۰

عبدالله و غنی؛ دیروز، امروز، فردا / بخش دوم

دوشنبه ۲۵ اسد ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۵۰
دلیل اینکه اشرف غنی تبدیل به یک چهره افزون طلب و انحصارگرا شد، سستی ها و بی خیالی های داکترعبدالله است. ریاست اجرائیه، بدون صلاحیت اجرائی خنده دار است. دلخوش کردن به اداره کردن شورای وزیران که اشرف غنی پشیزی به آنها ارزش نمی گذارد، دلخوشی کودکانه است. امضای بدون اعتبار داکترعبدالله در حکومت شراکتی، به معنای پوچ بودن مقام اوست. به چه چیزی باید دلش را خوش کند و مردم را راضی بسازد؟ مگر آنکه نهایتاً توسط اشرف غنی متهم به فساد شود!
عبدالله و غنی؛ دیروز، امروز، فردا / بخش دوم

فردای غنی و عبدالله
حکومت وحدت ملی، حکومتی غیرمنتخب و نتیجه فشار جان کری است. مشروعیت ریاست جمهوری اشرف غنی، نه آراء مردم بلکه امضای داکترعبدالله است. همینطور ریاست اجرائیه نیز، حاصل موافقت اشرف غنی می باشد.
اگر امروز اشرف غنی ادعا می کند که منتخب مردم افغانستان است، ادعای بی شرمانه ای است. ریاست او تحمیلی و با حمایت خارجی ها است و او نباید هرگز این واقعیت را کتمان کند و فراموش نماید. مردم افغانستان به این مسئله آگاهی دارند و حتی در دوردست ها میتوان این واقعیت را از زبان چوپان یک دهکده هم شنید.
عملکرد حکومت وحدت ملی، نه برای اشرف غنی اعتباری باقی گذاشته و نه برای عبدالله محبوبیتی مانده؛ افغانستان به سرحد بحران امنیتی، بحران اقتصادی و بحران اجتماعی رسیده است. تحت حکومت اشرف غنی، خاک بیشتری از افغانستان به دست طالبان افتاد. داعش نتیجه غفلت حکومت است، دهها هزار جوان، کشور را ترک کردند و خیلی ها در دریا جان باختند، بیکاری به شکل فاجعه آمیزی بالا رفت، قدرت خرید مردم پایین آمد و ارزش پول ملی کاهش یافت. شکاف اجتماعی عمیق تر شد و بی اعتمادی بالاتر رفت. تلفات نیروهای وطن پرست کشور زیادتر شد و فجایع بزرگ تروریستی ادامه یافت. بسیاری از ادارات مهم دولتی، بی سروسامان بودند یا با سرپرست ها اداره شدند، وعده اصلاحات، عملی نشد و انتخابات برگزار نگردید و شهر شد شهر خربزه. خلاصه اینکه حکومت وحدت ملی، تاکنون شبیه به یک فاجعه بوده است.
برهمین اساس، سطح نارضایتی مردم از اشرف غنی به سطح تنفر از او رسیده است. حتی خیلی از سیاستمداران و رهبران حامی او در زمان انتخابات، از او بریده اند. تمام کابینه ی او از اخلاق و رفتار وی ناراضی اند؛ بداخلاقیِ زیاد و دستاوردِ کم، فزون طلبی برای خود و نادیده انگاری دیگران، تصامیم خودسر، یکجانبه و خلاف میل عمومی، او را مطرود مردم کرده است. آقای غنی نباید فریب چک چک جوانان را حین سخنرانی خود بخورد؛ چک چک و خنده، نمیتواند بیانگر افکار عمومی باشد.
داکتر عبدالله اما در این میان چاره ای جز اعتراف به سستی هایش نداشته است. او هرچند که در جمع یارانش این سستی اش را توجیه کند اما هیچکسی قانع نمی شود، بقول خودش زمان آن گذشته است که بتوان کسی را با کیک و کلچه فریب داد. داکتر عبدالله در قدرت شریک نبوده اما در رسیدن وضع موجود به اینجا نه تنها شریک بوده بلکه بیشتر از اشرف غنی مقصر بوده است. دلیل اینکه اشرف غنی تبدیل به یک چهره افزون طلب و انحصارگرا شد، سستی ها و بی خیالی های داکترعبدالله است. ریاست اجرائیه، بدون صلاحیت اجرائی، خنده دار است. دلخوش کردن به اداره کردن شورای وزیران که اشرف غنی پشیزی به آنها ارزش نمی گذارد، دلخوشی کودکانه است. امضای بدون اعتبار داکترعبدالله در حکومت مشارکتی، به معنای پوچ بودن مقام اوست. به چه چیزی باید دلش را خوش کند و مردم را راضی بسازد؟ مگر آنکه نهایتاً توسط اشرف غنی متهم به فساد شود! و یا سخن اشرف غنی در زمان کمپاین ها تعبیر شود که گفته بود: "داکترصاحب عبدالله، الفبای مدیریت را هم نمی داند".
اشرف غنی، الفبای مدیریت را می داند اما مدیریت او نوعی از مدیریت استبدادی است. او راهش را به سمت استبداد در پیش گرفته است. اینکه او در جمع جوانان (عطف به اتهام انحصارگرایی خودش) با انکار می پرسد: مگر در افغانستان انحصارگرایی و استبداد جای دارد؟!... بله که جای دارد. افغانستان همیشه در انحصارگرایی و استبداد حکام ظالم، غرق بوده و مردم افغانستان غیر از استبداد و انحصار، چیزی از حکومتها ندیده اند. و اشرف غنی در مسیری قرار گرفته که اگر اصلاح نشود مسیر شاهان مستبد گذشته خواهد بود.

آخرش چه می شود؟
دعواهای انتخاباتی دوسال قبل، جان مردم را به لب رساند و اکنون نه برای مردم حوصله ای مانده و نه برای جان کری تحملی.
برای مردم و حکومت و جان کری و خورشید و فلک چاره ای نمانده جز رجوع مجدد به اجرای توافقنامه سیاسی حکومت وحدت ملی که تقسیم قدرت براساس "فیفتی- فیفتی فالله خیرالرازقین" بود.
اکنون اول راه اصلاحات است و اولین قدم اصلاحات، اصلاح اشرف غنی و اصلاح عبدالله است؛ اصلاح فکر و اصلاح توقع شان از قدرت. و سپس رفتن به سوی سایر اصلاحات مورد توافق که شامل اصلاح حکومت، اصلاح نظام انتخاباتی، اصلاح نظام سیاسی، اصلاح نظام اداری و سایر اصلاحات مورد نظر مردم و مملکت می باشد.
اگر جناب اشرف غنی گمان می کند که موفق شده حامیان سیاسی و مردمی داکتر عبدالله را از کنار او جدا کرده، گمان درستی کرده است. اما نباید فراموش کند که خودش در رأس مشکلاتی است که برای مردم خلق شده؛ معنی سخن آن است که هرچند مردم از داکتر عبدالله دلِ خوشی ندارند اما در قیاس با اشرف غنی، بیشتر مردم هنوز هم ترجیح می دهند به دور داکتر عبدالله جمع شوند زیرا مردم، سستی و مصلحت اندیشی را بر استبداد و انحصارگرایی ترجیح می دهند.

اشرف غنی، هنوز هم مورد حمایت قاطع امریکاست؛ امریکا از داکترعبدالله نیز کاملاً راضی است، زیرا او نقش خود را بعنوان یک سیاستمدار آرام و مصلحت طلب، خوب بازی کرده است. اما حالا همه می دانند که هر دو نفر، زیاده روی کرده اند؛ یکی در انحصارطلبی و یکی هم در مصلحت طلبی. برهمین اساس و بعد از قهر داکتر عبدالله، نمایندگان خارجی به دیدارش آمدند و بر اجرای موافقتنامه، تأکید کرده اند؛ آنان عبدالله را محق می دانند.
مسکن گزینی استادعطا در کابل، همراه با رایزنی های فشرده وی با سیاستمداران و رهبران سیاسی، فشارها را بر داکترعبدالله افزایش داد؛ در صحبت میان این دو متحد سیاسی، داکتر عبدالله می پذیرد که اجرای توافقنامه سیاسی را دنبال کند و استادعطا نیز خود را ملزم به حمایت از وی می کند.
اما در جانب مقابل، هرچند داکترغنی به حمایت بین المللی دلخوش است، اما گزارش هایی وجود دارد که حتی برخی از خاص ترین همکاران اشرف غنی نیز از وی چندان راضی نیستند. در ملاقات حنیف اتمر با عبدالله و گفتگوی طولانی آنان، رگه هایی از نارضایتی، گزارش شده است.
استادعطا در حمایت از تیم اصلاحات و همگرایی و بازگرداندن داکتر عبدالله به خط و آرمان اولیه این جریان، نقش برازنده ای ایفا کرد و با اعتماد به وی اجازه نداد تا پشت و پهلوی او بعد از موضعگیری اخیرش خالی باشد. بی گمان باید نقش استادعطا را در انسداد راه استبداد، ستود.
اکنون، یکبار دیگر داکتر عبدالله در آزمونی بزرگ قرار گرفته است. خواست تاریخی مردم افغانستان شکستن سد انحصارگرایی بود و داکتر عبدالله بعنوان نماینده یک جریان تاریخی، باید با اتکا به حمایت مردم، نقش شایسته ای در مردمسالاری، احیای روحیه اعتماد ملی، حق طلبی، اصلاحات و همگرایی ایفا نماید.
بی تردید داکتر محمداشرف غنی نیز شایستگی هایی دارد که در کمتر سیاستمدار و تحصیلکرده افغان شاهد هستیم. او مردی متفکر و دارای لیاقت و تجارب فراوان است. می تواند محبوب مردم افغانستان باشد اگر روش و منش نیکو در پیش گیرد و همه چیز را برای همگان بخواهد. ایشان باید نیمی از بار سنگین مسئولیت را بر دوش داکترعبدالله بیندازد تا او نیز دشواری های مسئولیت را بیشتر درک نماید.
رئیس جمهور محترم ما باید به توانایی و کارآیی همه اقوام و نژادها و مذاهب، ایمان بیاورد و عملاً به استبداد، انحصارطلبی، قومگرایی و خویش خوری؛ نه بگوید.

مدنی- جمهورنیوز
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین