۰

اشرف غنی و مهارت در تجارت

عصر دولتشاهی
چهارشنبه ۲۸ عقرب ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۴۳
در نشست اسلام آباد، غنی تاکید کرد که با ایجاد وابستگی متقابل اقتصادی میان کشورها می شود مؤثرتر و آسانتر به پیشرفت اقتصادی و به صلح و ثبات دست یافت. اما این کار شمشیر چندین دم است...
اشرف غنی و مهارت در تجارت

آخرین حرفهای اشرف غنی در نشستی به ارتباط اقتصاد و تجارت در پاکستان به این معنی بود که هرچه متاع دارید من برایش خریدار پیدا می کنم. هرچند آقای غنی اصطلاح وکالت دفاع و حمایت را به کار برد اما سیاق و مجلس بحث روی محصولات و فروش و امتعه بود. ازینرو درست ترین معنی حرف اشرف غنی همین است که هرمتاعی که داشته باشید او برایش خریدار می یابد و به فروشش می رساند. به ویژه که پیشتر از آن از کمالات خود در دفاع از مرمر و زعفران کشور در چین و حرفهای چاپلوس مآبانۀ زاخیلوال در تعریف از خودش یادآوری کرد. اما آیا آنچه غنی می گوید خودش و تیم نزدیکش به آن باور دارند؟
از فروشندگی یا دلالی برای مال التجاره که بگذریم، همه می دانیم که دیدگاه و برنامۀ تاکنون اعلان شدۀ اشرف غنی برای انکشاف و ادارۀ کشور مبتنی بر تئوریهای اقتصادی خاص خودش است. ظاهراً محور کار اشرف غنی اقتصاد و تجارت است. گاهی این وسواس تا سطح بولانی گندنه و کچالو هم می رسد...
در نشست اسلام آباد نیز، غنی تاکید کرد که با ایجاد وابستگی متقابل اقتصادی میان کشورها می شود مؤثرتر و آسانتر به پیشرفت اقتصادی و به صلح و ثبات دست یافت. اما این کار شمشیر چندین دم است. اگر وابستگیهای متقابل افتصادی میان کشورهای منطقه و ذینفع به صورت متعادل و متوازن صورت نگیرد، تمام رشته ها پنبه خواهد شد. چنانچه پایپ لاین گاز (تاپی) ماجراجویی های بریداس و یونوکال که از آن طالبان زاده شد و کشور را به خاک سیاه نشاند. هرگونه حرکت یکجانبه منجر به ایجاد همچو مشکلاتی میشود.
این درست است که رقابت اقتصادی و تقسیم منابع منطقه و جهان مهمترین اصل و موضوع در روابط کشورهای جهان است. اما آیا جناب غنی متوجه هست که تقسیم منابع، ثروتها و فرصتهای اقتصادی بالای مردمان و مناطق مختلف کشور و بالای گروهها و لایه های مختلف اجتماعی نیز از چنین اهمیتی برخورد است؟ آیا سنجیده اند که تامین روابط اقتصادی و ایجاد وابستگی های متقابل اقتصادی میان زونها و مناطق مختلف کشور نیز برای تامین ثبات داخلی ضرورت است؟ آیا متوجه هستند که هیچ برنامۀ جهانی و منطقوی با شرکت افغانستان امکان پیروزی نمی داشته باشد مگر این که این کشور از درون نیرومند و با ثبات باشد؟
من باور ندارم که این مأمول در سیزده سال گذشته به درستی نظر گرفته شده باشد. به گونۀ نمونه یک نگاه به این نکته که همین حالا از میان کلیه تاجران و کمپنی های تجارتی در بخشهای مختلف اقتصادی در کشور، چند فیصد آن به کدام زون ساحوی، به کدام ولایات و به کدام اقوام و گروههای اجتماعی اختصاص دارد، مبین این حقیقت خواهد بود که ثروتهای این کشور به صورت نامتوازن تقسیم می شود.
اگر جناب اشرف غنی "بیعدالتی قومی" را در زندان بگرام مشاهده کرده و ۹۹% زندانیان بگرام را از یک قوم یافته بود، آیا این مسئولیت پذیری و رجوع به وجدان در خودش و تیمش وجود داشته است که تقسیم فرصتهای شغلی و اقتصادی دولتی و شخصی و همچنان تقسیم ثروتها و فرصتهای اقتصادی را هم مورد مطالعه قرار می دادند تا دریابند که چند فیصد شاهرگهای اقتصادی کشور در دست کدام گروه یا گروههای قومی و اجتماعی است و این گروهها باشندۀ کدام مناطق کشورند؟ آیا تناسب تقسیم ثروت در مناطق مختلف با در نظرداشت موقعیت و تراکم نفوس آنها مورد ارزیابی قرار گرفته است؟ آیا همان گونه که گاز و نفت شمال را برادران پوپل- عموزادگان کرزی و چنیایی ها بردند، معدن کرومیت ولایت پکتیا را نیز به کمپنی هایی که ترکمنها در آن شریک اند سپرده شد؟
بنده با همه مخالفتی که با بنیادهای فکری و قومی اشرف غنی و همکاران نزدیکش دارم، طرح مسایل را از نگاه اقتصادی از سوی او بسیار مفید می دانم. چرا که اقتصاد اصل اساسی زندگی است. بگذار مردم کشور از همین دیدگاه و با چشمان باز بنگرند که ثروتهای کشورشان فرصتهای شغلی و اقتصادی چگونه بر مبنای کدام معیاری تقسیم می شود؟
اگر اشرف غنی راستی هم به این باور دارد که پیوند و وابستگی متقابل افتصادی میان کشورها ثبات سیاسی و امنیتی بار می آورد، باید همچو پیوند و وابستگی متقابل و عادلانه را میان مناطق مختلف کشور نیز در نظر دارد؟ اگر چنین دیدی داشته باشد، مثال و محمل عملی اش کدام است؟
عصر دولتشاهی- ارسالی به خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین