یکی از ویژگی های مردم افغانستان این استکه همواره در برابر قدرتهای متجاوز و تروریسم ایستادهاند، این نظامها بوده که از اراده دفاع مردمی استفادهی بهینه نبردهاند. ننگرهار و اچین نمونهی واضح و روشن دفاع است برای کسانی که قضایای تروریسم بینالمللی را دنبال میکنند. احتمالا مبارزه شرق افغانستان شگفتانگیز است. این مقایسه میتواند دولتمردان را بسیار کمک میکند. ننگرهار و موصل در مواجهه با پدیدهای بنام داعش، هرکدام به نوعی معنای نمادین مخصوص به خود را تولید کردند.
موصل، یکی از بزرگترین شهرهای عراق با جمعیتی بالغ بر ۱ میلیون و هشتصدهزار نفر و وجود نیروهای ارتش و پلیس و ... ، در عرض چند ساعت سقوط کرد و محلِ اعلامِ خلافت داعش شد و اسطورهی قدرتِ داعشِ بیرحم را تحکیم کرد و ننگرهار شهرِ کوچکی در شرق افغانستان، با جمعیتی کمتر و بدونِ وجود نیروهای سازماندهی شدهی نظامی قابل ملاحظه با عراق، با مقاومت متحیرکنندهای، خدشهی بسیار جدیای به اسطورهی قدرتِ داعش وارد آورد و تبدیل به نمادی از مقاومت در کشور شد.
با مقایسه این دو نوع مواجهه با داعش، این سئوال به ذهن خطور میکند که چگونه ننگرهار، بدون پشتوانه نظامی همچون ارتش و در حالی که کاملا در محاصرهی مداخلات پاکستان و دست درازی سازمانهای استخباراتی بزرگ منطقه ای-جهانی، با سلاح سبک، توانست مقاومت کند؟ و موصل با وجود نیروهای ارتش و جمعیتی چندین برابر ننگرهار ، به راحتی سقوط کند؟ در مردان و زنان و کودکان اچین و چند ولسوالی دیگر ننگرهار چه نشانههایی وجود دارد که در موصل دیده نمیشود؟
پاسخ به این پرسش را میتوان در این عبارت جستجو کرد: "دفاع از زندگی" و مردمان خسته از خشونت و حساس در برابر تجاوز بیرونی و نه صرفا دفاع از بقا. دفاع از بقا، گویی برخاسته از اخلاقِ بردهمآبانهای است که حیاتش وابسته و معطوف به ارادهی نهادهای حاکم بر انسان است و نه معطوف به ارادهی خودِ فرد. آنجا که فرد، آزادی و ارادهی خویش را تقدیم به نهادها و ایدئولوژیها میکند و به خواب میرود و صبح که برخاست، تصویر سقوط را میبیند.
از سقوط موصل بسیار نوشتهاند، عدهای آن را نتیجه خیانتِ والی نینوا میدانند و عدهای نتیجهی فسادِ دستگاهِ نظامی عراق و خیانت ارتش و عدهای نیز نارضایتی مردم موصل از دستگاه حاکم را از علل بزرگ این سقوط میدانند و به شادی بسیاری از مردم، هنگامِ ورود داعش به موصل، استناد میکنند. در این دو مقایسه، موصل، تصویرِ سقوط را میبیند، با هر علتی که میخواهد باشد؛ و ننگرهار تصویرِ زندگی، ننگرهاری که در برابر طالب و پاکستان نیز ایستاده است. بختیارعلی در کتابش، "داعش، خشونت شرقی و نقدِ عقل فاشیستی"، شرق افغانستان را بازگشتِ به انسانِ طبیعی میشود معرفی کرد؛ انسانی که از حیاتِ برهنه دفاع میکند؛ یعنی حیاتی که معنا و ارزش آن فراتر و مقدم بر هر هویتی است. انسان در شرق افغانستان تبدیل به نمادی از یک ایدئولوژی خاص نمیشود. او نمادی است از زیبایی زندگی.
اهالی ننگرهار برای اصلاح جهان نمیجنگند، آنها برای دفاع از تصویر زندگی دفاع میکنند، که برخاسته از ارادهی خودشان است و نه سازمان و نهاد ایدئولوژی خاصی. دفاع آنها در برابر گروهی است که تصویر مرگ است. تصویر نابودی. گروهی که پیش از آنکه سرِ "دیگری" را از تن جدا کند، ارادهی خود را برای ارادهی ایدئولوژیاش سر بریده است و صراحتا میگوید: "مرگ، آرزوی ماست". اینجاست که ننگرهار تصویرِ زندگی و دفاع از حیات برهنهاش را پیشِ روی تصویر مرگ میگذارد و اقتدار او را به چالش میکشد و پرسش بزرگی را مطرح میکند که اصالت با کدام است؟ مرگ یا زندگی؟
بر خلافِ ننگرهار، موصل، به هر دلیلی تصویرِ مرگ را میپذیرد به شرطِ بقا. سه سال در سایهی مرگ زندگی میکند و در رثای زندگی سکوت میکند تا رهایی بخش از راه برسد. از این رو میتوان به موصل و ننگرهار از این منظر نیز نگریست. موصل تصویرِ ناامیدی است در زمانی که فریادرسهایی حاضر نیز وجود دارند که همگی میگریزند، و ننگرهار تصویرِ تراژدی است در زمانی که ناظران بسیاری وجود دارند، نوعی آری گفتنِ تراژیک به زندگی در معنای نیچهای کلمه؛ یعنی آری به زندگی با تمامِ اتفاقات ناگوار و دهشتناکش.
موصل تصویرِ شلوغی ناامید کننده است و ننگرهار تصویر تنهاییِ پر امید. موصل و ننگرهار هرکدام، شکلی از زیستناند. حیات در برابر بقا. اراده در برابر انتظار برای نجات و برون رفت از وضعیت.
دولتمردان افغانستان این ویژگی و خصوصیت را مدنظر گیرند، و مردم را با قوتهای نظامی کشور یکجا در برابر تمام گروههای دهشت افگن بسیج کنند.
صبور بیات-
خبرگزاری جمهور