توضیح عکس: این تصویر در مراسم استقبال از داکترغنی در پاکستان است که دختری دسته گلی به وی اهدا می کند
حمله انتحاری به یک محفل فرهنگی نشان داد که زندگی در افغانستان با خشونت و ناامنی عمیقاً گره خورده و ما باید خود را برای روزهای سخت و تلخ، آماده کنیم؛ ما در حالت یک جنگ تمام عیار قرار گرفته ایم. از بازار شیندند در هرات تا بازار سرپل در شمال در دست طالبان است. حکومت مرکزی و محلی چون نمی تواند امنیت شهروندان را تأمین کند اقتدار و اهمیت خود را از دست داده است. حاکمیت اصلی در واقع، حکومت طالبان و پاکستان است و حکومت طالبان و پاکستان، حکومتی مبتنی بر استقرار انتحار و ناامنی در افغانستان می باشد.
پشت تمام این ناامنی ها پاکستان قرار دارد. حکومت مرکزی ما دوستان صادق و قاطعی ندارد و عملاً ثابت شده که یک جنرال آی اس آی، بسیار مؤثرتر و قدرتمندتر از جنرالان و پالیسی سازان امریکایی و انگلیسی و ناتو در افغانستان می باشد.
پس از آنکه اشرف غنی به کرسی نشسته، حملات طالبان افزایش یافته و سیاست پاکستان نیز وارد فاز جدیدی شده است. ( اشرف غنی در دوران انتخابات با دروغ شرم آوری گفته بود که من طالبان را مجاب به مشارکت در انتخابات کرده ام!)
پاکستان اکنون در برخی ولایات شمالی افغانستان (جایی که حوزه اقتدار مخالفان طالبان بوده) مدارس دینی می سازد و تصمیم گرفته در همسویی با عربستان سعودی، تفکر دیوبندی و ملاهای پنجابی را وارد این مناطق نماید.
گفته می شود که اکنون آنان در دو جبهه فعالیت خود را گسترش داده اند: ۱- گسترش حملات انتحاری و پارتیزانی ۲- جذب برخی عالمان دینی و ایجاد مدارس دینی در ولایات
لطفاً گردن کجی را بس کنید! طالبان را مخالف سیاسی و برادر نخوانید! بر روی اجماع بین المللی ضد آی اس ای تمرکز کنید! اینقدر به دنبال عربستان و پاکستان خیز نزنید! بخاطر ایجاد اجماع جهانی برای دفاع از خون مردم افغانستان برضد آی اس آی دنیا را متحد کنید!
شمالی. مورد دوم در درازمدت افغانستان را با چالش بزرگتری مواجه خواهد ساخت.
در چنین حالتی، سیاست اشرف غنی چیست؟آقای غنی پس از کسب قدرت، اغلب اوقات خود را در تنهایی و یا با حلقه خاص خود می گذراند. وی اولین سفر خود را با لشکری به عربستان رفت، سپس به چین رفت و بعد از آن، لشکر بزرگی را با خود به پاکستان برد. هندی ها از اولین کشورهایی بودند که رسماً از اشرف غنی دعوت کردند اما او اعتنایی به دعوت "مودی" نکرد و این مسئله باعث دلخوری هندی ها شده است. پس از سفر تحقیرآمیز غنی به پاکستان، حملات طالبان و انتحار افزایش یافت. وی در اوج حملات انتحاری طالبان، آنان را "مخالف سیاسی" خواند.
روحیه اشرف غنی، روحیه جالبی است؛ او با اطرافیان و زیردستان و تیم حکومت سابق، پرخاشگری می کند. این پرخاشگری ها در کابینه هم دیده شده، با شورای علمای سراسری و شورای علمای شیعه نیز تندی کرده اما در برابر پاکستان و طالبان، نرمش و تواضع می کند.
شنیده ها حاکی از این است که وی تصمیم گرفته تا در رأس نهادهای امنیتی، همچون ریاست امنیت ملی و وزارتهای دفاع ملی و امورداخله، چهره های ضدپاکستانی را قرار ندهد. برهمین اساس، چهره های مطرح جبهه مقاومت، شانسی برای رسیدن به مواقف اول امنیتی را ندارند. اشرف غنی ترجیح می دهد اگر کسی از جبهه مقاومت در رأس یک نهاد امنیتی قرار می گیرد می باید فردی خنثی شده باشد.
همچنین شنیده ها حاکی از این است که وی رئیس دفتر خود را نیز تغییر خواهد داد؛ فاروق وردک که شهره به نزدیکی با پاکستان است را در نزدیکی خود ( احتمالاً ریاست دفتر) جاگزین خواهد ساخت.
همه اینها و موارد دیگر نشان می دهد که اشرف غنی راه تواضع و نرمش در برابر پاکستان و طالبان را در پیش گرفته است. انتظارها پس از سفر داکتر غنی به چین حاکی از قراردادهای اقتصادی ارزشمند با آن کشور و بازنگری در تعامل اقتصادی با پاکستان بود. این تصمیم می توانست پاکستان را در وضعیت سختی قرار دهد اما عملاً اشرف غنی غیر از آن، رفتار کرده است.
وضعیت پاکستان چگونه است؟پاکستان باوجود آنکه زندگی افغانها را تلخ کرده اما بیشترین
ما باید اجماع بین المللی ضد پاکستان را ایجاد کنیم، باید جامعه جهانی را قانع بسازیم که پاکستان مهد تروریزم، نا امنی و افراط گرایی است. البته این نکته را بارها مراجع غربی اعتراف کرده اند. ما باوجود تمامی اعترافات، به دلیل کم فکری و بی ارادگی خود نتوانسته ایم اجماع جهانی ایجاد کنیم. باید با پاکستان برخورد جدی شود؛ آی اس آی باید به فهرست سازمانهای تروریستی غرب افزوده شود.
تجارت و سود اقتصادی را نیز از مردم افغانستان برداشت می کند. ما همه ساله میلیاردها دالر پول مردم را به جیب تاجران و کارخانه ها و کارگاه های پاکستانی می ریزیم، برای آنان ایجاد اشتغال می کنیم و دولتمردان پاکستانی را از آدرس مبادلات تجاری، راضی نگه می داریم. آنان سود حاصل از کالاهای تجاری خود در افغانستان را صرف تمویل طالبان و خرید انتحاری می کنند.
پاکستان در میان همسایگان خود مانند جزیره ای جدا افتاده است. هیچکدام از همسایگان پاکستان از این کشور دل خوش ندارند. لااقل هر کشور همسایه، نگرانی خاص خود را از این کشور دارد.
این کشور حتی با خودش نیز دعوا دارد؛ روزی نیست که پیروان احزاب این کشور، به سر و کلّه هم چنگ نیندازند، تظاهرات، اعتصاب، ترور و گاهی کودتای نظامی از شاخصه های عمده در پاکستان است. چنین کشوری با مشکلات فراوان داخلی و بدخواهان فراوان خارجی، نظم و نظام کشور ما را به هم ریخته و زندگی را به کام مردم ما زهر گردانده است.
مشکل اصلی چیست؟مشکل اصلی ما نوع نگاه ما نسبت به طالبان و نوع سیاست ما در قبال پاکستان است. مشکل ما کرزی ها و اشرف غنی هاست. آنان سپر و سدی برای طالبان هستند، ورنه ما میلیونها جوان آماده، غیرتمند و فداکار داریم که حاضرند جان خود را فدای وطن و ناموس خود کنند و طالبان را تا آنطرف اتک بدوانند. سیستم غلط و تفکرات قومی و کوته بینانه کرزی ها و غنی ها باعث شده که روحیه جوانان ما شکسته شود و روحیه طالبان و انتحارگران به اوج برسد. این متفکرین، سیزده سال است که نفهمیده اند با طالبان و پاکستان، گردن کجی و التماس کارساز نمی شود. بیشترین سفر خارجی کرزی به پاکستان بود، منطق او برادری و دوستی با پاکستان و طالبان بود اما راهی به دهی نبرد و اکنون اشرف غنی پای خود را بر جای پای کرزی می گذارد.
چه باید کرد؟راه حل مشکل ما التماس در برابر جلّاد نیست؛ سیستم گردن کجی باعث می شود ما آسیب پذیرتر و منزوی تر شویم. ما با حضور مستقیم دهها کشور زورمند با دهها هزار نظامی شان، هنوز در برابر پاکستان، منزوی هستیم. منطق سیاسی می گوید که باید پاکستان به دلیل هویت افراطی و تروریست سازی خود منزوی باشد و ما به حیث دوست جامعه جهانی که همه ساله تمام کشورهای جهان به افتخار ما کنفرانس بین المللی می گیرند؛ در برابر پاکستان، دست برتر را داشته باشیم.
اما چرا چنین نیست؟! دلیل عمده، فقط یک مسئله است: گردن کجی ما و گردن فرازی
پیمان استراتژیک و امنیتی با ناتو و امریکا به چه درد ما باید بخورد وقتی که حتی لیسه استقلال و یک برنامه فرهنگی ما نیز امن نیست؟ ما در یک جنگ تمام عیار با دشمنی گرفتار آمده ایم که آرام و بی خیال نشسته و نظاره می کند و به عقل و ادبیات مغز متفکر ما می خندد.
پاکستان.
ما باور به توانمندی خود نداریم، ما عادت کرده ایم مشکلات مان را دیگران حل کنند. بنابراین، سیزده سال عنان اختیار خود را به امریکا و انگلیس سپردیم و از آنان خواستیم که عذر ما را به درگاه پاکستان برساند. اکنون که اشرف غنی با حمایت آنان رئیس حکومت شده باید امریکا و ناتو دوستی خود را عملاً در میدان مبارزه با دشمن مان ثابت سازند.
جنرال دوستم پس از سیزده سال می گوید که طالبان را گم می کنیم؛ او را باید نماد قلدری و برخورد خشن دانست. در کنار عقل غنی، قلدری عبدالرشید هم لازم است. باید با طالبان برخورد قاطع نمود. باید قبول کرد که طالبان تابع منطق و سخن نیستند. باید بدون مدارا جنگید. طالبان بطور واضح به ما می گویند که ما نه برادر شما بودیم و نه مخالف سیاسی تان هستیم. ما طالب هستیم و انتحار می کنیم! ما طالب هستیم و شما را می کشیم! اینکه چرا غنی ها نمی فهمند یا خود را به نفهمی می زنند از مصائب بزرگ روزگار ماست.
ما باید اجماع بین المللی ضد پاکستان را ایجاد کنیم، باید جامعه جهانی را قانع بسازیم که پاکستان مهد تروریزم، نا امنی و افراط گرایی است. البته این نکته را بارها مراجع غربی اعتراف کرده اند. ما باوجود تمامی اعترافات، به دلیل کم فکری و بی ارادگی خود نتوانسته ایم اجماع جهانی ایجاد کنیم. باید با پاکستان برخورد جدی شود؛ آی اس آی باید به فهرست سازمانهای تروریستی غرب افزوده شود.
پیمان استراتژیک و امنیتی با ناتو و امریکا به چه درد ما باید بخورد وقتی که حتی لیسه استقلال و یک برنامه فرهنگی ما نیز امن نیست؟ ما در یک جنگ تمام عیار با دشمنی گرفتار آمده ایم که آرام و بی خیال نشسته و نظاره می کند و به عقل و ادبیات مغز متفکر ما می خندد.
حکومت وحدت ملی! لطفاً گردن کجی در برابر طالب و پاکستان را بس کنید! طالبان را مخالف سیاسی و برادر نخوانید! بر روی اجماع بین المللی ضد آی اس ای تمرکز کنید! اینقدر به دنبال عربستان و پاکستان خیز نزنید! بخاطر ایجاد اجماع جهانی برای دفاع از خون مردم افغانستان برضد آی اس آی دنیا را متحد کنید!
نویسنده: حسینی مدنی
منبع: هفته نامه گفتگو (شماره هفتم)
برهانی آهنگرانی