۰

مذاکرات استاد عطامحمد نور و جنگِ جهانی در چهره دیگر

پنجشنبه ۹ جدی ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۲۵
مذاکرات استاد عطامحمد نور و جنگِ جهانی در چهره دیگر


از گفتگوي استادعطامحمد نور، نادر نادري در تلویزیون بی بی سی، سفرِ رهبران شمال به عربستان، فعالیت‌های رئیس جمهور درقبال انزوایِ پاکستان، تقویت روابطِ تجاری وسیاسی ما با کشورهای غربی و هندوستان، و حوادث گذشته چنين مي فهمم كه:
۱- حكومت افغانستان در كنار كشورهاي غربي و حمايت كشورهاي عربي در بلوك غرب قرار گرفته است.
اکنون درپي تحكيم پايه هاي داخلي خويش ازجمله شمال كشور مي باشد
۲- گفتگو با عطامحمدنور نيز در امتداد همين تئوري است، حكومت افغانستان مي خواهد تا با جدا ساختنِ همپيمانان تاريخي - ضدطالبان- روسيه و ايران، شمال كشور را تحت نفوذ خويش قرار دهد.
۳- فشار بر جنرال دوستم نيز در همين راستا است تا با صدمه وارد كردن بر وجهه او، به تضعيف جنرال بپردازند.
۴- استقبال شاهانه از رئيس اجرائيه و والي بلخ از جانب عربستان سعودي، به منظور عادي سازي روابط كشورهاي عربي با شمالي‌ها و سپَر قرار دادن اين طيف در برابر نفوذ شوروي است.
۵- نشست پاكستان، چين و روسيه نشاندهنده اين بود كه يكدست سازي حكومت توسط اشرف‌غني و تضعيف پايه هاي اقتدار شركاي سنتي روسيه، اين كشور را نااميد ساخته است و روسيه بعد از اين منافع خودرا از طريق طالبان جستجو خواهد كرد و یا دست کم با زنده نگهداشتنِ طالبان، منافع خود را در معامله تحمیل خواهد کرد.
۶- پاكستان درعين اينكه شريك سياسي عربستان است، اما تامين منافع اش‌ را در تضعيف حكومتداري خوب در افغانستان مي بيند، از همين جهت حاكميت شخصي چون اشرف‌غني براي پاكستان زيانبار است، چه او در اين مدت توانسته است پاكستان را به انزواي جهانی و سياسي بكشاند
۷- فشار افكارعمومي غرب و كاسته شدن كمكهاي امريكا به پاكستان، اين كشور را به دامن روس انداخت تا با استفاده از گزينه طالبان با روسیه معامله كند.
۸- روسيه تنها از نفوذ داعش نگران نيست، تحكيم پايگاه هاي امريكا در افغانستان و غربي شدن اين كشور، موجب نگراني كشورهايي همچون چين، روسيه، جمهوري اسلامي ايران و كشورهاي آسياي ميانه گرديده است
۹- طالبان درعين اينكه دشمن روسيه، چين و جمهوري اسلامي ايران هستند، هردو طرف در عين شناخت يكديگر بر سر منافع مشترك به توافق رسيده اند، ازهمين جهت گزينه طالبان تا زماني زنده است كه منافع مشترك تقاضا كند، اين به معناي سقوط حكومت مركزي و به قدرت رسيدن طالبان نيست، بلكه طالبان به عنوان مهره اي بكار گرفته خواهند شد كه نه توان سقوط حكومت مركزي را داشته باشند و نه كاملا شكست بخورند و نابود گردند، اين مساله را طالبان نيز به خوبي واقف هستند، اما از سر ناگزيري تن به چنين معامله اي خواهند داد.
۱۰- منابع مالي طالبان در كشورهاي عربي به شدت محدود خواهد شد و كشورهاي عربي درپي تحكيم روابط از طريق حكومت افغانستان و تهديد روسيه از راه شمال خواهند شد، از همين جهت طالبان با درك اين وضعيت مصمم شده اند تا بااستفاده از اين معامله، از فشارهاي احتمالي بالاي روسيه و احتمالا همسايگان افغانستان بكاهند،
۱۱- تعهد طالبان براي روسيه و چين، مصروف سازي كشورهاي غربي در افغانستان و خنثي سازي تفكرِ داعشي درصفوف خويش است، براي جمهوري اسلامي چيز ديگري نيز مهم است، به هيچ قيمتي جمهوري اسلامي شركاي سنتي و تاريخي خويش - رهبران شمال- را از دست نخواهد داد، جمهوري اسلامي سهم دوستان خودرا در بدنه حكومت افغانستان حفظ خواهد كرد، اما در عين زمان طالبان را براي مصروف سازي كشورهاي غربي و محدودساختن دامنه داعش، زنده نگه می دارند.
۱۲- این که چرا حکومتهای عربی دست از حمایت طالبان کشیده اند؟ باید گفت که: کشورهای عربی عاشق خط وخال طالبان و یا هیچ کس دیگری نیستند – البته این سیاست جهانی است- آنها مجری برنامه های شرکای سیاسی خویش – غرب – هستند، نزاع در سوریه و درگیری در عراق و یمن، کشورهای عربی را خشمگین ساخته است و سخت بر روسیه و جمهوری اسلامی ایران خشمگین اند، داعش می توانست پاسخ خوبی برای کشورهای منطقه باشد، اما از آنجایی که مهره های اصلی داعش، نیروهای صدام بودند و آنها نیز برکشورهای غربی و عربی عقده داشتند، داعش نتوانست به خوبی وظیفه خودرا اجرا کند، از همین جهت، کشورهای عربی دل از داعش کندند، روسیه به دلیلِ حمایت‌های گذشته کشورهای عربی از یک سو و همسو قرار گرفتن با کشورهای غربی از جانب دیگر، نسبت به این کشورها خشمگین و عقده به دل مانده است، سوریه یکی از این میدان‌ها بود که پوتین عقده تاریخی خویش را با حمایت بشارالاسد گشود و کشورهای عربی را سرخورده ساخت.
۱۳- پاکستان درپی فروش اموال تجارتی و تقویتِ همپیمان هایی است که بتواند کمبودِ اعتماد به نفس خودرا در برابر هند و افغانستان جبران کند، از یکسو با بازی موش و گربه با جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عربی رفتار می کند، در تعهداتِ یمن جانب عربستان را می گیرد و در مورد قضیه افغانستان و محدود ساختنِ قدرت غرب درکنار جمهوری اسلامی ایران، روسیه و چین قرار می گیرد. تاکنون به خوبی توانسته است این بازی را پیش ببرد، البته با به قدرت رسیدنِ اشرف‌غنی این نقش مقداری به چالش کشیده شده است که با بازی اخیر میخواهد، دوباره به صحنه بیاید و حکومت افغانستان و قدرتهای غربی را به چالش بکشد.
۱۴- تقویت روابط میان هند و کشورهای غربی، موجب شده است تا چین و پاکستان منافع مشترک پیدا کنند، چه پیشرفتِ هند از یکسو چین را از لحاظ تجاری به چالش می کشد و از سوی دیگر جزیره‌هایی که میان هند و چین مورد منازعه است، مشت هند را محکمتر خواهد ساخت، این مساله کمک کرده است تا پاکستان و چین باهم دریک سَبد قرار گیرند و طالبان را به عنوان یکی از مهره‌های اجرائی انتخاب کنند.
۱۵- رهبران شمال، درصورتی می توانند بازیگر خوب و موج سوارِ قهاری باشند، اگر از یکسو دارای استراتیژی مشخص و هدفمند باشند و از سوی دیگر از طریق دیگر با مذاکره با حکومت مرکزی به تامین منافعِ ملی و شرکای تاریخی خویش بپردازند.
۱۶- این که شرکای تاریخی رهبران شمال با مخالفینِ ایشان گفتگو می کنند، نشاندهنده نارضایتی ایشان از شرکای داخلی است، رهبران شمال نه تنها نتوانسته اند درخششِ موفق داشته باشند، بلکه در بازی همیشه چند قدم عقب‌تر از رقیب قرار دارند، قدرت در دست داشته خودرا از دست داده اند و همین اکنون از انزوای سیاسی رنج می برند.
۱۷- شانس به درِ ایشان زده است، مشروط به این که موارد ذیل را مدنظر بگیرند:
- به صورت جدی تعامل خود را از قومندان سالاری و تفنگداری تغییر دهند و روی به سیاستِ جهانی بیاورند.
- محور خود را بر تفنگ نگذارند، بلکه ستون اصلی تعاملات خویش را با معامله و بازی استوار بسازند، درغیر آن با تفنگ خودشان دفن خواهند شد.
- نسل جوان و تحصیلکرده را روی کار بیاورند و برای تربیت نسلِ جوان فعالانه واردِ کارزار شوند.
- تعاملات منطقه را جدی بگیرند و باتوجه به منافع تاریخی، سیاسی و استراتیژیک خویش گام بردارند.
- شبکه بزرگی را ایجاد کنند و در تمامی بخش‌ها با محوریتِ منافعِ ملی و منطقوی خود و شرکای خود، گام بردارند.
- از اتهام زدن نسبت به یکدیگر دست بکشند و از طریق مشورت تصمیم بگیرند.
- بجای ثروت اندوزی، به خدمت بپردازند تا پایه‌های مردمی خودرا تقویت بخشند.
- برای تعاملات خویش اولویت بندی کنند و از اختلافاتِ تفرقه آمیز بپرهیزند.
- هر دوماه یکبار بنشینند و برنامه‌های خودرا دوباره چک کنند و اشتباهات خویش را اصلاح بسازند.
- اطاق فکری را بسازند که از طریق آن سیاستِ حاکم برجهان را نظارت کنند و به صورت سیال و با هدفِ پایدار، درحرکت باشند.
- هرگاه مرتکب اشتباهی می شوند، صادقانه از ملتِ خود معذرت بخواهند که این مساله رابطه میانِ ملت و دولت را مستحکم می سازد.
- به جای تقسیم زمین، به تقسیمِ و تطبیق عدالت و انکشافِ شهری و ثروت ملی بپردازند، در غیر آن هر روز بیشتر از گذشته فرسوده‌تر خواهند شد و در نتیجه محکوم به مرگ تدریجی می شوند.

دکتر محمدصالح مصلح- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین