۰

نقش اشرف غنی در خلق بحران سیاسی

يکشنبه ۲۳ عقرب ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۴۹
رد صلاحیت چندتا وزیر بی صلاحیت و ترسو و بله صاحب! چشم صاحب! گو، اهمیت اساسی برای مردم افغانستان ندارد. کمتر کسی از مردم می داند که وزرای سلب صلاحیت شده و امثال شان چه کسانی و از کجا بودند. چه فرقی می کند که به جای بلیغ هزاره، ستیغ هزاره بیاید یا به جای نسرین اوریاخیل، شینکی کروخیل بنشیند، بل مهم این است که سیاست و مدیریت نظام در افغانستان پس از کرزی غرق در بحران و فساد و خودکامگی شده است...
نقش اشرف غنی در خلق بحران سیاسی

باشندگان تالار ولسی جرگه، تاکنون شش نفر از وزرا را به استیضاح کشانده؛ پنج وزیر را سلب صلاحیت کرده اند. انتظار می رود این روند طی روزهای آینده نیز ادامه یابد و تعداد دیگری نیز به سرنوشت وزرای سلب صلاحیت شده دچار شوند.
در بازی های تازه این روزها، وزیر امورخارجه بنابر بهانه ای واهی سلب صلاحیت شد و اکلیل حکیمی که تمامی کار و بارش غرق در ابهام است، بنابر حمایت اشرف غنی و نگاه قومی باشندگان تالار ولسی جرگه به جایش باقی ماند.
بازی تازه در دولت فعلی، بازی خطرناکی است. نماینده ها بسیار دیر از خواب برخاسته اند و وارد بازی بدی شده اند که پیامدهای بدی برای کشور خواهد داشت.

در این زمینه توجه به چند نکته، ضروری است:
۱- اشرف غنی بعنوان رئیس جمهور، متهم به تصفیه سازی و نیز اعمال سیاست های قومی است؛ قومگرایی آقای غنی برکسی پوشیده نیست. مدتی قبل، جنرال دوستم بعنوان معاون اول ریاست جمهوری، با ذکر قومگرایی اشرف غنی، شورای امنیت ملی را متهم کرد که در توطئه ترور وی دست داشته است. رئیس جمهور غنی نه تنها اهمیتی به این اتهام نداد بلکه فوراً به حنیف اتمر مدال غازی وزیرمحمداکبرخان را اهدا نمود و از وی تقدیر کرد! همچنین شنیده ها حاکیست که اشرف غنی به شدت از صلاح الدین ربانی بخاطر استقلال عمل اش و نیز برخی مخالفت ها با خواسته هایش، عصبانی بوده و توطئه برکناری وی را در سر داشته است. این نشان از برخورد کاملاً سلیقه ای و قومی آقای غنی دارد. ارگ پس از سلب صلاحیت وزیرخارجه، نماینده ها را ملامت کرد اما هم خود غنی و هم کاردان ها از قلب و ضمیر آقای غنی خبر دارند.

۲- عمق اختلافات در حکومت وحدت ملی را همه می دانند. آقای غنی هیچ اهمیتی به خواست و نظر طرف مقابل شامل ریاست اجرائیه نمی دهد. او در حالیکه متعهد به تقسیم قدرت شده بود اما اکنون اختیاراتی فراتر از یک رئیس جمهور برای خود می خواهد. برهمین اساس در برخوردهایش نزاکت ها را رعایت نمی کند و بی باکانه با طرف مقابلش برخورد می کند؛ لذا همه از او می ترسند.
به یقین، اختلافات در رأس قدرت، در آینده ای نزدیک تبدیل به معضل بزرگی خواهد شد که کشور را به سمت بحران تازه ای خواهد برد. تا آن زمان، جان کری بعنوان معمار حکومت فعلی، قدرتی نخواهد داشت تا با تهدید و تطمیع، اشرف غنی و عبدالله را کنار هم بنشاند. اگر در یک احتمال ضعیف، خلیلزاد جایگزین جان کری شود، یقیناً استبداد و استیلای قومی در حکومت، پر رنگتر شده و اشرف غنی یکه تازی بیشتری خواهد کرد؛ اما اگر غیر از وی کسی جایگزین کری شود هرگز حال و حوصله قهر و نازهای سران حکومت وحدت ملی و دردسر سازی های آقای غنی را نخواهد داشت.

۳- پایه های حکومت اشرف غنی سست و لرزان است و احتمالاً با کوچکترین نافرمانی سیاسی از هم فرو خواهد پاشید. او بخاطر اینکه در کاخ پادشاهی اش در بین تملق گویان افتاده و همه از وی می ترسند و می لرزند و چهارتا سفارت و مقام خارجی او را "مستر پرزیدنت" می خوانند گمان می کند که سلطان دوران است و حکومتش بیدی نیست که از بادی بلرزد. اما او نمی داند که مردم بخاطر مشکلات غیرقابل تحملی که از اثر سیاست های نابخردانه حکومت فعلی پیدا کرده اند در آستانه انفجار قرار گرفته اند. همه احساس سرخوردگی و تحقیرشدن می کنند. اقوام ساکن در افغانستان صرفنظر از جنجالهای سیاسی در زمان انتخابات، حکومت وحدت ملی را آیینه قدنما و نماینده خود نمی دانند و احساس می کنند فریب داده شده اند. این احساس بد را سران حکومت وحدت ملی و شخص اشرف غنی در مردم ایجاد کرده است.

۴- طالبان هیچگاه و تا این مایه، قدرت نداشته و پیشرفت نکرده بودند؛ آنان سیاستهای خام حکومت وحدت ملی و یکجانبه گرایی و تک تازی اشرف غنی را بهترین پشتوانه سیاسی برای موفقیت خود می دانند که نتیجه آن، دوری مردم از نظام حاکم خواهد شد. همچنین جوانان وطنپرست ما در نهادهای دفاعی و امنیتی، انگیزه دیروزی برای دفاع از نظام را ندارند. جنایات و کشتار داعش، حملات و انتحار طالبان و دخالتهای بیگانگان در فضایی که حکومت وحدت ملی، وجهه ملی خود را از دست داده، امنیت کشور را متزلزل کرده و به دشمنان مردم افغانستان انگیزه ای مضاعف بخشیده تا بجنگند و بکشند و پیش بیایند. وسواس و فزون طلبی اشرف غنی در کسب قدرت سیاسی و کوتاه کردن دست تیم مقابل اش از قدرت، او را از توجه به مسائل امنیتی و عملیات جنگی ضد دشمنان کشور، غافل کرده است.

۵- به تمامی مصائب فعلی مردم افغانستان باید ولسی جرگه را نیز اضافه کرد. انگیزه ملی گرایی و خدمت رسانی آنان از بین رفته، بسیاری از نمایندگان روزهای متوالی در جلسات شورا حاضر نمیشوند، مصروف گشت وگذارهای خارجی و تفریح هستند و تبدیل به انسانهای بی مسئولیت شده اند. قانونگذارانی که بعضاً کمیشنکاری می کنند و دنبال درآمدهای کثیف هستند.
با اتمام دوره قانونی پنجساله، حضور نمایندگان فعلی در تالار این مجلس و تصامیم آنها کاملا غیرقانونی و ادامه کارشان نامشروع است؛ پس تصامیم آنان در مورد مسائل ملی، فاقد اعتبار قانونی است. حکومت آقای غنی، اقتدار خود را در تداوم چنین جرگه ای می بیند و فعلاً تصمیمی برای اصلاحات و نیز برگزاری انتخابات ندارد. آقای غنی سعی می کند با مهمانی های شبانه، توصیه ها و وعده ها، این سیستم را به نفع خود تداوم ببخشد. وی متعهد شده بود در فرصت معیّن، زمینه برگزاری لویه جرگه را فراهم آورد تا نظام از ریاستی به پارلمانی تغییر کند اما قدرت برای آقای غنی، جذابیتی وصف ناپذیر دارد. 

۶- رد صلاحیت چندتا وزیر بی صلاحیت و ترسو و بله صاحب! چشم صاحب! گو، اهمیت اساسی برای مردم افغانستان ندارد. کمتر کسی از مردم می داند که وزرای سلب صلاحیت شده و امثال شان چه کسانی هستند و از کجا بودند، اصل و نسب آنها برای مردم اهمیتی نداشته و کسی هم نمی پرسد. چه فرقی می کند که به جای بلیغ هزاره، ستیغ هزاره بیاید یا به جای نسرین اوریاخیل، شینکی کروخیل بنشیند؛ بل مهم این است که سیاست و مدیریت نظام در افغانستان پس از کرزی غرق در بحران و خودکامگی شده است.
نکته مهم، آغازشدن جدایی ها و فاصله ها و شروع استبداد سیاسی و خودکامگی هایی است که سنگ بنای آنرا اشرف غنی احمدزی گذاشته است. انتقاد از رد شدن صلاحیت صلاح الدین خان به این دلیل است که وی با تمام محافظه کاری هایش گاهی به اشرف غنی "نه" می گفت و گاهی در برابر تقرری افراد و وابستگان او در سفارتخانه های خارجی می ایستاد.

۷- نکته پایانی این نوشته؛ دست نیازی است به سوی مردم افغانستان؛ تا با برادری و همگرایی ملی دست رد بر سینه تمامی آنانی بزنند که در رأس هرم قدرت قرار گرفته و بخشی از ما را در برابر بخشی دیگر تحریک می کنند. نه اشرف غنی و نه اتمر و نه سلام رحیمی و... نماینده پشتون ها هستند و نه پشتون ها نیازی به سرور و خان و سلطان دارند تا با هموطنان تاجیک و هزاره و ازبیک آنان تخاصم کنند و بزرگی خود را ثابت بسازند. همه می دانیم و می بینیم که با برتری طلبی و نفی گرایی، روزگارمان بدتر از دیروز شده؛ پس همه باید فارغ از قوم و زبان و مذهب و سَمت و... به استبداد و انحصارطلبی "نه" گفته و در مورد سرنوشت خود بی تفاوت نباشیم.

سید جواد حجت- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین