جنرال حمیدگل؛ رئیس سابق سازمان جاسوسی پاکستان (آیآسای) در سن ۷۹ سالگی مُرد.
حمیدگل از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹ ریاست این اداره را بر عهده داشت.
جنرال حمیدگل با اظهارت صریح و حمایت آشکارش از دیدگاه های افراطی به ویژه علیه هند و امریکا شهرت داشت.
بر اساس گزارش ها حمیدگل بر اثر سکته مغزی در شهر موری در نزدیکی اسلام آباد درگذشت.
منتقدین از حمیدگل به عنوان شخصی دارای افکار تئوری توطئه یاد میکردند؛ فردی که با سیاست های دمکراتیک همسنخی زیادی نداشت؛ اما هواداران او به ویژه حامیان تندرو وی، او را یک پاکستانی وطنپرست و یک مسلمان واقعی خطاب میکردند. اما او در واقع پدر تروریزم در منطقه بود.
او در سال ۲۰۱۰ در مصاحبهای گفت:"امریکا به تاریخ پیوسته است. کرزی به تاریخ پیوسته است. آینده متعلق به طالبان است."
صرف نظر از این مسایل، آنچه اکنون اتفاق افتاده این است که او با تمام عقاید نفرت انگیزش و با وجود آنکه میراثی کثیف و مسموم از خود بر جای گذاشت، مُرد.
او آخرین مهره ای بود که در سال مرگ پدران تروریزم بین المللی در آن جهان در جرگه کسانی مانند ملک عبدالله و ملاعمر و ملک اسحق و رهبر تروریست های افریقایی و رهبران طالبان پاکستانی و احتمالا رهبر و پایه گذار شبکه تروریستی حقانی و دیگران، به جهنم رفت.
مرگ حمیدگل نیاز به هیچگونه تحلیل و آنالیز سیاسی با ژست های روشنفکرانه ندارد؛ همانگونه که زندگی ننگین او چنین ضرورتی را ایجاد نمی کرد.
حمیدگل هم در زندگی و هم پس از آن، همچنان مسؤول سیاه بختی و شریک بزرگ همه مصایب میلیون ها ساکن این کره فاجعه زده باقی خواهد ماند. حمید گل نماد بارز و کامل جنایت بود.
او نه تنها پدری از سلسله پدران تروریزم بین المللی بود؛ بلکه خود مجسمه ترور بود.
حمیدگل سراسر زندگی نکبت بار و نفرت انگیزش را وقف توسعه و تقویت تروریزم و هراس افکنی و کشتار و آفرینش مرگ و راه اندازی فاجعه کرد.
بنابراین، مرگ او هم هرگز شایسته احترام و استخدام سخاوتمندانه کلمات زیبای تأثر و تسلیت نیست.
به قولی هیچکس بر مرگ او نخواهد گریست؛ زیرا مرگ کسی که خود مأمور و مسؤول مرگ هزاران نفر بود، هیچ اندوهی برنمی انگیزد؛ به ویژه زمانی که حتی مرگ او نیز نمی تواند به معنای پایان سرنوشت مرگبار و فاجعه انگیزی باشد که او به وسیله تولید و توسعه و تقویت تروریزم در افغانستان و پاکستان و کشمیر و... رقم زد.
جنرال حمیدگل همچنین نماد و نماینده بارز کشوری به نام پاکستان و سازمانی به نام آی اس آی بود. همان پاکستانی که مرکز بزرگ فتنه انگیزی و هراس افکنی در ابعاد منطقه ای شناخته می شود و در مأموریتی نفرت انگیز به نیابت از همه اقمار و ایادی تروریزم در منطقه ظهور کرده است.
حمیدگل در چنین کشوری، مغز متفکر ترور و افراطی گری و بنیادگرایی بی بنیاد و برساخته اذهان مرگ اندیش مدیران پروژه تروریزم بین المللی بود. با این حساب، او نماد کامل پاکستان بود.
تاریخ مرگ او در ادامه وقایع مشابهی قرار گرفت که مجموعه آن، سال جاری را به سال مرگ پدران تروریزم بدل کرد.
اکنون تروریزم بین المللی یکی دیگر از پدران و پایه گذاران خود را نیز کم دارد.
این شاید بتواند مرگ حمیدگل را به خبری خوشحال کننده و امیدبخش برای کسانی بدل کند که هنوز به آینده روشن همزیستی انسانی در جهانی عاری از تروریزم در آینده ای هرچند دور باور دارند؛ اما در نگاهی واقع بینانه، خبر مرگ حمیدگل نیز مانند خبر مرگ ملاعمر و دیگران، برای کسانی که هنوز از او و از مکتب نفرت و ترور و تعصب او زخم دارند، هرگز خوشحال کننده نیست؛ زیرا تروریزم و آدم کشی و نفرت و افراط که از شاخصه ها و مؤلفه های جداناپذیر مکتب حمیدگل و دیگر پدران تروریزم بین المللی است، هنوز به قوت خود باقی است.
و در فرجام این پیام به دست او برای ملاعمر:
امیرا!
خبر مرگت را شنیدیم
مخوف و مهیب و هولانگیز بود
درست مثل بمبی که هزاران بار میان جمعیت افکندی
یا ترقههای سمی ات که قلبهای شاد کودکان مان را نشانه رفت
و گلولههایی که سینههای ستبر سربازان مان را هدف گرفت
و مادران داغدار سرزمین مرا به ماتمی ابدی نشاند
خبر مرگت یادآور بیانیههای هولناکات بود
که مؤمنان به آیین منحط ات را
به انتحار فرامیخواند
آنهایی که ندیده به تو ایمان دارند و چون کرکسهای حقیر
برای تصاحب شکار تازه، با شوق، جلیقه مرگ میبندند
و برای کشتن من، صف کشیده اند
خبر مرگت هیچکس را خوشحال نکرد
چرا که مثل زندگی ات، سیاه و ترسناک و خوفانگیز بود
برای ما که هنوز میمیریم
برای ما که هرروز میمیریم
خبر مرگت بشارت کدام فردای نیامده است؟
خبر مرگت مثل خبر کشف گورهای نکَنده است
مثل خبر وقوع مرگهای آینده!
نرگس اعتماد- خبرگزاری جمهور