نشده که امریکا آمده باشد و افغانستان را به حیث دوست و همکار انتخاب کرده باشد. پیش از این که سراغ افغانستان بیاید، ۶۰ سال قبل در سال ۱۹۵۳ یک معاهده استراتژیک به معنای واقعی کلمه با پاکستان امضا کرد؛ برمبنای آن معاهده استراتژیک، پاکستان عضو پیمان سنتو شد. براساس آن پیمان، پاکستان از تسلیحات امریکایی برخوردار شد؛ مخصوصاً وقتی که پاکستان در سال ۱۹۷۱ تجزیه شد، بنگلادش از بدنه پاکستان جدا شد، بعد از آن امریکا حدود اربعه و تمامیت ارضی پاکستان را تضمین کرد که اگر در همین حدود اربعه هرکشوری حمله بکند گویا بر امریکا حمله کرده است.

هنوز هم این پیمان میان امریکا و پاکستان پابرجا است؟
کاملاً ! در جریان جنگ سرد، برژینسکی مشاور امنیت ملی امریکا و نماینده جیمی کارتر، پیامی همراه با چکی به مبلغ ۳۰۰ میلیون دالر به جنرال ضیاالحق رهبر سابق پاکستان، می آورد که مجاهدین را برضد شوروی کمک کنید! اما ضیاءالحق می گوید که پاکستان می داند که این چه مأموریت سنگینی است؛ لذا سه موضوع را مطالبه میکند:
یک: تصمیم گیری در مورد آتیه ی افغانستان حق پاکستان است، دو: باحمایت از مخالفین شوروی، توسط شوروی که به بمب اتم مسلح است تهدید میشویم، باید اجازه کار روی تسلیحات اتمی به ما داده شود. سه: هشتاد فروند طیاره اف۱۶ با ۶ میلیارد دالر بدهید. لذا این قرارداد میان پاکستان و امریکا امضا شد. همین بود که وقتی در کنفرانس ژینو معلوم شد که شوروی بیرون میشود، امریکا خودش را کنار کشید. دروغ است که امریکا میگوید ما اشتباه کردیم، اشتباه نکرده بود!
زمانی تچ واقع شد بین منافع پاکستان و امریکا که عنصر سوم بنام القاعده وارد بازی شد. القاعده تازمانی که همسویی با منافع امریکا حرکت می کرد هیچ نام برده نشد در رسانه ها و مطبوعات دنیا؛ اما زمانی که شوروی بر آمد و جنگ داخلی افغانستان شروع شد، القاعده از افغانستان کارهای دیگری را سازمان داد اینجا است که بین منافع پاکستان و امریکا تچ واقع شد. مشاور بوش در سفر به پاکستان گفت که پاکستان را به عصر حجر تبدیل میکنیم!

یعنی پاکستان همان رابطه تاریخی خود با امریکا را حفظ کرد؛ پس در چنین حالتی ما دل بستیم به پیمان استراتژیک با امریکا! پس میشه گفت که انتظار ما از امریکا در پیمان امنیتی، ساده لوحانه بود، بخاطر اینکه در بین مردم و حکومت و پارلمان افغانستان، پاکستان را دشمن تلقی می کنند که حامی طالبان است و کشورما را به خرابی کشانده؛ و از طرفی ما با متحد استراتژیک آنها قرارداد امضا کردیم؟
در این رابطه باید به تاریخ مراجعه کنیم؛ از سال ۱۹۵۳ به این طرف، پاکستان شریک استراتژیک امریکا است. وقتی در سال ۱۹۴۷کشور پاکستان تجزیه شد در آن زمان امریکا با این تجزبه مخالف بود، جریان این تجزیه را انگلیس رهبری می کرد و امریکا مجال زیادی نداشت که در این رابطه مداخله کند. به هرحال با این تجزیه مخالف بود ولی درسال ۱۹۵۳ نه تنها مخالف نبود بلکه دست انگلیس را از بسیاری موارد کوتاه کرد و مستقیم با دولت پاکستان معاهده استراتژیک امضا کرد. در آن معاهده سفیر امریکا تحلیل می کند که در درازمدت افغانستان و پاکستان باید یک کشور باشند، معنی ندارد که دو کشور باشند، با رضایت و خوبی باید یکجا شوند، اگر با رضایت یکجا نمی شوند با زور یکجا شوند! معاهده استراتژیک آن است؛ آنچه جنرال ضیاءالحق در یادداشت خود نوشته می کند تصمیم در آینده و احاطه افغانستان حق پاکستان است این برمی گردد به آن نقطه عمق استراتژیک که قبلا چنین معاهده ای وجود داشته میان طرفین...
وقتی دور اول پیمان استراتژیک ما با پاکستان مطرح شد، من رأی سفید دادم، دور دوم هم کارت سفید بالا کردم. استدلالم این بود که نام طالبان در این معاهده ذکر نشده، امریکا در طول این مدت حاضر نشد که ارتش ما را مسلح بسازد، بخاطر اینکه در همان معاهده استراتژیک اش با پاکستان ذکر شده است کسانی که تهدید برای پاکستان هستند آنها را نباید امریکا مسلح بسازد! در همان زمانی که پاکستان تشکیل شد و افغانستان ناراض بود یکی از شرطهای امریکا در دوستی با افغانستان، این بود که از ناحیه دیورند صرف نظر کن! این حرف مشهور است. کشورهای عربی هم همینطور؛ عربستان سعودی تا امروز در مجموع با مردم افغانستان نظر مثبت ندارد؛ بهانه اش هم این بود که افغانستان با کشور پاکستان که از بدنه یک کشور کافر جدا شده مخالفت می کند! به این دلیل است که افغانستان ناگزیر شد در دامن شوروی سقوط بکند؛ به دلیل شعار دیورند و مسئله پشتونستان.

حکومت قبلی افغانستان راجع به خط دیورند بسیار سختگیر بود، بارها این مساله را عنوان کرد. از شخص آقای کرزی و لوی درستیز و وزیر دفاع و... که گفتند خط دیورند را به رسمیت نمی شناسیم. فکر می کنید که نظر حکومت فعلی و اشرف غنی راجع به خط دیورند چیست؟
در ملاقاتی که رییس جمهور اشرف غنی با وکلای زون شمال شرق داشت، در آن ملاقات یکی از سخنرانان من بودم. بخاطرش آوردم که آقای رییس جمهور! خودت در سال ۲۰۰۸ کاندید شده بودی؛ من به خاطرم هست که یک خبرنگار از شما پرسید که تو اگر رییس جمهور شوی مسئله پشتونستان و دیورند را چی می کنی؟ تو گفتی که مسئله دیورند میراث قرن نوزده است، ولی راه حل قرن بیست ویک می خواهد. آنجا توضیح ندادی که راه حل قرن بیست ویک چیست؟ اما برخی ها در این رابطه تحلیل خود را داشتند از جمله خودم هم تحلیل داشتم. به اشرف غنی گفتم: تحلیل من این است که خودت یک قیاسی بین مساله اروپا و افغانستان می کنی، اروپا روی مسایل قومی که نژاد ژرمن در خاک فرانسه رفت و نژاد فرانسه به خاک سوئیس رفت و.. سالهای متمادی جنگ داشتند. ششصد سال جنگ بود تا بعد از جنگ جهانی دوم اولین بار، یکی از وزرای خارجه فرانسه مطرح کرد که تا چه وقت جنگ؟ باید این موضوع را به رسمیت بشناسیم! اروپایی ها این مساله را پذیرفتند، مرزها را به رسمیت شناختند. اما در مرزها مانعی برای داد وگرفت و تعامل ملت ها وجود ندارد. شما نیز همینطور فکر می کنید؟
گفت بله! من بخاطر همین به چین رفتم، بخاطر این به سعودی رفتم!
یکی از وکلا گفت: تا چهارسال زنده هستی یا نیستی! گفت: من اگر چهارسال زنده هستم یا نیستم اما بخاطر همین افتخار بس خواهد بود که من رییس جمهوری باشم که جنگ را در افغانستان در چهار سال ختم کردم. من میخواهم جنگ را ختم کنم!
از جانب دیگر ما زمانی به این نقطه پی می بریم که سیاست آقای اشرف غنی این است که تیم آقای کرزی را بسیار ناقرار و ناآرام می بینیم که حتی از همین معاهده همکاری استخباراتی بین دو کشور واکنش و احساسات نشان میدهند. ما درک می کنیم. قضیه همین است، رییس جمهور اشرف غنی روی این قضیه سرمایه گذاری کرده. من گمان می کنم که پای چین را هم کشانده در این رابطه، توجه عربستان را هم جلب کرده، غرب شرط همکاری درازمدت اش با افغانستان این است که دیگر این داعیه را مطرح نکند. فعلاً در آجندای دولت افغانستان است و سیاست دولت هم همین است.

یعنی می خواهد خط دیورند را به رسمیت بشناسد؟
بله؛ باید این مشکل حل شود!
یعنی این شجاعت را اشرف غنی دارد؟
خب فعلا همین گام را گذاشته

بازیگران تازه ای از کشورها بعد از ایجاد حکومت وحدت ملی آمده اند و نقش آنها بسیار پررنگ تر شده، یکی از آن کشورها ترکیه است و پر رنگ تر از ترکیه، گقته می شود که عربستان است؛ کشورهایی که فعلا در خاورمیانه درگیر هستند، درگیر پروژه سازی هایی مثل داعش؛ یک تیم از آنها در افغانستان نسبت به گذشته؛ اشرف غنی نشان داده که نسبت به روسیه و ایران، به عربستان و ترکیه نزدیکتر است و این باعث شده است که راه برای عربستان و ترکیه در افغانستان بازتر شود. این را چطور می بینید؟ به نظر شما به نفع افغانستان هست باتوجه به این که پدیده نوظهوری مثل داعش را در افغانستان شاهد هستیم؟
اقتدار عربستان سعودی و ترکیه را برای مانور درسطح منطقه و افغانستان نمی بینم. حتمن باید اینجا یک سرنخ داشته باشند، نه این توانایی را به ترکیه می بینم که به طورمستقیم در افغانستان این کار را انجام بدهد و نه به عربستان سعودی! تصور من این است که روابط اشرف غنی با ترکیه و عربستان سعودی بیشتر بخاطر این است که پاکستان را تشویق کرده بتواند که این ها یاران باوفای پاکستان هستند تا بتواند همراهش صلح بکند؛ نه اینکه عربستان و ترکیه جایگزینی برای خلأ امریکا که منطقه را ترک کرده، بشود، چنان چیزی امکان ندارد.
حرف دیگر این است که داعش حرکتی است که دقیقا توسط عربستان سعودی و ترکیه ساخته شده در برابر گسترش نفوذ و اقتدار جمهوری اسلامی ایران. ما گزارش های بسیار دقیقی داریم که دولت ترکیه به طور مرتب مریض ها و زخمی های داعش را در شفاخانه های خود تداوی می کند، اغماض میکند از آمدن افراد جوان از گوشه و کنار دنیا که از راه ترکیه وارد سوریه و عراق می شوند و به صفوف داعش می پیوندند. پسر من در امریکا تحصیل می کند، او از قول یک محصل ترکی گفت که سر همین موضوع ماستری می گیرد "نقش دولت ترکیه در ایجاد و حمایت داعش"
این حرکت بیشتر ترکی و عربی است به ضد ایران؛ چرا که اولًا ایران از نظر سیاست منطقوی اش، در خاورمیانه دستاورد بسیارزیادی دارد، قدرتی است که نادیده گرفته نمی شود و به شدت دید دیگر قدرتهای منطقه را که ترکیه و عربستان سعودی باشد در انزوا برده است.
نکته دوم: توافقنامه ای که قرار است بین ایران و شش قدرت غربی به رهبری امریکا امضا شود؛ برای ایران اولاً یک موقعیت تاریخی قائل میشود، ایرانی را که در تخت جمشید و شوش و پاسارگاد می بنیم، ایرانی که مرزهایش یونان بود تا شرق اروپا و هند و آسیای میانه و.. دنیا بالاخره پذیرفت که ایران می تواند بمب اتمی بسازد و می تواند انرژی اتمی تولید بکند. این هشدار بسیار جدی برای عربستان سعودی مخصوصا برای ترکیه است. این ها باید ایران را مصروف بسازند، در آنجا جبهه مستقیم داعش را ایجاد کردند، با ایران جنگیدند و قرار معلوم به بن بست رسیده اند.
داعش مجالی برای پیشروی در سرزمین های باقیمانده ندارد اما اگر امکانش باشد می خواهند که ایران را دور بزنند از پشت سر؛ از کجا؟ از شمال افغانستان یک زمینه است برای شان، در آسیای میانه اگر زمینه نیست می تواند سربازگیری بکند اگر بتواند توجه امریکا را هم جلب بکند تا از آسیای میانه مشکل برای روسیه خلق بکند، روسیه را بابت اوکراین زیر فشار بگیرد.

میشود از این گفته ها استنباط کرد که حکومت فعلی افغانستان در این منازعه، به نحوی هضم شده و نتوانست جلو این بازی را در افغانستان بگیرد؟
تصور من چیزی دیگری است، حکومت فعلی همانطور که بارها گفته شد حتی آقای کرزی هم به این عقیده بوده که داعش زمینه نفوذ و رسوخ را در افغانستان ندارد. عرب خودش آمده لشکریان آقای بغدادی بیایند و در افغانستان بجنگند امکان ندارد! بسیار موقت و کوتاه مدت خواهد بود، برای عرب هیچ مجالی من نمی بینم. بخش شمال افغانستان با عربها هیچ نوع حسن نظر ندارد، عرب را قاتل قهرمان ملی خود میداند؛ با توجه به فقری که در افغانستان است و بیکاری که حاکم است، نیرو جذب کردن چیزی عجب نیست. در هردوطرف جنگهای سوریه و عراق، نیروهای افغانستان می جنگند؛ اما این جنگ ایدئولوژیک برای افغانها نیست؛ این جنگ اقتصادی است. در برابر یک مزد می جنگند.
دولت افغانستان یا متوجه عمق قضیه نیست یا متوجه عمقش هست اما برایش اهمیت قایل نیست. داعش نمی تواند در افغانستان ریشه بگیرد، معمولا همچون حرکتهای بنیادگرایانه جاهایی ریشه می گیرد که زمینه های تنش های قومی وجود داشته باشد. طالبان دقیقا زمانی در افغانستان آمدند وظهور کردند که این تنش ها آغاز شده بود بین گلبدین از یک طرف و دولت استاد ربانی طرف دیگر. در مجموع یک قطب بندی قومی در افغانستان به وجود آمد یک چنین چیزی در شمال افغانستان به نظر من وجود ندارد. عمر داعش که از سوی عربستان و ترکیه حمایت میشود در شمال افغانستان عمر طولانی نخواهد بود. آخرین نکته این است که دولت ترکیه هم مشکلات منطقوی دارد، با اسرائیل بیش از حد درگیر است، با ذهنیت جهان عرب به دلیل مداخلاتش در لیبیا، در مصر، در سوریه، در عراق شدیداً مواجه است.
دولتهای محافظه کار و منفور عرب است که با کشور ترکیه همکاری میکنند. جهان عرب با این کاری که ترکیه انجام داده بسیار بدبین هستند. دولت موجود ترکیه به رهبری احمد داوود اغلو رسمأ سیاست قومگرایانه پان ترکیسم را دنبال می کند. جمله داود اغلو فراموش هیچ عرب نخواهد شد که گفت "جاهایی که پدرهای ما رفته بودند ما میرویم"! این یادآور تاریخ است که آقای اوغلو دوران عثمانی را در خیال می پروراند. این گپ به هر طرف بر می خورَد، همه باید نگران باشند. روس ها نگران است، عربها نگران هستند، یونانی ها نگران هستند، ما مردم افغانستان نگران هستیم، مردم غیرترکِ آسیای میانه نگران هستند، ایرانی ها نگران هستند از این حرف. بنابراین من تصور می کنم که چنین سیاستهایی بتواند دوام دار تاب بیاورد. چنانچه در انتخابات اخیر پارلمان ترکیه شاهد بودیم که جناح مقابل زور آورد و به سختی شکست داد این سیاست را.

اما تبعات منفی برای افغانستان داشته، علاوه براین که در شمال شاهدش هستیم، در ننگرهار و جلال آباد گزارش هایی وجود دارد که داعش به شدت عضو گیری دارد؛ در منطقه جنوب غرب، در هلمند و فراه فعال هستند. گزارش های دیگری هم وجود دارد که جنگی که در خاورمیانه جریان دارد خیلی ها از مناطق قبایلی افغانستان و از شمال افغانستان می روند در آنجا در قبال پول، می جنگند. این ها طبعاً یک تبعات منفی را در آینده، متوجه افغانستان می کند. گمان نمی کنید که حکومت افغانستان در این قسمت یا سهل انگاری کرده یا اشتباهی را مرتکب شده؟
تصور می کنم که بیش از حد واهمه ایجاد می کند. به گمان من بخشی از طالبان یا برخی از جنگجویان آنها بیکار می مانند باید زیر یک بیرق دیگری جمع شوند. پاکستان آهسته آهسته خود را کنار می کشد، و دیگر حمایت مستقیم سیاسی و لوجستیکی افراد جنگجو را در افغانستان به عهده نمی گیرد. قرار است این جنگ هم لغزانده شود و به جای های دیگری برود. همان کهنه سربازانی که بی معاش می مانند و بیکار می مانند تغیر بیرق میدهند. قبلا عربستان کمکهایش را از طریق پاکستان به طالبان می داد، حالا از طریق ترکیه می دهد به طالبان و داعش. در طول سیزده سال، یک سرباز ترکی در افغانستان توسط طالبان کشته نشد. تاحالا با حمایت پاکستان می جنگیدند و حالا با حمایت ترکیه.

تاحالا امریکا در سیاست داخلی افغانستان یک نقش بسیار برجسته داشته؛ نقشی را که امریکا در دوره آقای کرزی داشت، کمی درحال کمرنگتر شدن است، اما نقش بعضی از کشور ها مثل انگلستان، عربستان و پاکستان در دوره حکومت وحدت ملی پر رنگترشده میرود؛ موافق هستید با این گپ؟
میخواهم بگویم که این نفوذ، نفوذ رسمی نخواهد بود؛ نفوذ اطلاعاتی، استخباراتی و مخفی خواهد بود. بخاطر اینکه معلوم است بودجه سالانه افغانستان ۴ میلیارد و ۲ صد میلیون دالر است، منابعش ۲ میلیون دالر از داخل افغانستان است و ۴ میلیارد را امریکا متقبل شده که می پردازد. در هیچ قلم نیست که آمده باشد که این مقدار، سهم عربستان است یا سهم ترکیه است. به هیچوجه این چنین چیزی نیامده است.

آقای اشرف غنی سفرهای خارجی بسیار زیادی داشته، اخیراً آقای کرزی هم به این سفرها شروع کرده؛ این سفرها در عرض هم است یا در طول هم؟ به همدیگر کمک می کند یا که یک نوع تضاد و تناقض بین این سفرهای تیم کرزی و حکومت وحدت ملی وجود دارد؟
به شدت در تقابل همدیگر قرار دارد، به شدت در مخالفت قرار دارد. من از زبان یکی از مقامات عالیرتبه دولت خدمت شما عرض می کنم که بجز یکبار که تلفنی آقای کرزی با رییس جمهور غنی گپ زده که در آن صحبت، روی مساله تفاهمنامه استخباراتی بود که بین اینها حرفهای رکیک رد و بدل شد، از آن به بعد رییس جمهور حاضر نشده است که تلفن آقای کرزی را بگیرد و همراهش صحبت بکند. اگر برگردیم که اصلا سناریوی آقای کرزی چه بود! آقای کرزی دو سال پیش از ختم حکومتش به این فکر رسید که یک رقم ابقا کند. ولذا اقدامات زیادی برای ماندن در قدرت انجام داد اما آقای کرزی از سیاست امریکا حذف شد...
آقای کرزی تصور می کند بحث وزارت دفاع بحث کابلبانک بحث پشتنی بانک و فاروق وردک همین ها آهسته آهسته جزو برنامه مشترک حکومت وحدت ملی است که افشا می کند و درازمدت هرقدر که نظام جا باز کند و مستحکم شود می پردازد به سیزده سال گذشته که دراین مدت زمان چه فرصت هایی بود که آن فرصت ها از بین رفت و مسئولش کیست!
آقای کرزی علاقمند است که در سیاست افغانستان یک مدت طولانی بازی کند. بنابراین سفر آقای کرزی به کشورهای خارجی باهند که باید سر بجنباند که هند از وضعیت پیش آمده ناراض است اما روسیه به عنوان یک قدرت تاریخی علاقمند است که با شخصیت های مطرح افغانستان رابطه داشته باشد با بسیاری از سران مجاهدین هنوز رابطه دارد. امیدوار است و در محراق توجه اش است که خروج امریکا باز فرصتی را در افغانستان پیش بیاورد که روسیه بتواند فعالانه در افغانستان حضور داشته باشد که البته حضور سیاسی و اقتصادی داشته باشد نه حضور نظامی....
خبرگزاری جمهور- کابل
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


صلاح الدین جویا
با حفظ احترام به جناب داکتر مهدی حتمن ایشان 7 سال مقاومت مردم افغانستان در مقابل دهشت پاکستان و زورگویی و عدم آمادگی برای مذاکره اش را فراموش کرده که حرفهای نرم و نازک و به زعم خودش خردگرایانه میزند -- داکتر صاحب مهدی پاکستان فعلن در فازی است که اگر بتواند گلیم خانه ی هر یک افغان سیاستمدار را جمع و چپاول کند و مخصوصن موضوع کنار آمدن با تاجک ها هیچ گاهی محقق نخواهد شد -- میدانم که ذهن عالمانه شما در زنجیر همان عقل چوبین افتاده که مولانای بلخ تعبیر کرده وگرنه از کشته شدن ربانی بخاطر داعیه ی صلح افغانستان و طالبان باید قضاوت تان را تغییر می داد.
والسلام
پربازدیدترین