۰

داعش، ایدئولوژی بدون ایدئولوگ

يکشنبه ۲۵ سرطان ۱۳۹۶ ساعت ۰۸:۵۳
داعش، ایدئولوژی بدون ایدئولوگ


نیروهای امریکایی در افعانستان ار کشته شدن رهبر «ولایت خراسان» شاخه محلی داعش خبر داده اند.
سخنگوی وزارت دفاع امریکا اعلام کرده است که نیروهای امریکایی ابوسید؛ رهبر گروه داعش در افغانستان را کشته ‌اند.
امریکا می ‌گوید در عملیاتی که به کشته شدن ابوسید منجر شده چند عضو دیگر داعش نیز کشته‌ شده ‌اند و به این ترتیب ضربه‌ ‎ای جدی به "برنامه‌های این گروه برای گسترش حضورش در افغانستان" خواهد زد.
خبر کشته شدن ابوسید سه ماه پس از کشته شدن عبدالحسیب؛ رهبر قبلی داعش در افغانستان منتشر شده است.
سال گذشته هم اعلام شد که حافظ سعید خان؛ رهبر پیشین داعش در افغانستان کشته شده است.
امریکا می ‌گوید ابوسید در عملیاتی در ۲۰ سرطان در ولایت کنر کشته شده است.
شاخه داعش در افغانستان با عنوان "ولایت خراسان" نیز شناخته می ‌شود.
این چندمین بار است که نیروهای خارجی یا داخلی از کشته شدن یکی از مهم ترین مهره های شاخه محلی داعش در افعانستان خبر می دهند.

در نگاه نخست و پیش از توجه به زوایای پیدا و پنهان انگیزه های واقعی در پشت پرده این نوع خبرها به نظر می رسد که نیروهای امنیتی داخلی و خارجی سرگرم نبردی جدی و واقعی با داعش اند و به این ترتیب، شاید انتقادها و پرسشگری های اتتقادآمیزی که نسبت به صداقت و تعهد واقعی ائتلاف نظامی به رهبری امریکا و شماری از مسؤولان درجه یک امنیتی در درون تشکیلات دولتی افعانستان در خصوص مبارزه آنها با داعش وجود دارد، بی پایه و فاقد مبنا و معنا به نظر برسد.

این همان چیزی است که تصور می شود یکی از اهداف اصلی نیروهایی می باشد که متهم به عدم مبارزه صادقانه و واقعی با داعش اند.

آنها با اعلام گاه به گاه خبر کشته شدن رهبران ارشد داعش در افعانستان این برداشت انحرافی و کاذب را نیز به رسانه ها و افکار عمومی القا و تزریق و تحمیل می کنند که برخلاف برداشت هایی که وجود دارد آنان سرگرم مبارزه ای جدی و همه جانبه با داعش اند و داعش اساسا یک گروه تروریستی است که وجود و حضور و بقای آن مخل امنیت بین المللی و ناقض اهداف و منافع راهبردی ایالات متحده و متحدانش در افعانستان می باشد، بر این اساس این هدف و برنامه راهبردی امریکا، ناتو و دولت تحت حمایت و متحد آن در کابل است که با داعش بجنگند و در این میان قوی ترین و غیر قابل انکارترین دلیل صداقت و تعهد و جدیت و اراده آنها در این زمینه، کشته شدن رهبران و فرماندهان درجه یک و تراز اول داعش در افعانستان از ابتدا تاکنون می باشد!

اما حتی اگر این خبرها راست و صادقانه هم باشند، مبارزه واقعی با داعش محسوب نمی شوند؛ زیرا کسی از امریکا صرفا به دلیل برخورداری از توانایی بالا در کشف و تجسس و رصد فعالیت و حضور رهبران داعش در افغانستان، انتظار ندارد تا فقط رهبران این گروه را آماج قرار دهد.

داعش گروهی نیست که صرفا بر چند مهره رهبری کننده اش، اتکای یکجانبه داشته باشد.

تجربه تلخ القاعده پس از انتشار خبر مرگ اسامه بن لادن؛ رهبر این گروه، هم برای گروه های تروریستی و هم برای سازندگان، سازمان دهندگان و حامیان شناخته شده آنها در منطقه و در عرصه بین المللی، این آموزه مهم را ارائه کرد که اتکای همه جانبه بر عنصر رهبری و ایجاد یک کاریزما یا «خلیفه» غیر قابل جایگزین برای جریان های تروریستی، به اهداف بلندمدت و استراتژيک نهفته در پشت پروژه ایجاد و پرورش جریان های تروریستی، آسیب های جدی و جبران ناپذیر وارد می کند و ایدئولوژي سیاهی که سال ها از سوی سازمان های جاسوسی ر‌ژيم های دشمن اسلام به عنوان الگوهای واقعی از اسلام به جهانیان نشان داده شده، به دنبال حذف و مرگ ایدئولوگ های آن، یا کاملا مضمحل و منهدم می شود و یا به صورت جدی، زیان می بیند.

به همین دلیل، ابوبکر بغدادی؛ رهبر اصلی داعش، هیچگاه به صورت یک کاریزما یا ایدئولوگ مقدس و غیر قابل نقد و جایگزین، ظهور نکرد و مرگ او هم برخلاف خبر مرگ بن لادن و حتی ملا عمر، واکنشی وسیع و غیر قابل تصور را برنیانگیخت.

این نشان می دهد که هسته های اطلاعاتی و فکری حامی داعش که از اتاق های فکر دقیق و پیچیده ای در غرب، دنیای عرب و اسراییل، حمایت و پشتیبانی و تغذیه و تقویت می شوند، به این نتیجه رسیده اند که داعش را به عنوان ایدئولوژي ای فاقد ایدئولوگ، معرفی کنند؛ گروهی که گویی مستقیما از منابع و آموزه های صدر اسلام تغذیه می کند و نیازی به رهبرانی کاریزماتیک، مقدس و پرنفوذ ندارد تا با مرگ آنها خود نیز دچار مرگ و فترت و فرسایش شود.

نظامیان امریکایی و نیروهای امنیتی افغانستان اما بدون آنکه این وجه از معمای داعش را برجسته کنند، با انتشار گاه به گاه اخبار مرگ رهبران داعش، بر اراده صادقانه خود در مبارزه با این گروه، تأکید می کنند تا کشورهایی مانند روسیه و منتقدان داخلی، رسانه ها و افکار عمومی هیچگاه نسبت به نیات و انگیزه های پشت پرده آنها در توسعه و تقویت داعش در افغانستان، تردید نکنند و امریکا و هم پیمانانش را به این مهم، متهم نسازند.

این در حالی است که هیچکس حاضر نیست تا به این سؤال های ساده، پاسخ بدهد که اگر امریکا می تواند رهبران داعش را در کوهپایه های کنر و ننگرهار و... آماج قرار دهد و بکشد، پس چرا نمی تواند مانع از توسعه قلمرو آن در سایر نقاط کشور شود؟ چرا حمله های انتحاری مهیب منسوب به این گروه، در خیابان ها و مساجد و زیارتگاه های دینی پایتخت و شهرهای امن کشور، مهار نمی شوند؟ چرا با هلیکوپترهای «ناشناس»ی که برای این گروه سلاح و مهمات و نیروی انسانی می رسانند، برخورد نمی شود؟

در مقایسه با این ابهام ها، مرگ رهبرانی که هرگز نشنیده ایم و نمی شناختیم، چه اهمیتی دارد؟
محمدرضا امینی- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین