۰

نگاهی دیگر به رمضان

عبدالبشیر فکرت بخشی
شنبه ۳۰ جوزا ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۰۱
ماه رمضان فضایلی را در انسان برانگیخته و با احیای حس تعاون و همکاری میان مسلمانان، به نحوی شکافهای طبقاتی را کمتر ساخته و بار اقتصادی می یابد. ویژگیها و اثرات اخلاقی را میتوان روشنترین برآیند ماه مبارک رمضان شناخت کمااینکه روزه فراخوانی است که از دورن انسان را به مواسات، عدالت، امانتداری، صبر و دهها فضیلت دیگر رهنمون گردیده و انسان را در وضعیتی قرار میدهد که بتواند ندای راستین وجدان خودش را بشنود و درک کند.
نگاهی دیگر به رمضان


دراین دیرینه کاخِ سست بنیاد
عجب غافل‌نهاد است آدمیزاد
به نعمت گرچه عمری بگذراند
نداند قدرِ آن تا در نماند


روزه را که سومین بنای اسلام است، میتوان فرصتی برای پالایش روح و جسم انسان به شمار آورد که اثرات مثبت آن در باب نظر و عمل برای صاحبان بصیرت پوشیده نیست. رمضان بیشتر با روح و درون انسان پیوند دارد و پیوند آن با اجتماع نیز از نوع پیوند درون به بیرون است کما اینکه امساک از خورد، نوش و...، حالتی به شدت فردی و شخصی است زیرا احساس گرسنگی و تشنگی از سنخ حالات درونی بوده که با علم حضوری و بلاواسطه برای ما دستیاب می گردد و حالات درونی انسانها، انتقال-ناپذیر، حضوری و حتی توصیف نشدنی است.
با این وصف، احساس تشنگی و گرسنگی با علم حضوری درک پذیر است و تجربه ای به شدت خصوصی دانسته میشود، شاید از همین جاست که پاداش شخص روزه دار –برعکس سایر عبادات- توسط خود خداوند داده میشود چنانکه در روایتی آمده است: " عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ وَ أَبِى سَعِيدٍ - رضى الله عنهما - قَالاَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ إِنَّ الصَّوْمَ لِى وَأَنَا أَجْزِى بِهِ إِنَّ لِلصَّائِمِ فَرْحَتَيْنِ إِذَا أَفْطَرَ فَرِحَ وَإِذَا لَقِىَ اللَّهَ فَرِحَ ». از ابی هریره و أبی سعید رضی الله عنهما روایت است که گفتند: گفت رسول الله" به تحقیق خداوند U می فرماید: براستیً روزه برای من است و من پاداش آن را می دهم، جز این نیست که برای روزه دار دو خوشی است، هنگامیکه افطار میکند خوشحال میگردد و زمانی که الله را ملاقات کرد به خوشی می رسد.
با این توضیح، خصوصی بودن احساس گرسنگی و تشنگی باعث میشود تا پاداش آن نیز مخصوص خداوند باشد و جز خداوند، دیگران را در آن دخالتی نباشد.
چنانکه تذکر رفت، هرگاه روزه را از نوع تجربۀ درونی بدانیم امری شخصی و خصوصی به حساب می آید کمااینکه احساسات، عواطف و تمایلات افراد نیز خصوصی و فردی اند، اما از آنجایی که روزه بر کلیه مسلمانان فرض گردیده و همۀ واجدین شرایط ملزم به انجام آن اند، صبغۀ اجتماعی می یابد و به تجربه ای اجتماعی تبدیل میشود یا به تعبیر دیگر، مسلمانان در این تجربۀ شخصی، بصورت همگانی شریک اند و احساس یکسانی دارند هر چند شدّت و ضعف این کیفیّات در یک سطح قرار ندارد.
با این توضیح، روزنه هایی از قلبها بر همدیگر باز میشوند و پیوندهای جدیدی در دلها جوانه میزند و در نهایت، احساس مشترکی ذهن و ضمیر جامعۀ اسلامی را فرا می¬گیرد، همان احساس مشترکی که هستۀ محوری ملت شدن در نگره های امروز بشمار می آید.
با این توجیه، مسلمانان با ادراکات همگون در قلبهای یکدیگر رخنه میکنند و دریچه های نوی بر روی مناسبات درونی، و به تبَع آن مناسبات بیرونی انسان باز میشود که میتوان چنین دگرگونی را "بازگشت به خودِ جمعی از مجرای خودِ فردی" نام گذاشت.
به هرحال، هرگاه رابطه ها بیرونی باشند و مردمانی بی آنکه قلبهای شان یکی باشد، یکجا شده باشند، برآیندی جز ضعف و شکست نخواهد داشت چنانکه قرآنکریم در مورد مشرکین میفرماید ﴿لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَاءِ جُدُرٍ ۚ بَأْسُهُم بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ ۚ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْقِلُونَ﴾ [حشر:١٤] ترجمه: آنها هرگز با شما بصورت گروهی نمی‌جنگند جز در دژهای محکم یا از پشت دیوارها! پیکارشان در میان خودشان شدید است، (امّا در برابر شما ضعیف!) آنها را متّحد می‌پنداری، در حالی که دلهایشان پراکنده است؛ این به خاطر آن است که آنها قومی هستند که تعقّل نمی‌کنند.
با این توجیه، روزه از مجرای تجربیات فردی همگانی راهی به صوب احساس همگون جمعی می گشاید و نقبی می شود از فرد به جمع، و از تجربۀ انفرادی به اجتماعی که در این تجربه شریک است. با این وصف، فرد با جامعه به رنگ ویژه ای پیوند می خورد و تلازم اصلاح فرد و جمع با تکیه بر بار اجتماعی تجربیات خصوصی اشخاص، بیشتر از پیش روشن تر می گردد.
این تجربۀ شخصی پیوند مستقیم و نامرئی با نظم اجتماعی، حس تعاون، تقویت مناسبات انسانی و عاطفی دارد که بایست فواید آن را در دو بُعد فردی و اجتماعی بررسی کرد:

۱. اثرات روزه در بُعد فردی:
بدون تردید، انسان ترکیبی است از دو بی¬نهایت، بی نهایتی پست و محقر و بی نهایتی آسمانی و متعالی؛ یکسو روح خداوندی و در سوی دیگر گلی بدبو قرار دارد. هستی انسان عصاره ای از جسم و روح است که در وجود انسان بازتاب یافته است و انسان نیز همواره در میانۀ زمین و آسمان در نوسان است؛ هرازگاهی که روی به زمین می¬کند از خاک هم پست تر است و آنگاهی که روی در ره میکند از سدرةالمنتهی می گذرد و تا قاب و قوسین عروج می یابد.
پس چو کافر دید کو در داد و جود
کمتر و بی مایه تر از خاک بود
از وجود او گل و میوه نرُست
جز فساد جمله پاکیها نجست
گفت واپس رفته ام من در ذهاب
حسرتا یا لیتنی کنتُ تراب
کاش از خاکی سفر نگزیدمی
همچو خاکی دانه ای می چیدمی
چون سفر کردم مرا راه آزمود
زین سفر کردن ره آوردم چه بود!
زان همه میلش سوی خاک است کو
در سفر سودی نبیند پیشِ رو
روی واپس کردنش آن حرص و آز
روی در ره کردنش صدق و نیاز
هر گیاه را کش بود میل علا
در مزیدست و حیات و در نما
چونکه گردانید سر سوی زمین
در کمی و خشکی و نقص و غبین
میل روحت چون سوی بالا بود
در تزاید مرجعت آنجا بود
ور نگونساری سرت سوی زمین
آفلی حق لا یحب الآفلین
مولوی با تشبیه انسان به نبات، برای انسان دو نوع حرکت قایل است، حرکت صعودی و حرکت نزولی؛ حرکت نزولی همان بازگشتن به خاک و رفتن روبرقفا است و حرکت صعودی همان اوج گرفتن و به آسمان شدن است. ابوالمعانی نیز رفتن به بالا و پست را قاعده ای ضروری و کلی میخواند که هیچ ممکنی از آن استثناء نیست:
همچو کوزۀ دولاب هرچه زیر گردون است
یا ترقی¬آهنگ است یا تنزّلی دارد
انتخاب با انسان است که کدام راه را بر می گزیند به زمین فرود می آید ویا بر آسمان پر می گشاید چنانکه آمده است: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾ [انسان:٣] ترجمه: ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس. انسان محکومِ به حرکت است اما جهت حرکتش را بایست خود مشخص و معیّن کند هرگاه سر به زمین بگذارد و پشت بر آسمان، رفتنی رو به زمین است هرچند آهنگش رو به بالا باشد.
او به سوی سفل می راند فرس
گرچه سوی عُلو جنباند جرس
انسان بایست در میانۀ جسم و روح توازن برقرار نماید و لزوم رشد همآهنگ ارزشها، مبنای تکامل انسانی است. هرگاه ارزشها ناهم آهنگ رشد نمایند و به یکی از ساحتهای وجودی انسان بیشتر از دیگری پرداخته شود؛ نه تنها عامل تکامل انسان نیست بلکه برعکس عقب گشتی زیانبار خواهد بود.
با این توضیح، ماۀ رمضان بستری است که در آن عناصر عقل و وجدان بر غریزه و اراده فایق آمده و ذهن و ضمیر با استخدام اراده، در مسند فرماندهی رفتارهای انسانی تکیه می زنند و انسان با اصلاح درونی، رفتاری مصلحانه از خود بروز می¬دهد و عقلانیت و وجدان پایۀ مناسبات و روابط فردی و اجتماعی قرار می گیرد.
اسلام هیچگاهی جانبدار کشتن نفس نیست بلکه بر اصلاح نفس تاکید دارد کشتن نفس آنگونه که در ادیان مسیحیت، بودایی و ... معمول بوده است، هیچ جایی در معارف اسلامی ما ندارد کما اینکه در گذشته ها اصلاح نفس را در کشتن آن می دانسته اند اما اسلام بر اصلاح و تعدیل نیازهای نفسی و جسمی پای فشرده و کشتن نفس را همان رهبانیت میخواند چنانکه قرآنکریم رهبانیت ساختۀ مسیحیت را بدعت خود آنان دانسته می فرماید: ﴿ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَىٰ آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا ۖ فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ ۖ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾ [حدید:٢٧] ترجمه: سپس در پی آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم، و بعد از آنان عیسی بن مریم را مبعوث کردیم و به او انجیل عطا کردیم، و در دل کسانی که از او پیروی کردند رأفت و رحمت قرار دادیم؛ و رهبانیّتی را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم؛ گرچه هدفشان جلب خشنودی خدا بود، ولی حقّ آن را رعایت نکردند؛ از این‌رو ما به کسانی از آنها که ایمان آوردند پاداششان را دادیم؛ و بسیاری از آنها فاسقند.
اسلام با رهبانیت سازگاری ندارد و جهاد در راه خدا را رهبانیت اسلام خوانده است چنانکه پیامبر اکرم r می¬فرماید: "عليك بالجهاد فإنه رهبانية أمتي" بر تو جهاد واجب است جز این نیست که جهاد رهبانیت امت من است.
مصلحت در دین عیسی غار کوه
مصلحت در دین ما جنگ و شکوه
در زمینۀ نفی رهبانیت در اسلام روایات و شواهد بسیاری وجود دارد که پرداختن به آنها از حوصلۀ نوشتار حاضر نیست با این توضیح مختصر، در پی آنیم تا نشان دهیم که اسلام با ترک دنیا و زهدورزی های آخرتگرایانه محض موافقت نداشته بلکه افزون بر آن، بر چنین نگرشی به دنیا، خرده می گیرد و آن را موجب تک ساحتی شدن و فراموشی نیمۀ دیگر وجودی انسان می خواند.
امساک از خوردن و نوشیدن و... به معنای مهار کردن و لگام زدن بر خواهشات متمرد فزیولوژیک و اشباع نشدنی انسان است و مسلمان روزه دار با یکچنین خودداریی، غرایز خودش را کنترول و تعدیل نموده، در نهایت زمام حرکات خودش را بدست میگیرد. روزه راهی برای رسیدن به قله های خودباوری و اطمینان به نفس است که با آن میتوان از خم و پیچهای تردید و تعارض عبور کرد و به تصمیم و اطمینان دست یافت کما اینکه عدم کنترول خودی باعث میشود تا کسانی "در ورطۀ تعارض درتصمیم" بلغزند و دست به خودکشی زده و یا به ادویه جات خواب آور روی کنند که نمونه های ازاین دست در جهان امروز به وفرت یافت میشود.
ماۀ مبارک رمضان در حقیقت ترفندی است برای آمرزش بندگان خداوند U و رحمتی است که توسط اوتعالی برای مسلمانان ارزانی شده است کما اینکه در روایتی از ابوهریره آمده است "من صام رمضان إيمانا و احتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه " هرکس رمضان را از روی ایمان و برای خشنودی اوتعالی روزه گیرد، گناهان گذشته اش مورد آمرزش قرار میگیرد. پیامبر اکرم، روزۀ ماه مبارک رمضان را فرصتی برای بازگشت از گناهان دانسته و قطعاً گناهان کسی را که برای خشنودی خداوند و از روی ایمانداری روزه میگیرد، مورد بخشش خداوند می خواند. از سویی هم، در روایت دیگری روزه سپری خوانده شده است که انسان را از آتش دوزخ می پوشاند کما اینکه آمده است: "عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : الصوم جنة" از حضرت ابوهریره روایت است که گفت: رسول الله فرمود: روزه سپر است. دراین جمله تشبیه بلیغی است کما اینکه سپر انسان را از ضربات سلاح در هنگام نبرد محافظت میکند، روزه نیز انسان را در برابر آتش دوزخ مصئون نگه میدارد.

روزه و آزادی:
هگل می گفت: آزاد کسی است که از قیودات نفس و شهوات نفسانی آزاد باشد که در واقع روزه عاملی در جهت وصول به وارستگی از بُعد حیوانی انسان است و دست انسان را در حرکتی درونی به دست آزادی می دهد. امام فخر رازی نیز آزادی را حالتی می¬داند که در آن بُعد انسانی انسان از بُعد حیوانی انسان رهایی یابد و مطهری نیز با تأکید بر دو ساحتی بودن انسان، آزادی را وضعیتی می داند که انسان در آن به کمال و پروردگی جسمی و روحی برسد.
با این وصف، نیل به آزادی واقعی فقط در پرتو وارستگی و پالایشهای درونی حصول شدنی است چه اینکه آزادی بتمامه مستلزم آزادی از زنجیرهای سنگینی است که دست و پای عروج انسان را می بندد و روزه زمینه های وارستگی درونی انسان را بیشتر از پیش فراهم ساخته و دروازه های قفس نفس را میشکند تا روح به سیر معنوی و متعالی خودش دوام دهد.
از سویی هم، ابعاد گوناگون دین اعم از اعتقادیات، اخلاقیات، احکام و ... در رابطه ای ارگانیک و اندام وار قرار دارند و هریکی زمینۀ امتثال دیگری را فراهم می سازد و نیز فروگذاشت هر یکی، بر سایر جوارح این پیکره صدمه می زند اما باید متوجه بود که این ارگانیک بودن در حدی نیست که انجام یکی از عبادات را ماهیتاً ملازم با انجام امر عبادی دیگری قرار دهد. مثلاً چنین نیست که هرگاه کسی روزه دارد نتواند نماز نخواند، چون هر یک از نماز و روزه به لحاظ ماهوی دو امر و دو تکلیف جداگانه ای اند که انجام یکی آنها مستلزم انجام دیگر آن نیست اما تاثیر و تأثر یکی بر دیگری بر صاحبان عقل سلیم پوشیده نیست.
با دیدن از زوایۀ دیگری، پرواضح است که ملکه شدن فضایل اخلاقی در انسان به تمرین و ممارست بیشتری نیازمند است و نمیتوان یک شبه با همۀ فضایل اخلاقی آراسته شد کما اینکه تحلیۀ روح با فضایل و تخلیۀ آن از رذایل، جریانی فراگیر و زمانبر است که اهتمام و مشق بیشتری می طلبد و به تعبیر ابوالمعانی بیدل:
صدخامه بشکنی که به مشق ادب رسی
خط هاست در کتاب و دبستان بوریا
دین مقدس اسلام که ساختن انسان، غایت دستورات اعتقادی و عملی آن است، رمضان را دستگاهی انسانساز و راهی برای دستیابی به تقوا و آمرزش میخواند که بدون شک در تکوین شخصیت انسان سهم بسزایی دارد.

۲. بُعد اجتماعی روزه:
پیوندی میان درون و بیرون ما وجود دارد و هر گونه ناثباتمندی درونی به بی ثباتی رفتارهای عملی اشخاص و افراد می انجامد از اینجاست که تیوری تلازم اصلاح فرد و اجتماع قوّت بیشتر می یابد و جان تازه ای پیدا میکند. با این توضیح، رمضان را میشود زمینی برای روئیدن حس تعاون، همنوع دوستی، مناسبات اخلاقی میان نوع بشر و سایر ارزشها توصیف کرد. مثلاً هرگاه حس گرسنگی در ما وجود نمی داشت ما هرگز بدرستی نمی توانستیم بفهمیم که گرسنگی چیست؟ و اینکه فلانی گرسنه است، یعنی چه؟ زیرا احساسات همگون بشری است که بخشی از معارف همگون بشر را شکل می دهند و از شناسه های مشترک بشر به حساب می آیند. بنابراین، گرفتن روزه، زمینه های احساس همگون را فراهم ساخته و شخص روزه دار معنای گرسنگی و تشنگی دیگران را بیش از پیش می فهمد و در نتیجه، زمینه های تعاون و تکافل اجتماعی فراهم تر میشود.
چنانکه پیامبر اکرم نیز در ماۀ رمضان سخاوتی بیشتر از پیش داشتند. "عن ابن عباس قال: كان رسول الله صلى الله عليه و سلم أجود الناس وكان أجود ما يكون في رمضان حين يلقاه جبريل وكان يلقاه في كل ليلة من رمضان فيدارسه القرآن فلرسول الله صلى الله عليه و سلم أجود بالخير من الريح المرسلة" از حضرت ابن عباس رضی الله عنهما روایت است که گفت: رسول الله سخاوتمندترین مردم بود و در ماه مبارک رمضان زمانی که جبرئیل علیه السلام وی را ملاقات میکرد و در هر شب رمضان آنحضرت را ملاقات و قرآن را با وی مدارسه می نمود؛ بیشتر از پیش سخاوت داشتند و در رساندن خیر از بادهای نرم و لطیف هم سخی تر بودند.
ازاین رهگذر، ماه رمضان فضایلی را در انسان برانگیخته و با احیای حس تعاون و همکاری میان مسلمانان، به نحوی شکافهای طبقاتی را کمتر ساخته و بار اقتصادی می یابد. ویژگیها و اثرات اخلاقی را میتوان روشنترین برآیند ماه مبارک رمضان شناخت کمااینکه روزه فراخوانی است که از دورن انسان را به مواسات، عدالت، امانتداری، صبر و دهها فضیلت دیگر رهنمون گردیده و انسان را در وضعیتی قرار میدهد که بتواند ندای راستین وجدان خودش را بشنود و درک کند.
ماه مبارک رمضان را می¬توان پالایش¬دهندۀ ذهن و ضمیر انسان بشمار آورد که اثرات آن در باب نظر و عمل برای صاحبان بصیرت پوشیده نیست. این ماه میمون و مبارک را بایست فرصتی برای بازگشت به خویش، تعدیل و کنترول غرایز در نظر آورد اما نتایج آن در رفتارهای مسلمانان چندان مطلوب نیست کما اینکه روزه داران مسلمان بیشتر از پیش در این ماه عنان از کف می-دهند و بیشتر تسلیم نیروهای خشم و غضب میشوند.
با این حساب، رمضان دیگر دستگاهی برای ساختن انسان نیست بلکه برعکس مسلمانان از آن در حد تخریب خودشان بهره جسته اند و این امر از دید و رویکرد رویه ای به این ماه ناشی میشود کما اینکه بسیاریها از رمضان چیزی جز گرسنگی و تشنگی نصیب شان نیست و به غایت و مؤثریت این ماه کمتر اندیشیده اند چنانکه در روایتی از ابوهریره آمده است: "رب صائم حظه من صيامه الجوع" چه بسیار روزه داری که بهرۀ وی از روزه اش گرسنگی است. همچنین آمده است:" عن أبي هريرة قال: قال رسول الله: (من لم يدع قول الزور والعمل به والجهل فليس لله حاجة في أن يدع طعامه وشرابه کسی که سخن دروغ و عمل کردن به مقتضای آن را ترک نکند، پس خداوند هیچ ضرورتی به اینکه خورد و نوش اش را ترک کند؛ ندارد.
بنابراین، هرگاه روزه توأم با یک رشته واجبات دیگری انجام نگیرد، ارزش چندانی نخواهد داشت و ثمرۀ آن نیز صرف در گرسنگی و تشنگی خلاصه خواهد شد. با توجه به روایات فوق، نباید ابعاد اجتماعی و اثرات رفتاری روزه را نادیده انگاشت و تنها بر روزۀ عوام تکیه کرد کما اینکه روزه بستری برای انجام سایر تکالیف دینی بوده و نقش به سزایی در تزکیه و اصلاح فرد و جامعه دارد.
آیه¬ای که فرضیت روزه را بیان داشته است، نشان می دهد که روزه بر سایر امتها نیز فرض گردیده است کما اینکه آمده است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[بقره:١٨٣] ترجمه: ای افرادی که ایمان آورده‌اید! روزه بر شما نوشته شده، همان‌گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید.
در آیۀ فوق سه نکته بیشتر درخور توجه است:

۱) فرضیت روزه
۲) فرضیت روزه بر امتهای پیشین
۳) هدف روزه (نیل به تقوا)
عبارت " كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ..." به معنای " فُرِض علیکم الصیام..." یعنی روزه بر شما فرض کرده شده، آمده است و صوم به معنای سکوت از کلام نیز استعمال شده چنانکه در قرآنکریم می خوانیم ﴿فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا﴾ [مریم: ۲۶]ای صمتاً عن الکلام ترجمه: بگو: من برای خداوند رحمان روزه‌ای نذر کرده‌ام. یعنی من برای خداوند رحمان سکوت از کلام را نذر کرده ام . بنابراین، روزه گاهی به معنای سکوت از کلام نیز آمده است.
روزه بر مسلمان فرض گردیده است چنانکه در امتهای پیشین فرض شده بود، بنابراین، روزه اختصاصی به مسلمانها ندارد بلکه بر پیروان سایر انبیاء نیز -از حضرت آدم الی پیامبر خاتم- فرض بوده است. حضرت ابن عباس و مجاهد رضی الله عنهما منظور از امتهای قبلی را اهل کتاب دانسته اند و کسانی هم، چون حسن، شعبی و غیره منظور آنرا مسیحیان گفته اند. بهرحال، بیان این امر که روزه بر امت های پیشین نیز فرض گردیده بود، برای آنست تا مسلمانان در انجام این تکلیف شرعی تردیدی بخود راه ندهند و مشقت روزه را تحمل نمایند کمااینکه گفته اند: "فإن الأمور الشاقة إذا عمت طابت" یقیناً امور شاقه هنگامیکه عام گردند، پذیرفتنی ترند. با این توجیه، بیان فرضیت روزه بر امت های پیشین، نشان می دهد که این تکلیف تنها متوجه مسلمانها نبوده و مسلمانان در ادای این فریضه تنها نیستند.
اگر به عمومیت آیۀ کریمه توجه شود، ظاهراً هیچ امتی نبوده است که مکلف به ادای فریضۀ روزه نگردیده باشند و روزه به عنوان امری عبادی در همۀ دیانات پیش از اسلام وجود داشته است با این تفاوت که روزه گاهی خودداری مطلق از طعام بوده و زمانی هم، امساک از انواع معینی از طعام – در مسیحیت- دانسته می شده است. بهرحال، روزه در کلیه ادیان بمنظور تربیت انسان – علی رغم اختلاف در تعداد روزها و کیفیت روزه- تکلیفی دینی بوده است .
روزه هم در ادیان سماوی پیشین و هم در قریب به اتفاق ادیان وضعی جهان، به گونه ای معمول بوده است که ما به برخی آن اشاره می کنیم:
۱) در هندوئیسم (۲۵۰۰- ۴۰۰۰ق م) نیز روزه مروج بوده است هندوها معمولاً روزهای ماۀ جدید و جشن هایی همچون Durga Puja، Shivratri و Saraswati Puja را روزه میگیرند اما نوعیت آن بیشتر به خود فرد واگذار شده بود، کما اینکه گاهی ممکن است امتناع از خوردونوش و گاهی صرف امتناع از نوشیدن برای ۲۴ ساعت باشد. اما بیشتر شامل نخوردن غذاهای جامد است و نوشیدن مقداری آب یا شیر مجاز می باشد. هدف از این روزه، افزایش تمرکز در مدیتیشن یا عبادت برای تطهیر درون است و گاهی به عنوان دادن یک قربانی در نظر گرفته میشود.
۲) بودیسم یا دین بودا برخاسته از آموزش های "سیدارتاگوتاما" است که ۵۳۵ سال پیش از میلاد به شگوفایی رسید و بودا نام گرفت. او سیاق میانه روی را جایگزین ریاضتهای شدید جسمی یا دنیاپرستی و خوشگذرانی زیاد کرد همۀ فرقه-های اصلی دین بودا دوره هایی برای روزه دارند، معمولاً روزهای چهاردهم ماه و دیگر روزها را مقدس دانسته، روزه می گرفتند. در آئین بودا به معنای خودداری از خوردن غذاهای جامد است ولی استفاده از بعضی مایعات مانعی ندارد. روزۀ بودائیان روشی برای پاکسازی است.
۳) زاهدان پیرو آئین جین برای ایجاد آمادگی روحی خود برای برخی جشنها و اعیاد روزه نگه میدارند. همچنان پارسایان آئین جین بهترین مرگ را مرگ در اثر پرهیز کامل از غذا و آب می دانند و بسیاری از آنها داوطلبانه راه روزه دار را در پیش می گیرند تا بدین طریق به زندگی خود پایان بخشند.
۴) صابئین یا مندائیان (پیروان حضرت یحیی علیه السلام) در روزهای ویژه ای از ماه که آنرا مبطل می نامند از خوردن گوشت، ماهی، تخم مرغ خودداری میکنند از جملۀ این روزها ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، و ۳۰ ماه سمبلتا، روزهای ششم و هفتم ماه دولا و روز دوم ماه هطیا است. آنها روزۀ واقعی را روزه دار بودن اعضاء و جوارح آدمی می دانند که در کتاب کنزاربا یا صحف آدم، مقدس ترین کتاب مندائی ها آمده است: " ای مومنان برایتان گفتم روزۀ بزرگ فقط نهی از خوردن و آشامیدن نیست بلکه دیدگانتان را از نگاههای هیز و شیطانی و گوشهای تان را از شنیدن حرفهایی که مردم در خانه خود میزنند برحذر دارید و زبانتان را از به گفتارهای دروغ ناپسند نیالائید و...\"
۵) در آئین زرتشت نیز روزه معمول بوده است، زرتشتیان باید سه بخش معنوی "شنوائی"، "اندیشه" و "احساس" همیشه روزه باشند به آن معنا که از طریق این سه حس از نیکی دور نشوند و "اندیشه، احساس و شنوایی" همیشه سرشار از نیکی باشد. با این حال، زرتشتیان برای افراط نکردن در خوردن گوشت حیوانات، روزهای دوم، دوازدهم، چهاردم وبیست ویکم هر ماه زرتشتیان از خوردن گوشت پرهیز میکنند.
۶) یهودیان در یوم کیپور YOM KIPPUR روزه می گیرند. یوم کیپور تعطیلی مذهبی یهودیان در ماه سپتامبر یا اکتوبر است که مردم در آن روز روزه می گیرند و در کنیسه دعای صبر می خوانند. آن روز را روز کفاره هم می گویند. یهودیان شش روز دیگر را نیز روزه می گیرند که TISHA V 'AV (نهم ابریل، روزی که معبد یهودیان در آن روز تخریب شد) از آن جمله است. هدف روزه در در دین یهودیت، استغفار از گناهان یا خواست حاجت خاصی از خداست.
۷) در مسیحیت نیز گرفتن روزه یکی از فرایض دینی بوده است اما نوعیت آن در فرقه های گوناگون این دین، متفاوت است و هدف از این روزه کنترول هواهای نفسانی و ریاضت¬کشیدن برای بخشایش گناهان و همدردی با فقراست.
با توجه به آنچه گفته آمدیم، معنای ﴿كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ...﴾ [بقره: ۱۸۳] ترجمه: همان‌گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد؛ را در پرتو توضیحات فوق می توان درک کرد و شواهد محسوسی در این زمینه بدست داد.
هدف از روزه در دین مقدس اسلام نیل به تقوا خوانده شده است و تقوا نیز معنای وسیعی دارد که از نیک اندیشی تا نیک رفتاری انسانها را در بر می گیرد. تقوا که از "وقایه" مأخوذ است به وفرت در قرآنکریم و روایات بکار رفته و توصیه شده است.
تقوا تنها به معنای انجام واجبات دینی نیست بلکه افزون بر آن، اجتناب از منهیات شرعی را نیز در بر می گیرد و دارای جنبه های سلبی و ایجابی می باشد. دراین میان، اجتناب از منهیات اولی تر و مقدم بر انجام واجبات دینی است.
تقوا غیر از زهد یا پرهیزگاری است زیرا زهدورزی بیشتر جنبۀ آخرت مآبانه دارد اما تقوا پرداختن به امتثال به احکام و پایبندی به دین است برابر است این پایبندی به دین است خواه این پایبندی به دین متضمن آخرتگرایی و ترک دنیا باشد ویا خیر؛ با این توضیح، تقوا معنایی فراختر از زهد می یابد و با رفع توهم فاصله میان دنیا و آخرت، توجه به هردو جهان را می طلبد.
عبدالبشیر فکرت-بخشی/ استاد دانشگاه کابل
ارسالی به خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین