۰

چرا دوستُم خشمگین شد؟ ریشه های خشم جنرال

سه شنبه ۴ عقرب ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۱۴
ازدواج فیل و مرغ، ذاتاً اشتباه است؛ در این پیوند ناهمگون، قوت هرکدام، ضعف دیگری است. نه فیل می تواند از زیرکی مرغکان خیر ببیند و نه مرغ زیرک لازم می داند از زور فیل به زیان خود بهره ببرد. لذا جنرال دوستم در میدان جنگ تنها می ماند و فریادش در می آید که فلانیها نه تنها کمک اش نکرده اند که بل، قصد کشتن اش را داشته اند.
چرا دوستُم خشمگین شد؟ ریشه های خشم جنرال

"داکترصاحب اشرف غنی رهبر ماست... ما مردم همی ره به رهبری خود قبول کدیم..." این بخشی از سخنان جنرال دوستم، معاون اول اشرف غنی در کارزار انتخاباتی بود. آن زمان، جنرال، چاپ انداز اشرف غنی بود. مردم ترک تبار را تهدید میکرد که به اشرف غنی رأی بدهند و الّا خائن می باشند. در گرامیداشت از امیرعلیشیر نوایی با ذوق زدگی خطاب به اشرف غنی گفت: "تا زمانی که زنده هستم رهبر ما هستی و ما ازبکها وقتی کمر یکی را بسته کردیم تا زنده هستیم رهایش نمی کنیم." او بعداً در توجیه حمایتش از اشرف غنی گفت: اگر از اشرف غنی حمایت نمی کردم افغانستان به سمت تجزیه پیش می رفت!
پس از اعلام پیروزی اشرف غنی، جنرال دوستم هیچگاه در قواره معاون اول ریاست جمهوری ظاهر نشد. فقط اکت معاون اول را می کرد؛ خبرنامه صادر می کرد که جنرال صاحب در کاخ صدارت با همراهانش از گلهای محوطه صدارت بازدید کرده و هدایات لازم را صادر نمود!... و یا لباس ورزشی می پوشید و همه همکاران و اطرافیانش را به دویدن و ورزش کردن وادار میکرد و از آن یک خبر میساخت؛ اما زود فهمید که مملکتداری غیر از اینهاست؛ لذا به جبهه جنگ رفت و با طالبان ساختگی، عکس یادگاری گرفت و به کابل بازگشت و توقع رتبه مارشالی! کرد. گذشت زمان، او را به حقایقی آشنا کرد؛ حقایقی که انتظارش را نداشت. او راست می گوید که حلقه ای شامل استانکزی، اتمر و سلام رحیمی اطراف اشرف غنی را گرفته اند و همانها هستند که سیاست می کنند و حکومت و مملکت را آنطور که خود می خواهند می چرخانند.

چکیده اعتراض دوستم
دوستم چند اتهام را متوجه سران ومهره های خاص حکومت نمود:
- در رأس حکومت، قومگرایی وجود دارد، رئیس جمهور قومگرایی می کند؛
- در رأس هرم قدرت و امنیت، توطئه چینی می شود، شورای امنیت ملی مشکل¬ساز است؛
- قدرت و حکومت، انحصاراً در دست اشرف غنی، استانکزی، اتمر و سلام رحیمی است؛
- تلاش شده تا از درون علیه او دسیسه کنند و او را بکشند؛
- معاون اول رئیس جمهور عملاً در حکومت، هیچکاره است؛
و...

ریشه یابی مشکل
دوستم یک جنرال کم سواد است، مدیریت اداری را نمی فهمد، برنامه ساز و به تعبیر فرنگی ها "پالیسی میکر" نیست، در جمع سخندان ها و تکنوکرات ها نمیتواند شیوا و روان سخن بگوید، سبک و سیاق حرفهایش کُردکی و اطرافی است، سیاست و روش های فریب سیاسی را نیاموخته، با روش های دروغ سیاسی بیگانه است، از میان یک قوم محروم برخاسته؛ در حد و سطح همان قوم، رهبری کرده و در میان همانها هم بیش از آن که سیاست کند، پهلوانی نموده است. جنرال در گفته هایش و در قول و عمل اش صادق است، زیاد اهل دروغ و دغل نیست، چون سیاست نمی فهمد به دوردست ها نگاه نمی کند لذا کوتاه می بیند تا زود بگیرد و تقسیم کند؛ بسیار زود بازی می خورد و زود هم تغییر می کند، جثه اش درشت اما قلبش کوچک است؛ لیکن فن نظامی را می فهمد، تجارب جنگی زیاد دارد و خوب می رزمد و اساسی فرماندهی میکند.
طرف معامله اش اما درست نقطه متضاد اوست. اشرف غنی، متفکر دوم جهانی! است، با جان کری و خلیل زاد و کانگرسمن های امریکا و... رفاقت و مماشات دارد، روری استیوارت را در سطح "بچه خر" می داند، همه جا را گشته و لطائف الحیل را می فهمد و به دیگران هم مشق می کند، از کعبه و سجاده و نشان قرآن برای جلب نظر مردم بهره می برد، می داند از جنگسالار و قاتل معروف! چگونه استفاده کند، فن سخن می داند و میداند که کجا صدایش را تبدیل به نعره کند تا چک چک بگیرد، از قوم زورآور بوده و دنیادیده است، ماکیاولی و آثارش را احتمالا زیاد خوانده، جثه اش نحیف است اما حیله هایش سنگین می باشد.
اتمر و سلام و استانکزی و ... هم مانند غنی و از قماش او هستند و در همان راه روان اند.
ازدواج فیل و مرغ، ذاتاً بی ربط است؛ در این پیوند ناهمگون و نامیمون، قوت هرکدام، ضعف دیگری است. نه فیل می تواند از زیرکی مرغکان خیر ببیند و نه مرغ زیرک، لازم می داند از زور فیل به زیان خود بهره ببرد. لذا جنرال دوستم در میدان جنگ تنها می ماند و فریادش در می آید که فلانیها نه تنها کمک اش نکرده اند که بل، قصد کشتن اش را هم داشته اند.

خودم کردم که لعنت بر خودم باد!
جنرال دوستم، یکی از تأثیرگذارترین ها در تحولات دهه های پسین بوده؛ لیکن وی اشتباهات بزرگی را هم در حیات سیاسی اش مرتکب شده است. در دوره جنگهای داخلی و جناح بندی های سیاسیِ آن زمان اشتباه کرد، در زمان کرزی اشتباهاتی مرتکب شد، در انتخاب اشرف غنی بعنوان رهبر خود، نیز اشتباه کرد؛ وی خود به این اشتباهش در سخنان اخیر خود که در بالا ذکر شده، صراحتاً اعتراف کرد.
وی غالباً از جانب سیاستمدارن چیره دستی که بعضی از آنها علم سیاست را از لغمان! آموخته اند بحیث یک مهره، مورد استفاده قرار گرفته است. جنرال ترک تبار، گاهی حتی مانعی در برابر اصلاحات شده است، یک تیم خاص باری سعی کردند تا از وی و هوادانش در شمال، با ایجاد هرج و مرج برای زدن استادعطا استفاده کنند. جنرال دوستم همیشه بخاطر صداقت خودش و نیرنگ دیگران، فریب می خورد و چون در جایگاه یک رهبر سیاسی و قومی قرار گرفته، فریب خوردنش لطمه زیادی به مردم و تابعینش وارد می کند.
اینکه الان جنرال دوستم بعنوان معاون اول رئیس جمهور افغانستان و معاون سرقومندان اعلای قوای مسلح، در جوزجان ناله و فغان سر می دهد و عاجزانه از دست اتمر و استانکزی و رئیس دفتر اشرف غنی شکایت می کند تقصیر خودش می باشد و حق گلایه از هیچکس را ندارد. وقتی جنرال دوستم از دست اشرف غنی و تیم او به فغان می آید لازم است کمی فکر کند که مردم از تصمیم اشتباه و خبط سیاسی او و داکترعبدالله چه حال دارند و چه می کَشند! لذا باید ضرب المثل معروف را با خودش زمزمه کند که: خودم کردم که لعنت بر خودم باد!

خطرات حلقه مورد نظر دوستم
جنرال دوستم از افراد خاصی که در بالا ذکر شد، لب به شکایت گشوده است. اما این یک واقعیت است که نیاز امروز افغانستان، اشرف غنی و نوع تفکرات غنی و تیم خاص وی نیست. افغانستان با سیاست های آقای غنی و مهره های خاص او که اکنون برای همه، عریان شده اند به سمت بحران فراگیر می رود. سیاست های امنیتی وی به شدت مضر است، مهره های فعلی در رأس نهادهای امنیتی به شدت ناکارآمد و حتی متهم هستند. اتهام جنرال دوستم بر اتمر و استانکزی بسیارمهم است، اتهام ظاهر قدیر معاون مجلس نمایندگان بر حنیف اتمر با موضوع همدستی وی با داعش نگران کننده است. گزارش هایی وجود دارد که ماهانه ۵۰۰۰ نفر (شامل شهید، زخمی، فراری) از صف اردوی ملی افغانستان خارج می شوند، جلب و جذب در اردوی ملی به شدت کاهش یافته است. از انگیزه ای که در گذشته میان سربازان ما جهت دفاع از وطن بود، کاسته شده است. ولسوالی ها سقوط می کنند و طالبان از این همه اشتباهات و سستی های حکومت غنی به وجد آمده اند. ترورهای کور و انتحار در میان جمعیت های مردمی ،مروّج شده که طالبان مسئولیت آن را انکار می کنند. در حوزه اقتصاد و اشتغال نیز به شدت مشکل داریم؛ در حوزه اجتماعی به سمت گسست ملی می رویم و دهها مشکل بزرگ دیگر در حوزه های مختلف داریم که مردم را به شدت مأیوس کرده است. مردم می دانند که حالت فعلی نتیجه مدیریت عناصر و چهره های خاصی است که از آنان مدام به زشتی نام برده می شود. همه آنهایی که وضعیت را بدین جا رسانده اند از یک قوم خاص، حلقه خاص و مفکوره خاص هستند. این حلقه خاص، مردم را به سمت واگرایی سوق می دهند و از نظر سیاسی و جغرافیایی مردم را عمداً یا سهواً وادار می کنند که به جدایی و تجزیه فکر کنند.
اعتماد ملی، تضعیف شده و سران حکومتی بین خود اعتماد و تفاهم ندارند. درز از بالا ایجاد شده و ترس از آن وجود دارد که این درز به لایه های اجتماعی برسد و منجر به شکاف و پارگی شود.
در چنین حالتی، فریاد جنرال دوستم در جوزجان و فاریاب، هرچند نتیجه اشتباهات خود اوست، اما باید آن را بسیار جدی گرفت. انتقاد و خشم دوستم شاید طبق عادت جنرال اوزبیک، با گرفتن امتیازی فروکش کند اما این، صورت مسئله را پاک نخواهد کرد.
کشور اکنون بسیار آسیب پذیر شده است و گامهای ما به سمت روشنایی نیست. حکومت و سیاست های اشتباه و انحصارطلبانه سران حکومت باید اصلاح شود.

سید جواد حجت- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین