۰

ترورهای درون‌سازمانی طالبان و پیامدهای آن

يکشنبه ۱۰ دلو ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۰۰
تصمیمی که در میان طالبان به تازگی گرفته شده، این است که شبکه‌ حقانی یا جمع نورزایی‌ها (که درانی‌ها اند) به کمک «آی.اس.آی» قصد دارند تا اسحاق‌زایی‌هایی را که اکنون در قدرت‌اند (مانند ذاکر قیوم و ملا هبت‌الله آخندزاده) را از بین ببرند و به رهبری آنها نقطه‌ پایان بگذارند.
ترورهای درون‌سازمانی طالبان و پیامدهای آن


به دنبال قتل قاری سیف‌الله؛ مسؤول کمیسیون نظامی و اکمالات طالبان در زابل، اطلاعات تازه‌ استخباراتی حاکی از آن است که گروه طالبان برنامه دارد تا در یک ماه آینده ۵۰ تن از اعضای ارشد خود را ترور کند.

یک منبع موثق امنیتی افغانستان می‌گوید: «قاری سیف‌الله که مسؤول کمیسیون نظامی و اکمالات طالبان در ولایت زابل بود، به دستور شخصی به نام حافظ مجید؛ مشاور مجهول‌الهویه هبت‌الله آخندزاده، در کویته پاکستان به قتل رسید.»
این منبع می‌گوید که اخیرا ملا هبت‌ تصمیمش مبنی بر برطرفی ۱۶ تن از والیان خودخوانده این گروه را عملی کرده و قرار است به جای افراد برکنارشده، چهره‌های جدیدی را معرفی کند.

تصمیمی که در میان طالبان به تازگی گرفته شده، این است که شبکه‌ حقانی یا جمع نورزایی‌ها (که درانی‌ها اند) به کمک «آی.اس.آی» قصد دارند تا اسحاق‌زایی‌هایی را که اکنون در قدرت‌اند (مانند ذاکر قیوم و ملا هبت‌الله آخندزاده) را از بین ببرند و به رهبری آنها نقطه‌ پایان بگذارند.

اگر این اطلاعات، درست باشد، این نخستین بار است که آتش تنش های قبیله ای در درون گروه طالبان و در سطح رهبری این گروه، شعله ور می شود به گونه ای که به ترورهای سازمان یافته و حذف فزیکی فرماندهان و رهبران ارشد و مهم این گروه، منتهی می شود.
با این حال، ترور و تصفیه استخباراتی رهبران و فرماندهان گروه طالبان، بی سابقه نیست و پیش از این نیز موارد مشابه زیادی در این خصوص، رخ داده است.

هرچند در باره عوامل و انگیزه های قتل های اطلاعاتی رهبران طالبان، برداشت های متفاوتی وجود دارد؛ با این حال، چیزی که در این میان، مشترک به نظر می رسد، رد پای آی اس آی؛ سازمان اطلاعات نظامی ارتش پاکستان است.

این بار هم گفته می شود که آی اس آی به کمک برخی عناصر داخلی گروه طالبان، در صدد پایان دادن به سلطه غلجایی ها و استقرار و استحکام حاکمیت و رهبری درانی ها در رأس هرم رهبری گروه طالبان است؛ مسأله ای که تصور می شود از یک اختلاف دیدگاه عمیق تر سیاسی در درون نظام افغانستان نیز آب می خورد.

در افغانستان پس از ایجاد حکومت وحدت ملی، پس از سال های طولانی، در نهایت فردی به قدرت رسید که از نظر بسیاری از افراد و اعضای جامعه سیاسی پشتون، قابل تأیید نیست. اشرف غنی احمدزی؛ رییس جمهوری کنونی از نظر طیف بندی های تباری و قشربندی های قبیله ای یک غلجایی به حساب می آید که قدرت سیاسی را از یک پشتون وابسته به قبیله بزرگ درانی یعنی حامد کرزی، تحویل گرفته است.

غلجایی ها و درانی ها از دیرباز به صورت سنتی، در رقابت و رویارویی قرار داشته اند. هرچند از میزان اثرگذاری این رقابت تاریخی بر سیاست های جاری دولت به رهبری اشرف غنی، نشانه مورد تأییدی در دست نیست؛ اما صف آرایی های خونین میان دو گروه از رهبران ارشد طالبان، می تواند به شعله ورتر شدن آتش زیر خاکستر کینه و نفرت تاریخی و سنتی میان این دو قبیله پشتون در سطوح وسیع تر حتی خارج از چارچوب های درون سازمانی گروه طالبان هم دامن بزند.

یکی از پیامدهای ناگزیر و چه بسا مهم ترین پیامد آغاز ترورهای زنجیره ای آن گروه از رهبران طالبان که به قبیله غلجایی تعلق دارند، تضعیف نفوذ و انسداد منافذ اعمال نظر دولت وحدت ملی افغانستان بر رهبری طالبان در راستای ایجاد شکاف میان این گروه و در نهایت، تحقق طرح صلح میان دولت و طالبان به سبکی که در مورد دولت و حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار رقم خورد، می باشد.

حکمتیار هم از نظر طیف بندی های تباری و قبیله ای، یک غلجایی محسوب می شود یعنی از این منظر، او به اشرف غنی نزدیک تر است تا کرزی که خود یک درانی است. به همین سبب، هم طایفه بودن غنی و گلبدین می تواند یکی از عوامل مهم در تحقق سریع و آسان طرح صلح حکومت و حزب اسلامی باشد.

شاید حکومت می خواهد از همین شگرد در مورد سازش با طالبان نیز استفاده کند؛ اما آی اس آی با پیش کشیدن طرح ترور و تصفیه درون سازمانی رهبران غلجایی طالبان و قدرت بخشیدن به درانی ها، می خواهد مانع از تحقق این ایده شود تا طرح صلح اشرف غنی هیچگاه عملیاتی نشود.
عبدالمتین فرهمند- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین