۰

کرزی چگونه انقلابی شد؟

محمدرضا امینی
شنبه ۱۰ میزان ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۰۱
در زمان حکومت کرزی، موترهای زرهی امریکایی بر تمام جاده های شهر کابل می گشتند و راهها را مسدود می ساختند و هزاران مشکل برای مردم خلق می کردند، و اگر مورد حمله انتحاری قرار می گرفتند، فقط مردم عادی کابل کشته می شدند؛ آن زمان کرزی کجا بود؟
کرزی چگونه انقلابی شد؟


حامد کرزی؛ رئیس جمهور پیشین در مراسم بزرگداشت از شهادت برهان‌الدین ربانی با انتقاد از بمباران افغانستان توسط نیروهای امریکایی گفت که تفاوتی میان بمباران‌های آنها و نیروهای شوروی سابق نیست.
کرزی در واکنش به اعتراض شماری از شرکت کنندگان که شعار "مرگ بر کرزی" سر داده بودند، گفت: "امریکا بسیار مرگ بر کرزی گفته و هر روز تبلیغات مرگ بر کرزی را می‌کند."
به گفته کرزی "همانطور که در دوران جهاد، ظلم شوروی را بر مردم، خانواده و دهات خود درست نمی‌دانستیم، بمباران امریکا را نیز باید بر خانه‌های مردم خود نادرست بدانیم. مجاهد نمی‌تواند یک بمباری را نادرست بگوید و دیگری را تایید کند."
کرزی چند روز قبل گفته بود که اگر طالبان مناطقی را در افغانستان بگیرند، نباید بمباران شوند.
او دیروز نیز از کشته شدن افغانها در بمباران‌های هوایی نیروهای خارجی مستقر در افغانستان انتقاد کرد و گفت: "چند سال قبل که من حزب اسلامی را برادر خطاب می‌کردم سر من قهر می‌شدید."
او خطاب به حاضران گفت:"آینده‌نگر باشید که همانند حزب اسلامی یک روز با طالبان می‌نشینید و ‌صلح می‌کنید."

واکنش کرزی به فریادهای «مرگ بر کرزی» حاضران در جلسه دیروز به همان میزان مزورانه بود که واکنش های او در برابر عملکرد نظامیان امریکایی و خارجی در افغانستان.
کرزی می داند که در کجا، چگونه موضع بگیرد. نمونه های فراوانی از این رفتار او را در طول ۱۵ سال گذشته می توان یاد کرد؛ از آن جمله، مواضع وی در حمایت از مأموریت نظامی امریکا در افغانستان از سال ۲۰۰۱ تا اواسط دومین دوره ریاست جمهوری اش.

کرزی این روزها طوری سخن می کند که اگر کسی سوابق سیاسی او را به یاد نداشته باشد یا او را نشناسد، تصور می کند او انقلابی ترین سیاستمدار افغانستان است که با شجاعت در برابر اقدامات نظامیان امریکا در افغانستان می ایستد، آنها را نقد می کند، به چالش می کشد و با مقایسه میان امریکا و شوروی، به سادگی مأموریت نظامی ایالات متحده و ناتو در افغانستان را به یک «اشغال» غیر قانونی و سلطه گرانه تقلیل می دهد.
اما کرزی این روزها تفاوت چندانی با کرزی سال ۲۰۰۱ ندارد.

او همان کسی است که با حمایت امریکا علیرغم رأی بالای سیرت در کنفرانس بن اول، به عنوان رییس دولت موقت منصوب شد و از آن پس چند بار دیگر نیز با حمایت امریکا توانست ۱۴ سال بر اریکه قدرت در کابل تکیه بزند.

او در این مسیر تا آنجا به امریکا خدمت کرد که حتی بدیهی ترین عملکردهای جنایتکارانه نیروهای امریکایی علیه مردم ملکی افغانستان را هم نادیده گرفت و از کنار آنها به آسانی گذشت.
نمونه بارز آن کشتار مخوف قندهار بود که طی آن، ۱۶ غیر نظامی پشتون قندهاری شب هنگام از جانب یک نظامی امریکایی، به رگبار بسته شده و برخی از آنها آتش زده شدند.

کرزی حتی نتوانست مانع از فراری دادن قاتل قندهار به کویت و سپس به امریکا شود و در روند دادرسی علیه این جنایتکار امریکایی، به نمایندگی از مردمی که این روزها او به نیابت از آنها سخنان انقلابی می گوید، به احقاق حق مردم مظلوم قندهار بپردازد.

ماجرای قتل عام خوف انگیز ده ها غیر نظامی دیگر در قندوز نیز دیگر نمونه از عملکردهای کرزی در توجیه و نادیده انگاری جنایت های فاجعه بار نیروهای خارجی علیه مردم ملکی افغانستان بود که هنوز به سرانجام عادلانه ای نرسیده است.
استقرار دستگاهها و بالونهای جاسوسی امریکا بر فراز تمام مناطق شهر کابل از زمان کرزی آغاز شد و در همان زمان کرزی، امریکایی ها میلیاردها مکالمه شهروندان افغانستان را شنود کردند اما از کرزی صدایی شنیده نشد.
در زمان حکومت کرزی، موترهای زرهی امریکایی بر تمام جاده های شهر کابل می گشتند و راهها را مسدود می ساختند و هزاران مشکل برای مردم خلق می کردند، و اگر مورد حمله انتحاری قرار می گرفتند، فقط مردم عادی کابل کشته می شدند؛ آن زمان، کرزی کجا بود؟
در زمان حکومت کرزی، امریکا صاحب پایگاه دائمی شد و در همین زمان، امریکا پایگاه هوایی بگرام و شورابک را در انحصار خود گرفت و حکومت کرزی جرئت نزدیک شدن به آن را هم نداشت. در همین زمان، امریکایی ها به دهاقین جنوبی، اجازه کشت مواد مخدر را داد و طی سالها امریکا بزرگترین خریدار و قاچاق کننده مواد مخدر هلمند و قندهار و ارزگان و... بود و هست؛ اما از کرزی صدایی شنیده نشد که نشد.
صرفنظر از آنکه امضای کرزی در عهدنامه و پیمان های پرشمار او با قدرت های خارجی، از عوامل اصلی استمرار استقرار نیروهای خارجی و امریکایی در افغانستان بود و بی تردید، تاریخ هیچگاه نقش او در این فرایند را انکار نخواهد کرد.

بنابراین، پرسش این است که کرزی چگونه از محافظه کاری که عملا جاده صاف کن قدرتهای خارجی و زمینه ساز استمرار سیطره نظامی و امنیتی آنها بر افغانستان بوده، به یکباره تبدیل به مردی انقلابی، مردم گرا، ضد خارجی و ضد امریکا تبدیل شد تا آنجا که حتی امروز طالبان تروریست را نیز بر خارجی های به تعبیر او «اشغالگر» ترجیح می دهد و در این مسیر، به اندازه ای وقیحانه موضع می گیرد که حتی در سالگرد شهادت استاد ربانی؛ از قربانیان مستقیم تروریزم طالبانی هم در حالی که با فریادهای «مرگ بر کرزی» حاضران رو به رو می شود، تلویحا شعاردهندگان را مهره امریکا معرفی می کند و از آنسو، تروریست های طالبان را «برادر» می خواند و مردم را به «آینده نگری»‌ فرا می خواند!

البته این نوع تغییر موضع از سوی شاهان و سلاطین پیشین افغانستان، بی سابقه نیست. تاریخ نمونه های فراوانی را به یاد دارد که نشان می دهد شاهان و سلاطینی که از میان مردم برنخاسته و قدرت شان را از یک ابرقدرت خارجی گرفته اند نه مردم، با تغییر موضع و منافع آن ابرقدرت خارجی، به آسانی از آن روی برگردانده و یکشبه از حافظ و حامی منافع آن ابرقدرت استعمارگر خارجی به منتقد و مخالف آن تبدیل شده است.
کرزی هم بی تردید یکی از همان هاست.
محمدرضا امینی- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین