>> جمهور - خدای برده داران یا خدای اسلام؟
 
۰

خدای برده داران یا خدای اسلام؟

دکتر محمدصالح مصلح
دوشنبه ۲ سنبله ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۰۵
روایاتی آمده است که پیامبراسلام در اواخر زندگی خویش مخالفت جدی با برده داری داشت، به همین ترتیب اگر پیامبراسلام زنده بودند، امروزه شصت درصد احکام معاملاتی و سیاسی ما را تغییر می دادند...
خدای برده داران یا خدای اسلام؟

من از طرفدارانِ کسانی هستم که معتقد هستند اسلام در گذر زمان قابل تغییر است، همانگونه که قرآن مطابق شرایطِ زمانی در مدت ۲۳ سال نازل شد، اگر پیامبراسلام زنده بود، حتما احکامِ زیادی تغییر می کرد، چنانچه بعد از وفاتِ پیامبر اسلام، ابوبکرصدیق و عمرفاروق رضی الله عنهما چنین کردند. پیامبر اسلام در زندگی خودش، به هیچوجه با مرتدین نجنگیده است، کسانی که مرتد شدند، فرارکردند و رفتند، حتی در صلح حدیبیه معاهده بست که اگرکسی مرتد شود، کاری به کارش نداشته باشد، اما ابوبکرصدیق بخاطرِ تحکیم پایه های دولتداری و استقرار نظام، با مانعین زکات که مرتد هم نبودند، جنگید.
در زمان رسول خدا و خلافت ابوبکر صدیق، کسی بخاطرِ نوشیدنِ شراب، حد زده نشده اند، تنها کاری که می کردند، ملامتش می ساختند وکسانی مورد توبیخ قرار می دادند، اما در زمان خلافتِ عمربن خطاب، از بس که نوشیدن شراب تعمیم یافت، با مشوره صحابه تصمیم گرفت تا شرابخوار را حد بزند.
اینها و ده‌ها نمونه دیگری هستند که نشان میدهند، احکام، مورد تغییر قرار گرفته اند؛ حتی احکامی که نصِ صریح، حکم به اجرای آن کرده است ولی بعدها آن نص نادیده گرفته شده و به آن عمل نمی شود.
ادعای این که آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» به معنای کمالِ شریعت و تغییر ناپذیری آن باشد، بی پشتوانه و برخلافِ واقعیت‌های موجودِ تاریخی است، چه اگرکمال دین به معنای کمال شریعت است، پس چرا حدِ شرابخور تعیین نشده بود؟ اگر چنین بود، چگونه ابوبکرصدیق برعلیه مانعین زکات جنگید درحالی که پیامبراسلام نکرده است؟
این که ما نمونه‌هایی بعد از خلفای راشدین نداریم، به دلیل این است که خلفای بعد از ایشان را نماینده اسلام نمی دانیم، درغیر آن بسیار فراوانند که خلفای اموی و عباسی، اکثرِ احکامِ معاملاتی را کنار گذاشته اند.
واژه دین در قاموسِ عربی به دو معنا آمده است: یک معنای دین به معنایِ شریعت و قانون است، معنای دیگر دین به معنای مُؤمَن‌بِه یا معتقدات است، درگفتمانِ عرفی ما معنای دوم دین کاملاً نادیده گرفته می شود، درهر جایی دین را به معنای شریعت گرفته اند و فکر می کنند که دین، یعنی شریعت! درحالی که چنین نیست. درآیه ذکرشده معنای اولی دین به معنای معتقدات است، خطاب قرآن به پیامبر است که بعد از امروز کس دیگری به عنوان پیامبر فرستاده نمی شود، چون یکی از اجزای معتقدات ما ایمان به پیامبران است، پیامبراسلام آخرین پیامبری است که بعد از ایشان پیامبر دیگری فرستاده نمی شود، از همین جهت خدای متعال فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم» امروز معتقداتِ شما به پایان رسید، دیگر پیامبری فرستاده نمی شود، اما وقتی سخن از اسلام می گوید، نمی گوید که «رضیت لکم الاسلام دینا و اکملت احکامه...» اسلام را به عنوان شریعت برای شما برگزیدم و احکامش را تکمیل کردم... هیچگاهی چنین نگفته است، بلکه گفته است: «رضیت لکم الاسلام دینا» اسلام را به عنوان نظامِ اجتماعی شما برگزیدم، دین در جمله دومی به معنای شریعت است، و این شریعت به نام اسلام شناخته می شود، روشی که ما باید آن را برویم..
اگرگفته شود که پس پیامبراسلام به عنوان الگو چه معنا می یابد؟ باید گفت که هدف از الگو بودن وپیروی کردن از پیامبراسلام این نیست که هرچه ایشان خوردند ما هم بخوریم، هرچه ایشان گفتند، ماهم بگوییم و هرجا که ایشان رفتند ماهم برویم... بلکه هدف از اطاعت اینست که ما بدانیم که پیامبراسلام در مقابلِ فلان حادثه چه موقفی گرفته اند؟ اگر موقف شان نرم بوده است، دلیل آن چه بوده می تواند و اگر شدید بوده است، روی چه دلیلی بوده؟ اهدافی که موجب برخورد نرم یا خشن شده اند، کدامها بوده می توانند؟ به تعبیر دیگر، ما به الفاظ نگاه نمی کنیم، به هدف نگاه می کنیم. هدف اسلام چیست؟ اجرای عدالت؟ تامین امنیت؟ ایجادِ زمینه رفاه؟ و هرکارخوب دیگری... حالا نگاه می کنیم که احکامِ موجود تا چه پیمانه ای پاسخگوی این نیازها شناخته می شوند، اگر هرکدام به دردِ امروز می‌خورد، میگیریم وآنچه که بدردِ امروز ما نمی‌خورد، کنار می گذاریم و از طریق اجتهاد به حکمِ جدیدی می رسیم که بتواند پاسخ‌گوی نیاز موجود ما باشد. از همین جهت، ما به هدفِ اسلام نگاه می کنیم نه به قالبی که هزار وچهارصدسال پیش وضع شده است. مطمئن هستم که اگر پیامبراسلام امروز بود و در جای حاکم کشور تکیه می زد، تصمیمی را می گرفت که ...، شاید هم در برخی موارد اصلا انتظارش را نداشته باشیم که چنان تصمیمی گرفته شود، چنانچه صحابه در صلح حدیبیه انتظارش را نداشتند، در وضعیتِ اسفبارِ امروزی ما هرکاری را می کرد تا جامعه را نجات دهند...
اگر این سخن را نپذیریم، باید این را قبول کنیم که اسلامی تر از دولت عراق و شام (داعش) در جهان وجود ندارد، زیرا ایشان عین همان راهی را می روند که یکهزار سال قبل رفته شده است، مگر برده داری در اسلام نیست؟ آیا برده گرفتن ایزدی‌ها را قبول می کنید یاخیر؟ اگر نفی می کنید، پس شما هم نظریه ما را قبول کرده اید، هرچند در ظاهر نپذیرید و اگر قبول می کنید که برده گرفتنِ ایزدی‌ها یک امر شرعی است، آنگاه همین تفکر داعشی با شما تفاوتی ندارد و شما با ظاهرِ مدرن از اردوگاه داعش سخن می گویید. این مساله تنها در برده داری ختم نمی شود، در مسائل بسیارزیاد و بغرنج دیگری نیز مرتبط است که روزانه هرکدامِ ما، درگیر آن می باشیم.
من مخالف برده داری در زمانِ خودم هستم، و خدای برده داران را در شرایط کنونی کمتر از فرعون نمی شناسم، باور دارم که اسلام، برده داری را در زمان خودش به عنوان عمل انجام شده تحمل کرده است، اگر پیامبراسلام امروز بود، قطعا با برده داری مخالفت می کرد، شاید همین هایی که امروزه به نام اسلام آدم می کشند، هم‌چون خوارج که علی بن ابی طالب را به شهادت رساندند، تعدادی از انتحاری‌ها را بخاطر شهیدساختنِ پیامبر اسلام استخدام می کردند، تا به شهادت برسانند، به جرمِ متفاوت اندیشیدن، محکوم به مرگ می شد.
روایاتی آمده است که پیامبراسلام در اواخر زندگی خویش مخالفت جدی با برده داری داشت، به همین ترتیب اگر پیامبراسلام زنده بودند، امروزه شصت درصد احکام معاملاتی و سیاسی ما را تغییر می دادند، چه زمان ایشان با زمان ما فرق می کند، همین که هدفِ اسلام و مقاصدِ شریعت تعقیب شود، عین اسلام است، اگر کسی آمد و برای عدالت مبارزه کرد، هرچند روش جدیدی را ابداع کرده باشد، چنان انسانی پیروِ اسلام و رسول خدا شناخته می شود.
ما به هدف می اندیشیم و پوسته را به زمان و مکان واگذار می کنیم.
دکتر محمدصالح مصلح- ارسالی به خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین