۱
خودروی ALL -۵۷۰

هدفی ساکن برای مرگی شتابان (بخش سوّم)

محمدنادر اخباری
دوشنبه ۱۷ جوزا ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۳۰
شاهد اول که با نام مستعار محمدافضل معرفی شده، مشخصاً از "یک صدای انفجار" سخن می گوید. این در حالیست که وال استریت ژورنال به نقل از مقامات آمریکایی نوشت که در عملیات پهپادها، دو موشک هلفایر به خودروی حامل ملا منصور اصابت کرده اند...
هدفی ساکن برای مرگی شتابان (بخش سوّم)


این که توقف خودرو (موتر) حامل ملا اختر منصور، معلول عواملی جبری نظیر "مسدودشدن راه بر اثر اعمال قوّۀ قهریّه" یا "نقص فنّی خودرو" بوده باشد، ممکن اما بسیار بعید به نظر می رسد. احتمال نخست از آنجا بعید است که منطقۀ رویداد، چندان خلوت یا دور از دید نیست که همان معدود افراد محلی یا سرنشینان خودروهای عبوری، از یک "راه بستن مسلّحانه" باخبر نشوند. در مورد احتمال دوم، این پرسش مطرح است که خودرویی بازمانده از حرکت بر اثر بروز یک نقص فنّی، چگونه قادر بوده از شیب نخست شانۀ خاکی پایین برود و سپس با بالارفتن از شیب خارجی حاشیۀ جادّه، در ۶ تا ۷ متری باند آسفالته توقّف نماید؟!

مسافر سرشناس
در حال حاضر، سند یا شهادتی قابل اعتنا حاکی از وجود هرگونه ارتباط یا سوابق همکاری محمداعظم (رانندۀ خودرو کرایه ای حامل ملا منصور) با گروه طالبان، سازمان اطلاعات پاکستان یا دیگر گروه های تندرو و نهادهای امنیتی در دست نیست. محمد اعظم، برابر اظهارات مقامات پاکستانی و خویشاوندانش، یک رانندۀ عادّی شرکت مسافربری الحبیب بوده و از این رو،آخرین مسافر عمرش را نه یک محمولۀ زندۀ فوق العادّه، بلکه مسافری همچون دیگر مسافران می پنداشته، پس او خود نیز نزد رهبر پیشین طالبان، فردی بیگانه به حساب می آمده که از نظر ملا اختر، نمی توان و نباید او را تا مخفیگاه به همراه برد. پس ملا اختر می بایست در مقطعی از مسیر سفر، از همسفرش جدا می شد و به یاران و محافظین خود می پیوست.
با توجه به اینکه تعویض چندبارۀ وسیلۀ نقلیّه و حتی تغییر ناگهانی مکان استقبال یا مسیر حرکت، از جمله اصول بنیادین و لازم الاجرا برای حفظ امنیت شخصیت ها در جابجایی های محرمانه و طولانی هستند، انگیزۀ تماس تلفنی و سپس توقّفی که نهایتاً مرگ ملا اختر را رقم زد، قابل توجیه به نظر می رسد.

یکی از ما دروغ می گوید!
پایگاه خبری گندهارا (از زیرمجموعه های رادیو اروپای آزاد،رادیو آزادی)، در ۲۷ می ۲۰۱۶ گزارشی با عنوان "روایت شاهدان عینی از کشته شدن رهبر طالبان" منتشر کرد.
این گزارش به گونه ای تنظیم شده بود که گویا نویسنده یا ناشر، صرفاً قصد داشته تا به این پرسش متداول که "پاسپورت چگونه سالم ماند" پاسخ دهد. برجسته ترین نتیجۀ انتساب پاسپورت به ملا اختر منصور، انتقال بخش عمده ای از فشار افکار عمومی و بار مجامع بین المللی از دوش پاکستان بر گردۀ ایران خواهد بود، چراکه برگ برندۀ مقامات پاکستانی (و آمریکایی)، اثر مهر ورود ملا اختر به پاکستان از مرز ایران است که ظاهراً در همان روز حمله (۲۱ می برابر با یکم جوزا) ثبت شده است.
اما دولت پاکستان در این مناقشه، پرداختن به معلول های موهوم را جایگزین توضیح علل آشکار ساخته است. چگونه می توان کارت شناسایی و پاسپورتی را جعلی معرفی کرد، حتّی یک مقام اداری و یک کارمند دولت را به اتّهام مشارکت در جعل محتوایی و برابرسازی هویتی جهت صدور شناسنامه و پاسپورت برای رهبر پیشین طالبان بازداشت نمود، اما در عین حال ویزاهای ثبت شده بر همان پاسپورت را ملاک ادعایی علیه کشوری دیگر قرار داد؟! وقتی اصل یک کارت شناسایی ملی و پاسپورت، با همکاری عناصری در دولت پاکستان به نفع رهبر طالبان جعل شده اند، چگونه می توان دو مهر پاکستانی خروج زمینی از پاکستان و ورود زمینی به پاکستان از گذرگاه مرزی تفتان، دو مهر به ظاهر ایرانی ورود زمینی به ایران و خروج زمینی از ایران از طریق مرز زمینی میرجاوه و نیز دو مهر ظاهرا ایرانی خروج از ایران و ورود به ایران از طریق مرز هوایی مشهد در میان این بازۀ زمانی را دستاویز قرار داد؟
و اما گزارش گندهارا، جدای از تلاشی که در مهندسی غیرمستقیم ذهن مخاطب به سمت برجسته سازی "نام و نشان ایران در پاسپورت" یا همان " نشان سفر اخیر رهبر طالبان به ایران" دارد، به لحاظ محتوایی دربرگیرندۀ اظهارات اجمالی دو شاهد عینی رویداد است. اظهاراتی که اگرچه مکمل و مؤید یکدیگرند، اما به همان میزان، نارسا و متناقض نیز هستند.
شاهد اول که با نام مستعار محمدافضل معرفی شده، در زمان رویداد در انتظار رسیدن اتوبوس بوده که صدایی مهیب را می شنود. پس به سمت محل انفجار می دود و پس از چند دقیقه ای دویدن، به خودرویی در حال سوختن می رسد. محمدافضل مشخصاً از "یک صدای انفجار" سخن می گوید. این در حالیست که روزنامه وال استریت ژورنال در ۲۵ می ۲۰۱۶ در گزارشی با عنوان "ایالات متحده چگونه رهبر طالبان را رهگیری و نابود کرد"، به نقل از مقامات آمریکایی نوشت که در عملیات پهپادها، دو موشک هلفایر به خودروی حامل ملا منصور اصابت کرده اند. پس با توجه به اینکه محمد افضل، تنها یک صدای انفجار شنیده بود، ناچار می بایست فرض کنیم که هر دو راکت در یک زمان به هدف برخورد کرده اند. اما واقعیت این است که طبق تصاویر ثبت شده، دو راکت، به فاصلۀ حدوداً ۱۰ متری یکدیگر به سطح اصابت کرده اند! پس چگونه می توانسته اند تویوتای کرولا که بلندترین بُعد آن (یعنی قطر سه بعدی اش)، حدوداً ۵ متر است را در یک زمان هدف قرار دهند؟! حال اگر فرض همزمانی اصابت ها را کنار بگذاریم و تصور کنیم که دو راکت، با فاصلۀ زمانی نسبت به هم به هدف خورده باشند، آنگاه شهادت نخستین شاهد گندهارا مبنی بر شنیدن تنها یک صدای انفجار، خلاف واقع و دروغ می نماید!
ادامه دارد ...
محمدنادر اخباری- روزنامه نگار و پژوهشگر
خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین